کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۵۹۳۴۷۲
تاریخ خبر:

جگر سفید| پس چرا سفیده؟ چون گوسفنده دیگه. سیگار نمی‌کشه!

جگر سفید| پس چرا سفیده؟ چون گوسفنده دیگه. سیگار نمی‌کشه!

کارمان در آمد. افتادم وسط که دخترخاله‌ مربوطه بسکتبالیست است و ...

هفت صبح،‌ علی مجتهدزاده| گفت: «این چیه؟» گفتم که بهش می‌گویند جگرسفید. گفت: «پس چرا سفیده؟» عرض کردم من که گفتم سفید و دلیل اینکه کماکان بهش می‌گویند جگر را نمی‌دانم. و ایشان: «پس کجاشه؟» گفتم ریه یا همان شش. بچه‌ام چهارشاخ ماند که: «چرا این همه سفید مونده؟ مگه نفس نمی‌کشه؟» آقای جگرسفید فروش فرمایش کردند: «چون گوسفنده دیگه. سیگار نمی‌کشه.» و نگاه همه پیاده‌رو ماند به سیگار توی دستم و داشتم می‌مردم از زور اینکه جلوی خودم را بگیرم که لگد نزنم زیر سینی جگرسفید.

 

خودم را جمع کردم و با یادآوری موقعیت مشابه در بارگاه ناصرالدین شاه گفتم که بله اینکه سیگار نمی‌کشد گوسفند است. ناگهان مردی چهارشانه و سروهیکل میزان نگاهم کرد و من ماندم به اینکه دستش توی دست همسر گرامی‌شان است و الان لابد برای رضای خاطر سرکار خانم هم که شده نصفم می‌کنند ولی لبخند پهنی نثار فرمودند و دیدم به!

 

همه دندان‌ها سیاه و کرمو و محض نمونه یک دانه سالم ندارند و معلوم است که شب‌ها اوقات شریف به چه می‌گذرد و هنوز داشتم حساب می‌کردم برای این‌رنگی کردن هر دندان لابد باید دوبرابر قیمت کاشت آن تریاک بکشی که سرکار خانم همسر سقلمه‌ای به شکم آقای چهارشانه زدند که باقی هوا از توی جگرسفیدشان پرید بیرون.

 

ستاره که این‌ها را ندیده بود به من گفت: «الان اینو چطوری می‌خورن؟» گفتم دوست داری برویم توی همین خیابان کبابی جگرسفید سفارش بدهیم که گفت: «نه دیگه. از امروز دیگه جگر هم نمی‌خورم. همینجوری از شیکم گوسفندا درشون میارن؟» که تازه دستم آمد صحنه‌ این همه جگرسفید تازه توی سینی گویا خیلی جگرخراش است .

 

آقای سروهیکل میزان آمد خودش را قاطی کند که: «بله دخترم. اصلا تو مگه گوشت نمی‌خوری؟ خب اونم از همینه.» ستاره براق شد به یارو و با اینکه تا سر زانوهاش بود چشم‌غره رفت که: «من بعد این دیگه گوشت هم نمی‌خورم.» فرمودند: «گوشت نخوری بزرگ نمی‌شی.» ستاره فرمود: «من یه دختر خاله دارم از گوشت بدش میاد. الان پونزده سالشه. قدش از شما گنده‌تره. بوی بهتری هم می‌ده.»

 

کارمان در آمد. افتادم وسط که دخترخاله‌ مربوطه بسکتبالیست است و از آنجا که خیلی عرق می‌کند همیشه به خودش چرت و پرت می‌زند. ستاره در آمد دروغم را رسوا کند که همسر مربوطه فرمودند: «هی می‌گم اون کوفتی رو بزن بیا خیابون. یه الف بچه باید سکه یه پولت کنه؟»

 

من دیگر نمی‌دانستم از کی عذرخواهی کنم و آقای چهارشانه هم رفته بود سر اینکه توضیح بدهد کوفتی مربوطه تمام شده بوده و ستاره را کشیدم آن سوی خیابان. می‌گویم که کره‌خر مگر تو جغول‌بغول نمی‌خوری؟ گفت: «این وقت شب؟ فردا بیدار نمی‌شم ها.» می‌گویم نه و کلی عرض کردم. فرمودند: «خب چرا. ولی اون فرق داره. من خودم پرسیدم. آقاهه گفت ما از جگر گوسفندی و گاوی درستش نمی‌‌کنیم.»

 

دیگر جای لاپوشانی نبود. گفتم که بله چون من بهش اشاره زده بودم. اول باور نمی‌کند و بعد عین همان سقلمه‌ همسر آقای گنده را رها می‌کند روی نافم که دل و روده‌ام می‌ریزد بیرون. بعد می‌گوید: «دیگه باهات بیرون نمیام. همیشه آشغال به خورد آدم می‌دی. مثل اون دفعه که کله‌پاچه.» هی زور می‌زنم بهش توضیح بدهم این یکی دیگر غذای اعیانی است و شده دستی خدات تومان ولی گوشش نیست. بعد چند قدم می‌فرمایند: «من می‌خوام گیاهخوار بشم.»

 

کدخبر: ۵۹۳۴۷۲
تاریخ خبر:
ارسال نظر