رهایی از مرزها با زبانی جهانی| هر آنچه باید درباره فیلم ماهی در قلاب بدانید

«ماهی در قلاب»، روایت انسانهایی است که در جستوجوی آزادیاند؛ آزادی از گذشته، از ترس، از تنهایی ...
هفت صبح| در روزهایی که سینمای ایران با دشواریهای مالی و محدودیتهای بینالمللی دستوپنجه نرم میکند، اثری از راه رسیده که توانسته از دل یک همکاری فرهنگی، پرچم همدلی را در جهان بالا ببرد. «ماهی در قلاب» فیلمی به کارگردانی محیالدین مظفر و تهیهکنندگی امیر تاجیک، با نگاهی انسانی، از دل تاجیکستان متولد شد و اکنون در مسیر جشنوارههای جهانی میدرخشد. فیلم تاکنون جوایزی چون گرندپری جشنواره تاجسامان و جایزه ویژه جشنواره بینالمللی کودک و نوجوان اصفهان را به خود اختصاص داده است. گفتوگوی ما با امیر تاجیک، نگاهی تازه است به پشت صحنه این تجربه کمنظیر در تولید مشترک سینمایی.
مسیر شکلگیری «ماهی در قلاب» از کجا آغاز شد؟
از دل یک فیلمنامه انسانی. داستان کودکی که در جستوجوی مادرش سفری درونی را آغاز میکند. در ظاهر قصهای درباره خانواده است، اما در عمق خود به مفاهیمی مثل رهایی، بخشش و هویت میپردازد. وقتی فیلمنامه را خواندم، حس کردم میتوان از دل آن پلی میان فرهنگهای فارسیزبان ساخت. همانجا تصمیم گرفتیم پروژه را با نگاهی بینالمللی پیش ببریم تا صدای مشترک ایران و تاجیکستان در یک قاب شنیده شود.
همکاری دو کشور در این سطح معمولا دشوار است. چه عاملی باعث شد پروژه به سرانجام برسد؟
همافزایی فرهنگی. تاجیکستان برای ما سرزمینی آشناست؛ زبانی مشترک، ریشهای یکسان و احساسی نزدیک. وقتی در جلسات اولیه درباره تولید صحبت کردیم، مشخص شد که همه در یک نقطه مشترک ایستادهایم: عشق به سینما و میل به ساخت اثری فراتر از مرزها. شبکه آیفیلم با جسارت وارد شد، شرکت سیکاپ در ایران سرمایهگذاری کرد و استودیو «داو» تاجیکستان پشتیبان تولید شد. همین همکاری، نقطه آغاز راهی تازه در تعاملات فرهنگی بود.
فیلم در تاجیکستان فیلمبرداری شد. انتخاب آن کشور چه دلایلی داشت؟
از همان ابتدا، داستان در جغرافیای تاجیکستان نوشته شده بود. طبیعت آن کشور، از کوههای خجند تا دشتهای کولاب، روحی شاعرانه دارد که با فضای درونی فیلم هماهنگ است. از نظر اقتصادی نیز هزینه تولید پایینتر بود، اما مهمتر از همه، روح صمیمی مردم و شباهت فرهنگی باعث شد حس بومی قصه حفظ شود. جالب است بدانید در بسیاری از صحنهها، مردم محلی داوطلبانه با گروه همکاری کردند.
بهعنوان تهیهکننده، با چه چالشهایی روبهرو شدید؟
کار در کشوری دیگر همیشه تجربهای پرریسک است. تفاوت در قوانین، شرایط آبوهوا، حملونقل و حتی شیوه کار گروههای فنی میتواند روند تولید را پیچیده کند. با این حال ما پروژه را به شکل صنعتی پیش بردیم. همه چیز از پیش طراحی شده بود؛ از استوریبوردها گرفته تا برنامه دقیق فیلمبرداری. در نهایت توانستیم فیلمی ۹۰دقیقهای را در ۴۵روز کامل کنیم. برای پروژهای بینالمللی با دهها لوکیشن در جاده و طبیعت، این رکوردی قابل توجه است.
کمی درباره پستپروداکشن این اثر صحبت کنید. تیم فنی چه کسانی بودند؟
تمام مراحل پستولید در ایران انجام شد. تدوین را عماد خدابخش انجام داد؛ صداگذاری با آرش قاسمی بود و موسیقی را فردین خلعتبری ساخت. موسیقی فیلم ترکیبی از نغمههای ایرانی و تاجیکی است که بهزیبایی میان دو فرهنگ پیوند میزند. همین ترکیب باعث شد در جشنواره تاجسامان، جایزه بهترین موسیقی متن را بگیریم. طراحی رنگ و مسترینگ هم توسط فربد جلالی انجام شد تا نتیجه از نظر فنی با استانداردهای جهانی همخوان باشد.
فیلم حالا مسیر جشنوارهها را طی میکند. واکنش مخاطبان خارجی چطور بوده است؟
فوقالعاده. نخستین نمایش جهانی در جشنواره «اشلینگل» آلمان بود، جایی که منتقدان فیلم را «تصویری شاعرانه از رهایی در شرق» نامیدند. این بازخورد ثابت کرد سینمای فارسیزبان ظرفیت جهانی دارد، اگر بتواند از دل احساس انسانی سخن بگوید. برای اکران عمومی در ایران و تاجیکستان هم برنامهریزی کردهایم.
عنوان فیلم اشارهای نمادین دارد. از مفهوم آن بگویید.
در نگاه من، همه انسانها ماهیهایی هستند که درگیر قلابهای زندگیاند؛ قلابهایی از گذشته، ترس یا وابستگی. در فیلم، کودک داستان در مسیر یافتن مادر، در حقیقت به رهایی از همین قلابها میرسد. نام فیلم از دیالوگی گرفته شد که یکی از شخصیتها میگوید: «آدم اگر خودش را نبخشد، در قلاب میماند.» همین جمله عصاره فلسفی اثر است.
شما خودتان هم تجربه کارگردانی دارید. چرا پشت دوربین نرفتید؟
در این پروژه، نیت من تجربه یک همکاری بینالمللی بود. آقای مظفر سالها در روسیه تحصیل کرده و نگاه عمیقتری به فضای داستان داشت. ترجیح دادم تهیهکنندگی را برعهده بگیرم تا بتوانم بر تمام بخشهای تولید نظارت کامل داشته باشم. البته از تجربههای این پروژه برای ساخت نخستین فیلم سینماییام استفاده خواهم کرد.
به نظر میرسد «ماهی در قلاب» فراتر از یک فیلم کودکانه است؟
دقیقا همینطور است. در ظاهر، قصه درباره کودکی است که مادرش را جستوجو میکند، اما در باطن، درباره انسان امروز و میل به بازگشت به خویشتن است. فیلم به زبان ساده از عشق، بخشش و رهایی سخن میگوید. همین نگاه جهانی باعث شد تماشاگران غیرایرانی هم با آن ارتباط برقرار کنند. برای من، مهمترین دستاورد این پروژه همین است: سینمایی که از دل تاجیکستان و ایران میآید اما برای همه جهان حرف دارد.
در پایان اگر بخواهید با یک جمله فیلم را توصیف کنید؟
«ماهی در قلاب»، روایت انسانهایی است که در جستوجوی آزادیاند؛ آزادی از گذشته، از ترس، از تنهایی. این فیلم برای من سندی است از قدرت پیوند، از اینکه سینما میتواند زبانی مشترک میان دلها باشد. امیدوارم تماشاگران در هر نقطه از دنیا، سهمی از این رهایی را در دل خود احساس کنند.