توپ طلا، نفرینی که هم قهرمانان را میگیرد و هم ناکامان را

توپ طلا، نماد اوج افتخار در فوتبال، گاه بهجای نیکی، به نفرینی بدل میشود که قهرمانان را در سایهی افت و فراموشی فرو میبرد.
به گزارش هفتورزشی، زندگی پس از کسب توپ طلا میتواند دشوار باشد؛ هم برای بازندگانی که هرگز از تلخی شکست رها نمیشوند، و هم برای برندگان آن.
قهرمانان زخمی، ناکامان فرسوده
عثمان دمبله از شبی که در ۲۲ سپتامبر، روی صحنهی تئاتر دو شاتله در پاریس، توپ طلا را در دستانش گرفت، دیگر بازی نکرده است. رودری، برندهی اسپانیایی سال گذشته نیز هنگام دریافت جایزهاش در همان سالن مصدوم بود. مصدومیت او ــ پارگی رباط صلیبی زانو ــ بسیار جدیتر بود و از آن زمان تاکنون تنها در چند دیدار به میدان رفته و دو هفته پیش بار دیگر با مصدومیتی عضلانی متوقف شد.
این ماجراها الزاماً ربط مستقیمی به توپ طلا ندارند، اما تصادفی هم نیستند: این جایزه معمولاً پاداش فصلهایی استثنایی است، فصلهایی که اغلب با فشار و خستگی مفرط همراهاند. و درست پس از حسِ «کمال»، همیشه دورهای از افت و رهاشدگی در پی میآید. دمبله از ۵ سپتامبر، پس از بازی تیم ملی فرانسه برابر اوکراین (۲–۰)، از ناحیهی ران راست مصدوم شده و از آن زمان فقط با توپ طلا در آغوش در محافل عمومی ظاهر شده است، بیآنکه هنوز فرصتی برای بازی با سنگینی این افتخار روی شانههایش یافته باشد.
برای برندگان، حسِ اوج... و خلأ
در سالهای اخیر، نتیجهی رأیگیری توپ طلا بارها تأثیر مستقیم بر فصل بعدی برندگان یا حتی نامزدهایش داشته است. البته این قاعده دربارهی کریستیانو رونالدو و لیونل مسی صادق نبود؛ آنان نسبت به این جایزه حس مالکیت داشتند و تنها هدفشان این بود که یکی از دیگری جلو بزند.
اما برای دیگران، «فصلِ پس از توپ طلا» اغلب با دو حسِ متضاد همراه است: برای برنده، حسِ دستیافتن به نهایت و سپس خلأیی بزرگ؛ برای بازنده، تلخیِ فرصتی که هرگز بازنمیگردد. فصل گذشته، وینیسیوس جونیور، برزیلی رئال مادرید، زیر بار ناامیدی و اندوه از دست دادن جایزه خرد شد و دیگر هرگز همان بازیکن پیشین نشد.
نفرینی به نام توپ طلا
فرانک ریبری، بال بایرن مونیخ، پس از ناکامی در کسب توپ طلای ۲۰۱۳ هرگز خودِ سابق نشد. در آن دوره که رأیگیری زیر نظر فیفا برگزار میشد، ریبری احساس میکرد فوتبال فرانسه از او حمایت کافی نکرده است و هنوز نیز از خبرنگاران دلخور است، در حالی که آنها در واقع او را در صدر فهرست خود قرار داده بودند و این مربیان و کاپیتانهای تیمهای ملی بودند که جایزه را به رونالدو دادند. ریبری آخرین بازی ملی خود را در مارس ۲۰۱۳ برابر هلند (۲–۰) انجام داد و اندکی بعد، از دردهای مزمن کمر به ستوه آمد. او در واپسین لحظه از اردوی آمادهسازی جام جهانی ۲۰۱۴ کنار کشید و در ۱۳ اوت همان سال اعلام بازنشستگی کرد؛ نه بهخاطر کمردرد، بلکه از فرط دلزدگی.
قهرمانان فرانسوی و فصل سخت پس از افتخار
در گذشته نیز قهرمانان فرانسوی پس از فتح توپ طلا دوران دشواری داشتهاند. زینالدین زیدان در سال ۱۹۹۸، در اوج شکوه جهانی بود: قهرمانی جام جهانی، دو گل در فینال، و کسب توپ طلا. اما فصل ۱۹۹۸–۱۹۹۹ او در یوونتوس یکی از ضعیفترین فصولش بود؛ تنها دو گل در ۲۵ بازی سری آ، چند مصدومیت، و رتبهی هفتم برای یووه. هرچند فصل بعد، او دوباره به اوج بازگشت.
«یک روز بهترینِ جهان هستی، فردایش هیچکس نیستی»
مایکل اوون، برندهی توپ طلای ۲۰۰۱، جملهای گفت که در تاریخ ماندگار شد: «یک روز بهترین بازیکن جهان هستی، فردایش دیگر هیچکس نیستی.» او در آن سال با لیورپولِ ژرار هولیه پنج جام برده بود، اما خیلی زود دوران دشواری را تجربه کرد. و با وجود افولش، توپ طلا برای همیشه در کارنامهاش باقی ماند.
دیگر نمونهها: بنزما، مودریچ، کاکا، کاناوارو
کریم بنزما در ۲۰۲۲، در آستانهی ۳۵ سالگی، رؤیای کودکیاش را محقق کرد، اما اندکی بعد همهچیز فرو ریخت. مصدومیتش در تمرینات تیم ملی فرانسه پیش از جام جهانی قطر و تصمیم دیدیه دشان برای کنار گذاشتن او، به پایان زودهنگام دوران ملیاش انجامید. او همان سال در لالیگا ۱۹ گل زد (در مقایسه با ۲۷ گل فصل پیشین) و تنها چهار گل در لیگ قهرمانان. پایان دوران رئالیاش در سانتیاگو برنابئو با اشک و احساسات همراه بود. لوکا مودریچ در ۲۰۱۸ چندان از «هوای قلهها» آسیب ندید، اما کاکا، برندهی ۲۰۰۷، در پی افتخار خود گرفتار مصدومیتهای پیاپی شد. فابیو کاناوارو نیز هرگز نتوانست درخشش جام جهانی ۲۰۰۶ را تکرار کند و در رئال مادرید فروغش رو به خاموشی گذاشت.
توپ طلا، نهایت آرزوی یک فوتبالیست است، اما گاه بدل به باری سنگین میشود. این جایزه میتواند همانقدر که نماد افتخار ابدی است، یادآور گذرا بودن اوج نیز باشد.
همانطور که مایکل اوون گفت: «یک روز بر فراز جهان ایستادهای، و فردایش در فراموشی گم میشوی. اما توپ طلا... برای همیشه با تو میماند.»