قاب تاریخ| بوسه مرگ؛ داستان اولین قربانی سینمای ایران

درباره معصومه خاکیار بازیگر تئاتر و فیلمهایی چون مادر، مشهدی عباد و مستی عشق و گلنساء
هفت صبح| پروفایل امروزمان متعلق است به معصومه خاکیار، چهره گمنام و فراموش شده تاریخ سینمای ایران که به شکل غریبی از یادها رفته است. کمتر کسی نام این زن را شنیده. دختر آذریتبار هنگامی که در ۱۷سالگی با مادر و خواهرش به تهران رفت. معصومه حتی بلد نبود فارسی صحبت کند اما با این حال به خاطر استعداد و چهره دلنشینش در تماشاخانههای تهران به بازیگری پرداخت. نخستین حضور خاکیار در سینما در فیلم مستی عشق به کارگردانی اسماعیل کوشان بود. معصومه در میان دوستانش به «کارمن» معروف بود.
آن فیلم شوم
ایفای نقش در فیلم گلنسا از محصولات دیانا فیلم زندگی معصومه را دچار تنش کرد. در صحنهای از فیلم و در ساحل دریا، هوشنگ سارنگ بازیگر شناخته شده آن دوران، طبق سناریو، مغازلهای را روی یک قایق با معصومه خاکیار ترتیب میدهد که دو ثانیه به طول میانجامد. گلنسا هیچ وقت فیلم مهمی نبود و نشد اما تاثیر این صحنه موجب شد تا معصومه خاکیار به شدت در محیط زندگی خود طرد شود.
بوسه مرگ مشهور
او خالق اولین بوسه در سینمای ایران بود اما به نام دیگران ثبت شد. بوسه او به عنوان بوسه مرگ مشهور شد و برای معصومه هرگز خوشیمن نبود و پس از آن دیگر کسی او را بر پرده سینما ندید. معصومه سینما را کنار میگذارد و ازدواج میکند اما در نتیجه فشار روحی، در 21سالگی تصمیم میگیرد دست از این جهان بشوید. او نفت را روی لباس خود میریزد و چراغ پریوس را به خود نزدیک میکند و آتش میگیرد. در این حادثه همسرش که قصد جلوگیری از این کار او را داشت ناکام میماند و حتی قسمتی از صورت او هم میسوزد.
اولین قربانی سینما
معصومه 24ساعت بعد در بیمارستان سینا میمیرد و توسط دوستان و آشنایانش در گورستان مسگرآباد دفن میشود. او هنگام مرگ در 4 اسفند 1332 فقط 21 سال داشت. معصومه اولین قربانی سینمای ایران محسوب میشود. معصومه در آخرین لحظه زندگی اعلام کرد هیچ کس در این قضیه دخالت نداشته و او فقط از زندگی سیر شده است. معصومه از رنج، غم و رازهایی که در دل داشت هرگز سخن نگفت و همه را با خود به گور برد.
ازدواج با تاجر معروف
معصومه، زن یک تاجر معروف بود که بعدها به عنوان قاچاقچی آثار باستانی شناخته میشد. سالها بعد هنگام مصادره اموال خانواده محبوبیان، ماموران از درون کمد بزرگ اتاق سرایدار، دری به انبار پر از اشیاء عتیقه و سکههای طلا و مجسمههای جواهرنشان باز میکنند اما نه این خانه و نه دهها خانه دیگر محبوبیان، هیچ خاطرهای از معصومه خاکیار را در خود ندارد.
زنی سوخت و مُرد!
حتی اسمی از او در زندگینامه همسر ثروتمند و معروفش نیست. فشار خانواده محبوبیان بر مطبوعات وقت، باعث شد که رسانهها چنین ساده از مرگ فجیع این دختر نگون بخت بگذرند و فقط تیتر بزنند: زنی سوخت و مُرد! طغرل افشار منتقد سینما در دهه 30، علت خودکشی معصومه را چنین بیان کرده است: «او در نتیجه محرومیتها و فشارهای مادی و معنوی و نارضایتیهای خانوادگی که همواره در خانوادههای ایرانی وجود داشت، تصمیم گرفت دست از این جهان بشوید و دست از جهان شست.»