وقتی هنر با فقر مبادله میشود

دو طراحی ونگوگ که برای سیر نگهداشتن یک خانواده با گوشت و کره مبادله شدند
هفت صبح، نوشین آذرنگ | در روزهای پایانی جنگ جهانی دوم، زمانی که گرسنگی و ناامیدی در هلند بیداد میکرد، خواهرزاده و وارث ونسان ونگوگ، نقاش شهیر هلندی، تصمیمی گرفت که امروز شاید برای بسیاری غیرقابل تصور باشد. او دو طراحی ارزشمند از دایی هنرمندش را با ۳۵ بسته کره و اندکی گوشت به صاحب یک شرکت لبنی واگذار کرد! حالا یکی از این آثار پیدا شده است. نام این نقاشی سرباز و یک زن روستایی از نیمرخ چپ است که در حراجی ساتبیز با قیمتی نزدیک به یک میلیون پوند به فروش رفت.
نان در برابر نبوغ
ونسان ویلهم ونگوگ، خواهرزاده نقاش و کسی که نام او را نیز به ارث برده بود، این دو طراحی را در سال ۱۹۴۵ به یک شرکت لبنیاتی به نام ویسر کاس داد. بهای این آثار ۳۵ بسته ۲۵۰ گرمی کره، به علاوه مقداری گوشت دودی بود. اگر امروز بخواهید سبدی مشابه در فروشگاههای بریتانیا تهیه کنید، قیمتش شاید به زحمت به ۱۰۰پوند برسد؛
اما در آن روزهای سخت، همین اندک تفاوت بین زنده ماندن و از پا افتادن بود. نکته جالب اینکه این مبادله نادر با کمک شارلی تورپ، نقاش هلندی و یکی از شیفتگان آثار ونگوگ، انجام شد. او که این روزها نمایشگاهی از آثارش با عنوان عشق به ونگوگ در موزه کرولر-مولر برگزار شده، با خانواده ونگوگ آشنایی نزدیکی داشت و در میانه قحطی، پل ارتباطی میان آنها و شرکت لبنی شد.
سالی سیاه در سایه مرگ و گرسنگی
برای خانواده ونگوگ، سال ۱۹۴۵ یکی از سختترین سالها بود. آنها ساکن لارِن، شهری کوچک در شرق آمستردام بودند و در میانه «زمستان گرسنگی» زندگی میکردند. دورانی در زمستان ۱۹۴۴ تا بهار ۱۹۴۵ که نیروهای اشغالگر آلمانی، مسیرهای غذایی به هلند را مسدود کرده بودند. درنتیجه بیش از ۲۰ هزار هلندی از گرسنگی جان باختند. درد این خانواده اما تنها به گرسنگی ختم نشد.
در اول مارس ۱۹۴۵، تئودور، پسر ارشد ونسان ویلهلم ونگوگ، به جرم مظنون بودن به همکاری با نیروهای مقاومت، توسط نیروهای آلمانی دستگیر شد. تنها یک هفته بعد، در میان ۲۶۳ زندانی دیگر، به تلافی سوءقصدی علیه یکی از فرماندهان آلمانی، اعدام شد. تنها سه هفته پس از این تراژدی، یعنی سیام مارس، ویسر (مالک شرکت لبنی) توافق نهایی برای تحویل کره و گوشت را تأیید کرد. تصادف جالب اینکه آن روز، سالروز تولد ونگوگ نقاش نیز بود؛ هنرمندی که آثارش حالا به کمک بازماندگانش آمده بود.
از نونن تا دالاس
دو طراحی واگذارشده، هر دو تصویر زن روستاییای را از نیمرخ نشان میدادند. این آثار بین دسامبر ۱۸۸۴ تا مه ۱۸۸۵، در روستای نونن واقع در جنوب هلند خلق شده بودند، جایی که ونگوگ با والدینش زندگی میکرد. مدل نقاشیها ناشناس مانده، اما برخی احتمال میدهند گوردینا دِ گروت، از آشنایان ونگوگ، مدل هر دو بوده باشد. این طراحیها هرگز در زمان حیات ونگوگ خریداری نشدند و بعدتر به مجموعه خانوادگی منتقل شدند.
در دهه ۱۹۳۰، ونسان ویلهلم ونگوگ به ندرت اثری را از مجموعهاش واگذار میکرد، به همین دلیل، این معامله نان در برابر هنر، اقدامی کاملا استثنایی بود. پس از مرگ ویسر در سال ۱۹۵۷، آثار به همسرش رسید و او سال بعد آنها را به یک دلال هنری آمستردامی فروخت. هر دو نقاشی به دست یک مجموعهدار آمریکایی در دالاس رسید و سرانجام در سال ۱۹۹۷ در کریستیز به فروش رفتند.
از آن زمان مسیر دو اثر از هم جدا شد. نقاشی از نیمرخ راست اکنون در مجموعهای خصوصی است. اما سرباز یک زن روستایی از نیمرخ چپ در سالهای ۲۰۰۱ و ۲۰۱۲ بار دیگر در ساتبیز و کریستیز به فروش رفت که در آخرین نوبت، قیمتی معادل ۷۲۲/۵۰۰ دلار داشت. اکنون بار دیگر، این طراحی با داستانی تلخ و انسانی، بر دیوار حراجی ساتبیز ظاهر میشود؛ نه فقط به عنوان یک اثر هنری، که بهمثابه سندی زنده از رنجهای انسان در دوران جنگ.
هنر تنها با طلا سنجیده نمیشود
در روزگاری که آثار ونگوگ به قیمتهای نجومی در بازار هنر دستبهدست میشوند، مرور چنین سرگذشتی، بار دیگر به ما یادآوری میکند که هنر تنها داراییای نیست که با طلا سنجیده میشود. گاهی، در زمستانی سخت یک طراحی از یک زن گمنام میتواند جان سه کودک را نجات دهد و نامی را در تاریخ زنده نگاه دارد. نقاشیها و طرحها تنها بر کاغذهای طراحی ونگوگ رسم نشده؛ در حافظه ملتها، در تاریخ خانوادهها و در میان سطرهای کوچک روزنامههای آن سالها نیز باقی مانده است.
وقتی هنر بهانه جان میشود
روایتی از بقای انسان با قلممو
در لحظههایی که بقا تنها آرزوی انسان است، حتی زیبایی و خلاقیت هم به خدمت زندگی درمیآیند. تابلوهایی که امروز در موزهها میلیونها دلار ارزش دارند، روزگاری با یک کاسه برنج یا تکهای نان مبادله شدند. این روایت، داستانهایی واقعی از هنرمندانی است که با قلممو و رنگ، نه فقط اثر هنری، بلکه راهی به سوی زندگی خلق کردند. از اردوگاههای تاریک جنگ جهانی تا آتلیههای مدرن، هنر همیشه پلی به سوی انسانیت بوده است.
تصور کنید در جهانی که گرسنگی، ترس و مرگ سایه انداخته، یک نقاش با چند خط زغال روی کاغذ پاره، امیدی برای یک وعده غذا میسازد. این داستان، نه افسانه است و نه تخیل بلکه بخشی از تاریخ بشر است که در آن هنر، از قابهای طلایی گالریها به سنگرهای بقا نقل مکان کرد.
اردوگاههای مرگ و قلمموی امید
در سالهای سیاه جنگ جهانی دوم، اردوگاه ترزینشتات در چکسلواکی سابق، به دروغ «ویترین فرهنگی» نازیها نامیده میشد. اما پشت این نمایش فریبنده، هنرمندانی چون لئو هاس و بدریش فوسی با قلمموهایشان برای بقا میجنگیدند. این نقاشان با کشیدن پرترههایی از افسران نازی یا مناظری خیالی، گاهی یک وعده غذای گرم یا تکهای نان به دست میآوردند.
لئو هاس، که آثارش امروز در موزهای در واشنگتن نگهداری میشود، بعدها نوشت: «هر خطی که میکشیدم، گویی یک نفس بیشتر بود.» او و همکارانش، در خفا تصاویری از واقعیت تلخ اردوگاه خلق میکردند. آثاری که اگر کشف میشدند، به قیمت جانشان تمام میشد. طبق آرشیو موزه ترزینشتات، بیش از ۴۵۰۰ اثر هنری از این اردوگاه بهجا مانده که بسیاری از آنها با خطر مرگ خلق شدند. این تابلوها، امروز نه فقط شاهکارهای هنری، بلکه اسنادی از مقاومت انسانیاند.
نجات با پرتره
بوداپست در چنگال جنگ
زمستان ۱۹۴۴، بوداپست زیر چکمههای ارتش نازی له میشد. در این شهر محاصرهشده، هنرمندی به نام بِلا زومبوری با زغال و کاغذهای بازیافتی، پرترههایی از افسران آلمانی میکشید. این پرترهها، که گاهی روی تکههای روزنامه خلق میشدند، برای خانوادهاش غذا و برای دوستانش گاه اماننامهای از بازداشت به ارمغان میآوردند.
طبق اسناد موزه هنرهای زیبای بوداپست، آثاری از این دوره وجود دارند که با مواد ساده و در شرایط سخت خلق شدهاند. زومبوری، که بعدها بهعنوان یکی از نقاشان برجسته مجارستان شناخته شد، در خاطراتش نوشته بود: «نقاشی برایم مثل دعا بود؛ نه فقط برای خودم، بلکه برای کسانی که دوستشان داشتم.» این آثار، امروز در مجموعههای خصوصی و موزهها، یادآور روزهاییاند که هنر، به معنای واقعی کلمه، زندگیبخش بود.
قحطی و بوم نقاشی
پس از انقلاب بلشویکی ۱۹۱۷، قحطی بزرگ ۱۹۲۱-۱۹۲۲ روسیه را در کام خود فرو برد. در پتروگراد و مسکو، جایی که میلیونها نفر برای یک لقمه نان میجنگیدند، هنرمندان آوانگارد مانند ال لیسیتسکی و کازیمیر مالویچ ناچار شدند شاهکارهایشان را با کیسهای آرد یا چند سیبزمینی معاوضه کنند.
لیسیتسکی، که بهخاطر پوسترهای انقلابیاش شناخته میشود، در این سالها آثاری خلق کرد که گاه در بازارهای سیاه با غذا مبادله میشدند. طبق خاطرات ثبتشده در آرشیو گالری ترتیاکوف، یکی از گالریداران آن زمان گفته بود: «تابلوهایی که روزی قرار بود آینده هنر را بسازند، حالا فقط شکم گرسنهای را سیر میکردند.» مالویچ نیز، با آثارش در این مبادلات شرکت داشت. برخی از این تابلوها امروز در موزههای معتبر جهانی، مانند موزه هنر مدرن نیویورک نگهداری میشوند.
مبادلهای در عصر جدید
در سال ۲۰۱۲، سرگئی بالووین، هنرمند روس، پروژهای به نام «تبادل برابر جنس» را راه انداخت که گویی روح همان سنت قدیمی را در قالبی مدرن زنده کرد. او به کشورهای مختلف سفر کرد و در ازای غذا، اقامت، یا حتی تعمیر ماشین، پرترههایی از مردم عادی کشید. بالووین در مصاحبهای با بیبیسی گفت: «میخواستم نشان بدهم که هنر، مثل یک گفتوگوی ساده، میتواند انسانها را به هم پیوند دهد.»
او در طول این پروژه، بیش از ۲۰۰ پرتره خلق کرد که برخی در گالریهای اروپا به نمایش درآمدند. این پروژه، که در وبسایت رسمی بالووین (sergeybalovin.com) مستند شده است، یادآوری بود که ارزش هنر، فراتر از حراجیهای چند میلیون دلاری، در ارتباط انسانی نهفته است.