کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۵۷۱۰۱۷
تاریخ خبر:

قاب تاریخ| ماجرای جالب بکن باوئر و مهناز، ‌داستان خانم زیبا و خوش‌صدا و دلال بزرگ خودرو در عصر پهلوی

قاب تاریخ| ماجرای جالب بکن باوئر و مهناز، ‌داستان خانم زیبا و خوش‌صدا و دلال بزرگ خودرو در عصر پهلوی

عکس‌هایی از مشاهیر تاریخ معاصر ایران، شهرهای ایران، خودروهای نوستالژیک، عکس‌های فوتبالی و...

هفت صبح| با قاب تاریخ به ایران قدیم سفر‌ و یادی ‌‌از ‌گذشته می کنیم. در تهیه این مجموعه، از تصاویر کمتر دیده ‌شده‌ای استفاده شده که تماشای آنها خالی از لطف نیست.

 

‌قاب تاریخ

13‌ساله‌هایی که دل به خط مقدم زدند؛ درباره گروهی که اعضای آن طی سالیان جنگ با سرود «جنگ جنگ تا پیروزی» خود هر آنچه داشتند برای روحیه بخشیدن به رزمندگان‌ تا خط مقدم نبرد پیش رفتند.مسعود پورحمزه یکی از اعضای آن گروه سرود است که اکنون در شغل ‌‌معلمی در دهه پنجم زندگی خود به‌سر می‌برد. او در آن سال‌ها نوجوانی دوازده ـ سیزده ساله بود که به جبهه رفت.

قاب (1)

ایرنا مصاحبه‌ای با او انجام داده که در ادامه خلاصه آن را می‌خوانید: در تابستان سال ۱۳۶۴ و در میانه جنگ‌‌، گروهی دانش‌آموزی زیر نظر مرحوم استاد عیسی سپه‌ونی برای اجرای سرودهای انقلابی و حماسی تشکیل شد. این گروه به همت امور تربیتی آموزش و پرورش شهرستان خرم‌آباد تشکیل شده بود و پس از دو ماه از بین تعدادی محدود از دانش‌آموزان از منطقه اسدآبادی گروه سرود با هدایت‌‌‌ سپه‌ونی که یک بازنشسته ارتشی بود، اقدام به اجرای برنامه کرد و اولین برنامه رسمی خود را در ۱۳ آبان سال ۱۳۶۴ در مصلای شهرستان خرم‌آباد برای دانش‌آموزان شرکت‌کننده در مراسم راهپیمایی اجرا کرد.‌

 

بعد از آن اجرا سیل عظیمی از دانش‌آموزان سراسر‌ خرم‌آباد جهت عضویت در گروه به امور تربیتی مراجعه کردند. این گروه پس از تشکیل تا پایان جنگ ‌مرتبا در جبهه‌های جنوب و غرب حاضر می‌شد و به اجرای برنامه می‌پرداخت.همچنین گروه در اعزام نیروهای استان و استان‌های همجوار نیز حضور پیدا می‌کرد.

 

و مهم‌ترین اعزام نیروی کشور (سپاهیان محمد‌(ص) سال ۶۵ که در ورزشگاه آزادی تهران برگزار شد) را نیز این گروه بدرقه کردند و چند ساعت موزیک رژه زده شد تا تمام این عزیزان در حضور ریاست محترم جمهور وقت (‌رهبر ‌انقلاب‌) رژه رفتند. تعداد ثابت گروه بین ۳۰ تا ۴۰ نفر عضو بود‌ اما در طی آن سالیان ‌تعدادی نیز به گروه اضافه ‌یا از آن خارج می‌شدند ‌‌که البته هم سرود می‌خواندند و هم موزیک می‌نواختند، تعدادی هم بودند که فقط در یکی از این دو دسته حضور داشتند.

 

«آیا زمانی‌که در جبهه‌ها به ‌سر می‌بردید حادثه‌ یا اتفاقی برای گروه پیش نیامد؟» بله! اتفاقات زیاد و هر کدام از بچه‌ها خاطرات خاصی دارند، مثل آن شبی که از خرمشهر برای اجرا به سمت آبادان حرکت کردیم و در بین راه چون توپخانه دشمن شروع به زدن مسیر کرد، ما را سریع برگرداندند ‌یا زمانی که در لحظه اجرای گروه در کوه‌های شهر پاوه درگیری بین کومله و سپاه شروع شد سریع ما را درون لندکروز انداختند و به داخل شهر برگرداندند ‌یا در منطقه سومار شبی که در نزدیکی خط مقدم بودیم را کاملا در تاریکی به‌سر بردیم و کسی نمی‌توانست حتی یک چراغ‌قوه کوچک روشن کند و از این دست خاطرات که شاید مجال گفتن همه آنها نباشد.‌

 

 قاب مشاهیر 1

دلال بزرگ خودرو در عصر پهلوی؛ تصور بسیاری از تاریخ دوستان بر این است که شمس پهلوی در دوره حکومت برادرش محمدرضا، وارد امور اقتصادی شد‌ اما این تصور اشتباه است. شمس از همان دوران آغاز پادشاهی پدرش به فعالیت‌های اقتصادی علاقه‌مند شد و دست به کارهایی زد. البته پیش از آن پدرش رضا‌شاه، با سپردن پاره‌ای از امور فرهنگی به دخترش، او را پیشگام برخی از تحولات خاص همچون کشف حجاب کرده بود.

قاب (2)

چنانچه ریاست پیشاهنگی دختران که به دستور رضاشاه تاسیس شده بود و یکی از مهم‌ترین اقداماتی بود که به دنبال تأسیس کانون بانوان در اردیبهشت ۱۳۱۴‌ در راستای اجرای مقدمات فرهنگی کشف حجاب، توسط حکمت صورت گرفته بود، برعهده شمس پهلوی بود . با این حال، شمس به فعالیت‌های فرهنگی محدود نماند. او خیلی زود وارد فعالیت‌های اقتصادی نیز شد. اولین فعالیت تجاری و اقتصادی شمس با تجارت در اتومبیل آغاز شد. البته «بعضی کتب تاریخی تجارت الماسی شمس را اولین فعالیت تجاری او می‌دانند‌ اما اسناد تاریخی حکایت از تجارت اتومبیل توسط او در دوران رضاخان می‌نماید.

 

در این اسناد درخواست‌های متعددی از شمس و دفترش به دربار رضاخان مبنی بر تقاضای اتومبیل برای استفاده شخصی وجود دارد، در حالی که تعداد اتومبیل‌های وارد شده بسیار بیشتر از حد نیاز بود.»‌ تجارت در اتومبیل سود زیادی برای شمس داشت. زیرا اولا واردکنندگان خودرو بسیار محدود بودند و به نوعی تجارت این صنعت به طور انحصاری در دست خاندان پهلوی بود.

 

ثانیا از آنجایی که خرید اتومبیل از کمپانی‌های خارجی صورت می‌گرفت و قیمت آن مناسب بود و از طرفی نیاز به پرداخت عوارضی گمرکی نداشت، لذا شمسی می‌توانست با قیمت عالی و با سود فراوان آنها را در بازار به فروش برساند و به دلیل پرسود بودن این تجارت، سوء‌استفاده از موقعیت دربار و برخلاف روال قانونی تقاضای زیادی برای ورود خودرو به داخل داشت که پس از ورود به داخل کشور آنها را در بازار آزاد و سیاه به فروش می‌رساند. ‌

 

 قاب مشاهیر 2

داستان آن خانم زیبا و خوش‌صدا و از آخرین یادگارهای دوران طلایی لاله‌زار و دوبله ایران‌؛‌ ممنونم ‌‌و چایی را برداشت. صدای‌ زیبایش عجیب آشنا بود و سحرآمیز. زنی با موهای فلفل نمکی و زیبا با خالی زیر لب. تازه از مراسم تدفین معصوم‌جون مادربزرگم آمده بودیم که گفتند دوستان دایی جواد و دایی حسین می‌آیند. در میان دوستان‌شان این خانم که خیلی همه به او احترام می‌گذاشتند هم بود.

قاب (3)

در اتاق پذیرایی همان اتاق پشتی روی زمین نشست. آقاجون بالای اتاق بود و دایی و زن دایی و خاله‌ها هم نشسته بودند. مثل همه خانواده‌های عزادار. وقتی صحبت کرد و تسلیت گفت صدایش عجیب به دل می‌نشست، مات آن صدا، خیره نگاهش می‌کردم. ۱۲ ساله بودم و شاید بچه نبودم که اینطوری به آدم‌ها زل بزنم. اما آن خانم با نگاهی آرام به من خندید. مامانم صدا زد که چرا اینجوری داری نگاه می‌کنی. گفتم این خانم کیه؟

 

مامانم گفت خانم ژاله از دوستان دایی و زن دایی هستند. بابا گفت خانم ژاله گوینده رادیو و بازیگر است. از بازیگرهای قدیمی. تازه فهمیدم صدای‌شان را کجا شنیده بودم. سال ۶۶ بود و هنوز تصویری از خانم ژاله ندیده بودم اما صدایش را چرا. بعدها فهمیدم که آن خانم زیبا و خوش‌صدا بازیگر تئاتر بوده و بازیگر قدیمی سینما. بعدها خواندم که از رادیو تا سینما و تئاتر فعال بوده است.

 

بعدها که بیشتر درباره‌‌شان دانستم و فیلم‌هایشان را دیدم و بارها صدای‌شان را شنیدم بیشتر هم دیدم‌شان. در مراسم‌های بعدی و البته مراسم‌های غیر‌خانوادگی. زمانی که تازه خبرنگار شده بودم؛ یک بار با دکتر رزمجو قرار مصاحبه داشتم. زنگ زدم خانه ببینم کی می‌روند موزه که خانم ژاله جواب تلفن خانه‌شان را داد. خانم ژاله مادر دکتر شاهرخ رزمجو باستان‌شناس و مختصص زبان‌های باستانی بودند. این را آن روز فهمیدم. در این سال‌ها با اینکه خیلی اهل مصاحبه نبودند بارها همان نمره تلفن را گرفتم و احوال‌شان را پرسیدم.

 

هیچ وقت نگفتم آن دختر مبهوت آن خانه قدیمی در امامزاده قاسم بودم‌ اما همیشه با صدای سلام گفتن‌شان باز به وجد آمدم. امروز آن صدای جادویی هم رفت. یکی از آخرین یادگارهای دوران طلایی لاله‌زار و دوبله ایران. یکی از آن صداهایی که تکرار نمی‌شوند.

 

خانم محترم و دوست‌داشتنی که شاید خیلی‌ها با نقش قدرتمند خاله لیلای روزی روزگاری او را به یاد می‌آوریم اما ستاره زیبای روزگار سینمای ایران بودند و از نخستین زنان مدیر دوبله در ایران. امروز با شنیدن خبر درگذشت خانم ژاله رفتم باز به آن روز نهم تیر ۱۳۶۶. امروز سوم دی ماه ۱۴۰۳ خانم ژاله هم رفت اما صدای باشکوه و نقش‌هایی که بازی کرده بود باقی ماند. در تصویر ژاله علو را در کنار ‌منیر تسلیمی می‌بینید.  (از صفحه فرزانه ابراهیم‌زاده)

 قاب مشاهیر 3

بکن باوئر و بایرن‌مونیخ در تهران ۶ تایی شدند؛ یکی از عجیب‌ترین بازی‌های دوستانه با تیم‌های بزرگ در ایران، به بازی منتخب تهران و بایرن‌مونیخ برمی‌گردد که تیم ایرانی‌ موفق شد در تاریخ ۹ تیر ۱۳۵۱ در ورزشگاه آزادی، بایرن‌مونیخ و تمام ستاره‌هایش را ۶ تایی کند و در نهایت ۶ بر ۳ برنده شود. ۳ گل منتخب تهران را محمد صادقی زد و صفر ایرانپاک،  غلامحسین مظلومی و همایون بهزادی ۳ گل دیگر را زدند.‌گرد مولر و بکن باوئر ستاره‌های بایرن‌مونیخ بعد از شکست سنگین گفته بودند که برنامه بازی‌های فشرده باعث خستگی آنها شده بود. آنها همچنین از تماشاچیان ایرانی که به شدت و یکطرفه تیم تهرانی را تشویق کرده گله کرده بودند.‌

بکن

 

 

 

کدخبر: ۵۷۱۰۱۷
تاریخ خبر:
ارسال نظر
 
پربازدیدترین گوناگون