زندگی پرفراز و نشیب ناصر محمدخانی؛ عاشق و شیفته فوتبال

سالروز تولد ناصر محمدخانی بازیکنی که نامش با شومترین و بدترین اتفاقات و شایعات گره خورد
هفت صبح| 16 شهریور سالروز تولد ناصر محمدخانی است؛ برای همین پروفایل امروزمان را به او اختصاص دادیم. زندگی پرحاشیه آقای فوتبالیست. ناصرخان که دوره طلایی فوتبالش در سالهای ۵۷ تا ۶۶ بود؛ مروارید دهه 60 فوتبال ایران یک بازیکن همهچیز تمام بود؛ دریبل میزد، بسیار سریع بود، شوتزن بود و متخصص ضربات کاشته.
ناصر در ابتدای دهه 60 خیلیها را دیوانه و عاشق فوتبال کرد؛ شیفته فوتبال... در بانک ملی و بعدش هم در پرسپولیس به اوج خود رسید. بازیکنی که مهاجرانی بعدها حسرت نداشتنش را در جامجهانی ۱۹۷۸ خورد. بازیکنی که نامش با شومترین و بدترین اتفاقات و شایعات گره خورد.
از او چه میدانیم؟
بازیکن سابق پرسپولیس و تیم ملی حالا 67ساله است. متولد ۱۶شهریور ۱۳۳۶ در شهرری. ناصر چهار برادر و یک خواهر دیگر دارد و اصالتا آذری و اهل میانه آذربایجان شرقی است. ناصر محمدخانی برخلاف همدورهایهای خود، لیسانس رشته تربیت بدنی دارد.
ناصرخان سال ۱۳۵۵ در تیم بهشهر میدرخشد و با 23گل، عنوان آقای گلی را کسب میکند و با قهرمانی این تیم به راهآهن دعوت میشود و با حقوق 40هزار تومانی برای این تیم توپ میزند. ناصرخان تا سال 1358 با راهآهن قرارداد میبندد و بعد از آن دو سال برای بانک ملی بازی میکند تا سال 1360 که به درخواست علی پروین به پرسپولیس میپیوندد. محمدخانی سال ۱۳۶۱ برای اولین بار به تیم ملی فوتبال ایران دعوت میشود و در ۲۷ بازی ملی ۱۹گل به ثمر میرساند و سال ۱۳۷۳ هم از فوتبال خداحافظی میکند.
لاله و شهلا و سپیده
زندگی ناصر محمدخانی با همسران او گره خورده است. با لاله سحرخیزان، همسر اول ناصر محمدخانی که به صورت مرموز و فجیعی کشته شد و شهلا جاهد، همسر موقت او که توسط دادگاه به عنوان قاتل لاله شناخته شد. افکار عمومی البته در این دادگاه، ناصر محمدخانی را بسیار سرزنش کردند و حتی بعدها که ماجراهای دیگری در مورد ازدواج آخر محمدخانی هم به وجود آمد، این سرزنشها در قالب طنز و کنایه ادامه داشت.
ناصرخان سال ۱۳۶۹ در سن ۳۳ سالگی با لاله سحرخیزان که ساکن قطر بود، ازدواج میکند و از او صاحب دو پسر به نامهای علی و عرفان میشود. محمدخانی در 40سالگی یعنی سال ۱۳۷۶ زمانی که مربی پرسپولیس بود، با شهلا جاهد وارد رابطه عاشقانه میشود و او را به صیغه خود درمیآورد.
شهلا جاهد متولد 1348 و پرستاری خوانده بود اما ۱۷مهر ۱۳۸۱ خبر قتل لاله سحرخیزان جامعه فوتبال و طرفداران ناصر محمدخانی را در شوک فرو میبرد. شهلا پس از 11ماه به قتل لاله اعتراف کرد. او در بازجوییها گفته بود پس از سفر ناصر محمدخانی با پرسپولیس به اردوی آلمان، با دسته کلیدهای ناصر وارد خانه او شده و در خواب به لاله حمله و او را با ضربات چاقو به قتل رسانده است. ماجرایی که بعضی از ابعاد آن هنوز در هالهای از ابهام قرار دارد. کاری نداریم... شهلا جاهد در نهایت 10 آذر 1389 در زندان به دار آویخته میشود.
نحوه آشنایی سپیده و ناصرخان
در مورد همسر سوم او میگوییم؛ سپیده فکوری. ناصرخان 60ساله در سال 1396 با سپیده 38ساله ازدواج میکند و سه سال بعد صاحب پسری به نام والا رضا میشوند. خانم فکوری سال 99 در مصاحبه با تیویپلاس ورزشی از نحوه آشناییاش با ناصرخان چنین گفته بود؛ «سپیده فکوری هستم؛ 38ساله، نقاش و همسر تازه ناصرمحمدخانی. چند سال پیش من به ناصر زنگ زدم که خبر فوت یکی از فامیلهای نزدیکمان را که با ناصرخان هم دوست بود به او بدهم. آن موقع وقتی تلفن را قطع کردم به برادرم گفتم که ناصرخان چقدر صدای قشنگی دارد و صدایش مثل دوبلورهاست.
وقتی هم برای اولین بار در مراسم ختم همان فامیل نزدیکمان او را دیدم، به خانوادهام گفتم که چقدر شبیه شاهزادههاست. زمانی هم که ناصرخان از من خواستگاری کرد، تعجب نکردم و یک جورهایی میدانستم که این اتفاق خواهد افتاد. در کل من خیلی آدم مشکلپسندی بودم و دوست داشتم که همسرم همه چیز را با هم داشته باشد که وقتی با خانواده ناصر آشنا شدم، متوجه شدم که انتخابم درست بوده است.
ناصر عاشق لاله؛ شهلا... پرستو
«من میدانستم که ناصر حتی یک درصد هم در ماجراهای پیش آمده برای ازدواجهای قبلیاش مقصر نیست؛ تنها تقصیر ناصر این بود که ازدواج موقت کرده بود. افرادی امثال شهلا دنبال آدمهای با آبرو هستند تا زندگیشان را بههم بریزند و خراب کنند. من مطمئن هستم اگر ناصرخان، لاله را آنقدر دوست نمیداشت، لاله هیچ وقت کشته نمیشد.
اگر او به خواستههای خانم جاهد تن میداد، هیچ وقت لاله کشته نمیشد. تاجایی که من ناصر را میشناسم، او نمیتواند یک مورچه را زیر پایش له کند، در این سالها به ناصر تهمت زدند یا آنهایی که فیلم زندگی ناصر را به دروغ ثبت کردند، مدیون ناصر و خانواده مرحوم سحرخیزان هستند.
از نظر من، ناصر عاشق لاله بود و شهلا پرستو بود. او به اصرار وارد زندگی ناصر شده بود و هدفهایی داشت. وقتی قاضی از شهلا پرسید که چرا از شوهر دومت جدا شدی، گفت او به من دروغ گفته بود و زن و بچه داشت و قاضی هم پرسیده بود مگر ناصرخان، زن و بچه نداشت؟ به نظر من همه چیز در این ماجراها واضح است.
ما مهر 95 با یکدیگر آشنا شدیم و همان سال عقد کردیم و سال 96 رفتیم خانه خودمان و جشن عروسی مختصری گرفتیم. همان زمان آقای پروین به ناصر گفته بود که چون آن موقع زلزله آمده بود، هزینههای مراسم را خرج زلزلهزدهها و کل مراسم را لغو کنید اما من گفتم که کاش علی آقا زودتر این نکته را گفته بودند و چون مهمانهایم را دعوت کرده بودم، امکان لغو کردنش وجود نداشت و به همین دلیل هم علیآقا در مراسممان شرکت نکردند و به نظرم ناراحت شده بودند...