یوتیوب با تانک میآید | گفتگوی خواندنی با امیر برادران نویسنده ساختمان پزشکان
روایت امیر برادران از تغییر قواعد کمدی، چالشهای بازگشت سرمایه و نبرد نابرابر پلتفرمهای داخلی با غولهای جهانی
هفت صبح| در تحریریه هفتصبح، گفتوگویی طولانی و صمیمی با امیر برادران انجام دادیم؛ نویسندهای که نامش در کنار چند اثر محبوب تلویزیون و شبکه نمایش خانگی آمده است. او از مسیر غیرمعمول ورودش به سینما گفت؛ از روزهایی که در حوزه واردات اکسسوری در و پنجره مشغول بود تا شبی که نخستین متنش به دست پیمان قاسمخانی رسید و ورق برگشت. برادران درباره همکاری با رامبد جوان، سروش صحت و مهران مدیری سخن گفت، از حواشی «ساختمان پزشکان» یاد کرد، پشتصحنه «هیولا» و «دراکولا» را مرور کرد و به نقد و تحلیل اقتصاد فیلمنامهنویسی، ممیزی، ستارهسالاری و موج تازه استندآپ کمدینها در تصویر پرداخت. آنچه میخوانید روایت کامل این گفتوگوست.
شروع قصه؛ از تئاتر دانشجویی تا اولین متن حرفهای
از همان پرسش آغازینِ همیشگی شروع کنیم؛ چه شد که وارد فیلمنامهنویسی شدید؟
بالاخره هر کسی در زندگیاش اشتباهاتی دارد! (باخنده میگوید)، من در حوزه در و پنجره و واردات ماشینآلات و اکسسوری مربوط به آن فعالیت میکردم. سپس به واسطه اتفاقی شیرین وارد این ماجرا شدم. سال ۱۳۸۱ گروهی تئاتری تشکیل شد و با علاقه به بازیگری به آن پیوستم. پس از آن، به دلیل شرایط زندگی وارد بازار کار شدم و بر اساس رشته تحصیلیام، مکانیک، فعالیت کردم. یکی از دوستانمان در حوزه تصویر ماند و بعد از چند سال دستیار آقای جوان در سریال «مسافران» شد. من پیگیر سریال بودم.
یکبار از او خواستم یکی از فیلمنامهها را برای مطالعه بیاورد تا ببینم متن چگونه نوشته میشود. فیلمنامهای با نام «خندق بلا» آورد که علیرضا ناظر فصیحی نوشته بود. شکل نگارش، فونت، شیوه توضیح سکانسها و میزان صفحات را بررسی کردم و بعد متنی درباره اسراف نوشتم و گفتم اگر ممکن است آن را به آقای قاسمخانی بدهد. چند روز بعد تماس گرفتند. ایشان گفتند متن را خواندهام، خوب است و حتی برخی شوخیهایش را برای گروه خواندهام؛ به نظرم میتوانید در این کار موفق باشید. قرار شد در مورد موضوع امتحانات بنویسم. دو روز بعد متن تایپشده و مرتب را تحویل دادم. آن شد اولین کار و بعد به «ساختمان پزشکان» رسید.
زیر سایه «وسواس متن»؛ درسهایی از پیمان قاسمخانی
کار با پیمان قاسمخانی برای شروع مسیر آسان بود؟
صریح میگویم: انسان بینظیری است و یکی از شانسهای بزرگ من همکاری با ایشان بود. جایگاه حرفهای او بالاست و در دیده شدن ما دریغ نکرد. شاید فرصت آموزش رسمی نداشته باشد اما اگر دقیق باشید، میتوان از کنار او بسیار آموخت. وسواس عجیبی نسبت به متن دارد؛ سختگیری به خود، به کیفیت نهایی کار منجر میشود.
حواشی «ساختمان پزشکان» و عبور از سد ممیزی
درباره ممیزیها در آن دوره بگویید.
سانسور همیشه همراه طنزنویسهاست و از کارهای جدی سختتر اعمال میشود. مثلا قسمتی درباره چشمزخم نوشته بودم؛ میگفتند به خرافات میخورد. با توجه به پیشینه خانوادگی و آشنایی با متون دینی، مستنداتی از احادیث ارائه کردم و توضیح دادم بحث خرافی نیست. در نهایت از آن عبور کردیم. در کمدی حتی موضوعاتی مثل سیگار کشیدن که در آثار جدی حساسیت کمتری دارد، زیر تیغ میرود.
«در حاشیه»؛ معرفی سیامک انصاری، آرامش مدیری و فشار پخش
همکاری با مهران مدیری در «در حاشیه» چطور شکل گرفت؟
سیامک انصاری مرا معرفی کرد. امیرمهدی ژوله و زندهیاد خشایار الوند نیز بودند. آقای مدیری آرامش کمنظیری سر کار دارد و کارش را بلد است. سختگیریهای خودش را دارد اما دست نویسنده را باز میگذارد. درباره فشارها باید بگویم سریال قرار بود حدود ۹۰ قسمت باشد؛ به دلیل فشارها در حدود ۶۲–۶۳ قسمت جمع شد. تصمیمها گاه سلیقهای گرفته میشود و این آثار، در تعداد قسمت درست به نقطه مطلوب اثرگذاری میرسند.
از «هزارپا» تا «هیولا» و «دراکولا»؛ وقتی ترکیب بازیگران «درست مینشیند»
ماجرای پیوستن به «هیولا» و ترکیب بازیگرانش چه بود؟
پیش از «هیولا»، سینمایی «هزارپا» پخش و رکوردها جابهجا شد. برای «هیولا» تصمیم گرفتیم سراغ کاری برویم که حرف و دغدغه مردم باشد اما کیفیت بالایی داشته باشد. آقای قاسمخانی به عنوان طراح و سرپرست متن حضور داشت. ابتدا قرار بود آقای مدیری نقش اصلی را بازی کنند؛ سپس نقش به آقای اصلانی و خانم مقدمی سپرده شد. به نظرم انتخاب درستی بود و همهچیز سر جای خود قرار گرفت. خود آقای مدیری در سوی دیگر یکی از بهترین نقشآفرینیهای سالهای اخیرش را ارائه داد.
علت تفاوت بازخورد «قهوه پدری» نسبت به «هیولا»
استقبال از «قهوه پدری» کمتر بود؛ آسیبشناسی شما؟
حس میکنم محدودیت فضا و تمرکز بر تکلوکیشن خستگی بصری ایجاد کرد. داستان بیرون از کافه به اندازه کافی باز نشد و پرداخت به زندگیهای بیرونی شخصیتها کم بود.
ممیزی در تلویزیون و نمایش خانگی؛ «خودسانسوری ممنوع»
تفاوت ممیزی در تلویزیون و پلتفرمها چیست؟
نکتهای را از آقای داوودی آموختم: اینکه میگیرند یا نمیگیرند به نویسنده ارتباطی ندارد؛ بنویس و خودت را سانسور نکن. مسئولیت کنترل با کارگردان است. در رسانه خانگی دست بازتر است؛ تلویزیون با پیشفرض محدودیت حرکت میکند.
پیمانکاریِ شوخی و چند دستنویسی
شایعه واگذاری پیمانکاریِ شوخیها به چند نفر تا یک نویسنده نامدار امضا بزند، چقدر واقعیت دارد؟
من اطلاعی ندارم. خوشبختانه با آدمهای درست کار کردهام و از همان ابتدا با تیمی بودهام که چنین مدلهایی سراغمان نمیآید. حتی در همکاری گروهی، تلاش میکنم خروجی یکدست باشد و متن زیر نظر خودم نهایی شود.
نوشتن با تصور بازیگر؛ وسوسهای که آدم را «راحتطلب» میکند
هنگام نوشتن، بازیگر مشخص در ذهن دارید؟
گاهی ناگزیر چنین میشود. برای خود من معمولا ابتدا آقای عطاران در ذهنم میآید چون فکر میکنم نتیجه بامزه میشود. اما خطرش این است که نویسنده را راحتطلب میکند. باید برای هر سکانس شوخی کافی بنویسم حتی اگر بعدا حذف شود.
پُرکاری ستارهها و تکرار نقشها
با پدیده پُرکاری برخی ستارهها چه باید کرد؟ مخاطب خسته میشود؟
تصمیم هر بازیگر محترم است. درباره مثالهای مشخص، همزمانی اکران میتواند برفروش اثر بگذارد. اگر جایگاه نصیحت داشته باشم، توصیهام محدودتر کردن تعداد کارهاست.
موج استندآپکمدینها؛ از «خندوانه» تا سطح تازه اجرا
نسل تازه استندآپکمدینها را چطور میبینید؟
با برخی از آنها از نزدیک آشنا هستم؛ امیرحسین قیاسی، ابوطالب حسینی و مجید افشاری. موفقیت به هدفگذاری خودشان برمیگردد. امیرحسین جاهطلب است به معنای مثبت؛ ابوطالب احساس کرد استندآپ صرف برایش کافی نیست و آزمون و خطا کرد. اکنون سطح تازهای از اجرا را آماده کرده که بهزودی پخش میشود. امیدوارم موفق باشد. رامبد نیز برنامه استعدادیابی تازهای دارد و نسل جدیدی خواهد آمد.
بزرگترین چالش این روزها؛ «بازگشت سرمایه»
مهمترین چالش یک نویسنده کمدی امروز چیست؟
فشار هزینههای تولید. بزرگترین چالش این است که سرمایه به مخاطره نیفتد. وقتی یک کمدی ۵۰ میلیارد هزینه دارد، باید حداقل ۱۵۰ میلیارد بفروشد تا اصل پول برگردد و بعد وارد سود شود. در یک سال تعداد محدودی به این عدد میرسند و همین استرس، تصمیمها را سخت میکند.
کمدیهای محبوب شخصی
کمدیهای محبوبتان را نام ببرید؟
با «لیلی با من است» عاشق کمدی شدم. «مارمولک» را بسیار دوست دارم. «ورود آقایان ممنوع» هم برایم عزیز است و علاقهام به آثار نوشته آقای قاسمخانی، در این انتخاب مؤثر است.
مأموریت شخصی؛ «مسکنِ حال خوب»
میل به نوشتن در ژانرهای دیگر دارید؟
تا زمانی که بتوانم کمدی بنویسم، ترجیحم همین است. اگر 10 نفر به سینما بروند و خندان برگردند برایم کافی است. ما درمانگر نیستیم اما میتوانیم مسکن حال خوب باشیم.
آینده توزیع؛ «یوتیوب با تانک میآید»
با رشد پلتفرمهایی مثل یوتیوب، آینده ارائه طنز را چطور میبینید؟
که همین الانش ما انگار که با تفنگ آبپاش با تانک میخواهیم بجنگیم. آنقدر فضاها آزاد است که به سمت کوتاه کردن تایم برنامههایشان میروند و صاف میزنند وسط هدف. ما مجبوریم برای شوخی، زمینهچینی کنیم چون بسیاری از شوخیها خط قرمز دارند. گمان میکنم که بستر یوتیوب یا احتمالا چیزهای شبیه آن که به وجود میآید، در چهار پنج سال آینده همه را جارو میکنند. زنگ خطرش خیلی جدی است. اگر پلتفرمهای داخلی میخواهند خودشان را در بازار حفظ کنند، باید به شدت روی این ماجرا جدی باشند و فکری برای آن کنند.
میانبر برای تازهواردها؛ تمرین نوشتن، نه تماشای صرف
برای نسل جوان فیلمنامهنویس، یک فرمول کارآمد؟
بخشی از موفقیت من حاصل شانس بوده اما شانس یکبار درِ خانه را میزند و این شما هستید که باید در را باز کنید. تمرین نوشتن از فیلم دیدن و کتاب خواندن هم مهمتر است. روشی هست که سکانس را میبینند و همزمان مینویسند؛ شاید در ابتدا عجیب به نظر برسد اما تمرین مفیدی است. هر کاری که به نوشتن کمک کند باید تکرار شود.
انگیزه؛ سختترین بخش حرفه
برای حفظ انگیزه چه میکنید؟
حفظ انگیزه دشوارترین بخش است. ممکن است متنی تا نیمه جلو برود اما احساس کنم نتیجه مطلوب نمیشود آن را کنار میگذارم. تولید پیچیدهتر شده؛ هماهنگی کارگردان، بازیگر و زمانبندی دشوار است. گاهی بازیگری فقط 10 روز وقت دارد و باید سکانسها را بر همان اساس چید. تعادل به هم میخورد و در پایان فشار توضیع به سمت نویسنده میآید، در حالی که قصه قربانی محدودیتهای تولید شده است.
حرف آخر
نکته پایانی؟
امیدوارم اتفاقهای خوب رقم بخورد و حال مردم بهتر شود. ما کاتالیزوری برای حال خوب باشیم تا هم حال مردم بهتر باشد و هم حال ما.