کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۶۰۹۲۷۰
تاریخ خبر:
به بهانه بازی خیره‌کننده حسن پورشیرازی در فیلم «پیر پسر»

غرورآفرینی یک نقش‌آفرین بی‌ادعا

غرورآفرینی یک نقش‌آفرین بی‌ادعا

غلام باستانی بازگشت به سینمای اصیل و شخصیت محور ایران است

هفت صبح|   با اکران فیلم «پیر پسر» ساخته اکتای براهنی، بار دیگر نام حسن پورشیرازی، یکی از چهره‌های دیرپای و حرفه‌ای بازیگری در سینمای ایران، به صدر بحث بازیگری بازگشته است. بازی خیره‌کننده او در نقش یک ضدقهرمان پیچیده، نه‌ تنها تحسین منتقدان و مخاطبان را برانگیخته بلکه بار دیگر این پرسش را پیش رو نهاد که حسن پورشیرازی چگونه به چنین نقطه‌ای از درخشش رسیده است؟ آیا مسیر حرفه‌ای او گواهی نیست بر نوعی پایداری در کار، تنوع در نقش‌آفرینی و تعهد به اصول بازیگری؟

 

حسن پورشیرازی از جمله بازیگرانی است که در طی چهار دهه فعالیت هنری، توانسته تصویری متنوع و در عین حال عمیق از «مرد ایرانی» به نمایش بگذارد. گاه پدر سنتی، گاه فرمانده جنگ، گاه مردی خسته از مناسبات اجتماعی. او نه ستاره‌ای پرفروغ در رسانه‌هاست، نه بازیگری جنجالی در انتخاب نقش، اما کارنامه‌اش گواهی می‌دهد که «بازیگر مؤلف» بودن الزاما به شهرت یا حضور در آثار جریان اصلی وابسته نیست.

 

در گستره‌ بازیگری ایران، کمتر چهره‌ای را می‌توان یافت که با چنین تنوعی از نقش‌ها، رسانه‌ها و فرم‌های بیانی مواجه باشد که در کارنامه‌ حسن پورشیرازی دیده می‌شود. او از عروسک‌گردانی در مجموعه‌های کودکانه‌ دهه ۶۰ تا ایفای نقش‌های پیچیده در فیلم‌های اجتماعی و آثار مستقل سینمایی، همواره در حال تجربه‌ فرم‌های تازه و بازآفرینی هویتی چندوجهی از بازیگری بوده است.

 

پورشیرازی نه صرفا یک بازیگر، بلکه هنرمندی چندساحتی‌ است؛ او در پشت صحنه نیز به‌عنوان کارگردان، نویسنده، برنامه‌ریز و دستیار کارگردان فعالیت کرده و از تجربه‌های گوناگون خود، بستری فکری برای بازیگری خلق کرده که کمتر بر کلیشه‌ متکی است و بیشتر بر عمق شخصیت، روان‌شناسی نقش و تحلیل موقعیت استوار است. 

 

چهره‌ای انعطاف‌پذیر  بدون حاشیه، با کارنامه‌ای پیوسته

در سینمای ایران که ستاره‌سازی اغلب با هیاهو، حاشیه‌سازی و «بیرون‌زدگی» از قاب اثر همراه است، حسن پورشیرازی مسیری متفاوت را پیموده است؛ بی‌سروصدا، بی‌ادعا، اما با چنان کیفیتی در نقش‌آفرینی که نمی‌توان حضورش را نادیده گرفت. پورشیرازی در طیف متنوعی از پروژه‌ها حضور داشته؛ از همکاری با فیلم‌سازان صاحب‌سبک مانند بهرام بیضایی و داریوش مهرجویی، تا کار با چهره‌های مستقل و ساختارشکن چون محمد رسول‌اف و بهمن قبادی.

 

در تلویزیون نیز سابقه همکاری گسترده با کارگردانانی چون مرضیه برومند، محمدرضا آهنج، سیروس مقدم، جواد افشار و محمدحسین لطیفی دارد.  کمتر کارگردانی در سینما و تلویزیون ایران وجود دارد که از پتانسیل حرفه‌ای او بهره نبرده باشد. این استمرار و تنوع باعث شده پورشیرازی از معدود بازیگرانی باشد که هم در آثار جشنواره‌ای روشنفکری دیده می‌شود، هم در سریال‌های خانوادگی و تلویزیونی؛ هم در سینمای جنگ نقش‌آفرینی کرده، هم در سینمای کودک صداپیشگی کرده است؛

 

بی‌آنکه بازی‌اش رنگ تکرار بگیرد یا در دام تیپ‌سازی بیفتد. در مقایسه با هم‌نسل‌هایی چون رضا کیانیان یا پرویز پرستویی، پورشیرازی بازیگری است که خود را وقف کلیت اثر کرده، نه دیده شدن شخصی. در نقش‌های منفی نیز به سادگی به تیپ پناه نمی‌برد.

 

  دستاوردهای بین‌المللی و معرفی در جشنواره‌ها

پورشیرازی در داخل کشور به‌عنوان بازیگری محبوب و تحسین‌شده شناخته می‌شود، اما سهمش از جوایز داخلی، کمتر از انتظار است. با این‌حال، بازی در فیلم‌هایی مانند «کشتزارهای سپید» محمد رسول‌اف، جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم دبی را برایش به همراه داشت.

 

در فیلم «نیمه‌ماه» (ماه نیوانگ) بهمن قبادی، در نقش راننده‌ای میانسال ظاهر می‌شود؛ نقشی که بدون اتکا به دیالوگ‌های پرحجم و تنها با زبان بدن و نگاه، حس خستگی، وفاداری و درک عمیق از جهان را منتقل می‌کند. این فیلم در سال ۲۰۰۷ موفق به دریافت جایزه بهترین گروه بازیگری از جشنواره بین‌المللی فیلم استانبول شد. در تازه‌ترین موفقیت، بازی او در فیلم پیر پسر (۱۴۰۳) است که جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم ترانسیلوانیا را برایش به ارمغان آورد. جایزه‌ای که بار دیگر توانایی پورشیرازی را در اجرای نقش‌ چندلایه تأیید می‌کند.

 

 هنر سکوت و بازی، مبتنی بر کنترل و حذف

پورشیرازی بدن را نه ابزاری برای نمایش، بلکه رسانه‌ای دقیق برای انتقال حس می‌داند. او با حداقل حرکت، حداکثر تأثیر را می‌گذارد و از الگوی کمینه‌گرایی در بازی استفاده می‌کند. بدن را به‌عنوان ابزار انتقال وضعیت روانی و نه نمایش بیرونی به کار می‌گیرد. حرکت‌ها محدود اما هدفمندند و زبان بدن تابع تحلیل موقعیت است.

 

سکوت در بازی او یک ابزار دراماتیک مستقل است در بیان صوتی، تن خنثی و مکث‌های حساب‌شده جای فریاد و نوسان را می‌گیرد؛ سکوت‌هایی که نقش روایی دارند و در ساختار فیلم‌سازان کم‌گفتار مانند محمد رسول‌اف مؤثر واقع می‌شوند. پورشیرازی خود را در میزانسن حل می‌کند؛ بدون مداخله در مرکز قاب یا تلاش برای دیده ‌شدن. او صحنه را از آن خود نمی‌داند، بلکه خود را در خدمت آن قرار می‌دهد. همین انضباط و خودداری باعث شده که همواره بدون خودنمایی دیده شود و از او بازیگری بسازد، کم‌ادعا، اما عمیق و ماندگار، نقش‌آفرینی او تابع منطق صحنه است، نه کاراکترمحور. 

 

 از شوکت تا غلام باستانی؛ سیر تحول یک ضدقهرمان

در دهه 70 حسن پورشیرازی با نقش شوکت در سریال «نرگس» تصویری فراموش‌نشدنی از یک ضدقهرمان خلق کرد. نقشی که برای سال‌ها در حافظه مخاطبان باقی ماند. در ادامه مسیر، او با ایفای نقش‌های منفی کنترل‌شده، بی‌آنکه به اغراق یا تیپ‌سازی روی آورد مرز میان شخصیت‌های محبوب و منفور را از میان برداشت.

 

اما نقطه عطف این مسیر شبی در برج میلاد رقم خورد. زمانی که فیلم «پیر پسر» برای نخستین‌بار در جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد. بازی درخشان پورشیرازی در این فیلم، او را در قلب یک تیم موفق و هماهنگ قرار داد. تیمی متشکل از اکتای براهنی، لیلا حاتمی، حامد بهداد و محمد ولی‌زادگان. در این اثر، او با پاسکاری‌های احساسی دقیق و هماهنگی بی‌نظیر با سایر بازیگران، موفق شد یک شخصیت محوری را از دل روایت بیرون بکشد. شخصیتی که نه ‌تنها قلب درام، بلکه قلب مخاطب را نیز تسخیر کرد، بدمن شروری که در عین پیچیدگی و تلخی، همراهی مخاطب را برمی‌انگیزد.

 

   غلام نسخه ایرانی و به روز شده از فئودور کارامازوف

در گفت‌و‌گوی دوستانه‌ای که با  حسن پورشیرازی داشتم، به‌روشنی اشاره کرد که شخصیت غلام باستانی برگرفته از شخصیت «فئودور کارامازوف» در رمان مشهور «برادران کارامازوف» است. اشاره‌ای کاملا دقیق که با مشاهده بازی او در این فیلم، به‌خوبی می‌توان تأثیر وام‌گرفته از آن شخصیت پیچیده و چندوجهی را احساس کرد. فئودور، همان‌طور که در رمان تصویر شده، شخصیتی است شیطانی و در عین حال فریبنده.

 

شخصیتی که از قواعد متعارف اخلاقی عبور کرده و تنها محرک او در زندگی، هوس، میل و ارضای امیال شخصی است. عزت نفس، مسئولیت‌پذیری و دلبستگی انسانی در این شخصیت جایی ندارد. او حتی حاضر است برای رسیدن به خواسته‌هایش، فرزندان خود را قربانی کند. چنین شخصیتی، نه فقط از اخلاق فاصله دارد، بلکه هیچ چارچوب منسجمی از ارزش‌های انسانی را هم به رسمیت نمی‌شناسد.

 

او موفق شد نسخه‌ای «امروزی» از فئودور را خلق کند. فئودوری که دیگر در روسیه قرن نوزدهم نیست، بلکه در قلب تهران امروز زندگی می‌کند. شخصیتی که گاه عاشق زنان طبقه بالا و مرفه است، گاه با عطر و ادکلن در محافل ظاهر می‌شود، گاه نیز در خانه‌ای متروک، تنهاست و مگس‌ها بر گرد او پرواز می‌کنند.

 

 اگر او بود، هیچ کدام از ما نبودیم 

همه سال‌های فعالیت او مقدمه‌ای بود برای نقطه عطفی که در فیلم پیر پسر، اکتای براهنی به شکل کم‌صدا و بدون جنجال رخ داد. همان نمایش محدود فیلم، یک زلزله در جایگاه بازیگری حسن پورشیرازی به وجود آورد. او در این فیلم، پس از سال‌ها موفق شد یک بدمن سینمایی را بازآفرینی کند. تا جایی که مصطفی زمانی وقتی جایزه سیمرغ بلورین این دوره از جشنواره را به دست گرفت، گفت: «همه درباره بازی من، امین حیایی و شهاب حسینی صحبت می‌کنند.

 

اما اگر حسن پورشیرازی در این رقابت حضور داشت، هیچ‌کدام از ما این جایزه را نمی‌گرفتیم. من این سیمرغ را با او تقسیم می‌کنم». این جمله، شاید بهترین گواه بر آن چیزی باشد که منتقدان سال‌ها درباره‌اش گفته‌اند: «پورشیرازی آن‌قدر دقیق، کامل و حرفه‌ای بازی می‌کند که گاه از داوری‌ها و داوران پیشی می‌گیرد. حق او در بسیاری از جشنواره‌ها ادا نشده، اما بازی‌هایش جای خود را در حافظه مخاطب و تاریخ سینما پیدا کرده‌اند».

 

پاسخ سینمای امروز به خاطره درخشان گذشته

«غلام باستانی» شخصیتی است که می‌توان او را در ردیف کاراکترهایی مانند «قیصر» در حافظه تاریخی سینمای ایران جای داد. او به مخاطب اجازه می‌دهد نه فقط بازیگر را ببیند، بلکه با خود شخصیت درگیر شود؛ طوری که گویا از دل تاریخ و فرهنگ ایرانی بر پرده ظاهر شده است. این توانایی، بازتابی است از نوع بازیگری در سینمای پردقت علی حاتمی که به‌ جای نمایش چهره در پی خلق شخصیت بود.

 

حسن پورشیرازی با نقش‌آفرینی‌ اخیرش فلش‌بکی زنده و باارزش به آن سینمای اصیل و شخصیت‌محور در ایران است. سینمایی که هنوز هم با وجود جریان‌های غالب چهره‌محور، می‌تواند با تکیه بر فیلمسازانی خوش فکر و بازیگرانی اصیل و هنرمند، نفس بکشد و ادامه یابد. اگر بخواهیم از منظری فراگیرتر به این درخشش نگاه کنیم، می‌توان «پیر پسر» را پاسخی دانست به خاطره‌ای که سینمای ایران از نسل درخشان بازیگران دهه‌های ۵۰ تا ۷۰ در ذهن دارد.

 

بازیگرانی چون عزت‌الله انتظامی، علی نصیریان، جمشید مشایخی، محمدعلی کشاورز و داوود رشیدی که نه صرفا خودشان بلکه شخصیت‌هایی که ایفا می‌کردند در خاطر مانده‌اند. شخصیت‌هایی چون «مش حسن» در گاو یا «شیش‌انگشتی» در کمیته مجازات، «شعبان استخوانی» و «رضا خوشنویس» در هزاردستان  که آن‌چنان دقیق و زنده بازی شده‌اند که مخاطب، بیش از آنکه به بازیگر بیندیشد، با خود شخصیت زندگی می‌کند.

 

تازه‌ترین تحولاتفرهنگیرا اینجا بخوانید.
کدخبر: ۶۰۹۲۷۰
تاریخ خبر:
ارسال نظر