کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۵۹۲۹۲۴
تاریخ خبر:

داستان ونگوگ دیوانه‌ مو قرمز

داستان ونگوگ دیوانه‌ مو قرمز

در اینجا بود که او مشهورترین اثر خود، «شب پرستاره» را به پایان رساند

هفت صبح| ونگوگ که هنگام مرگ تنها ۳۷ سال داشت و تنها یک نقاشی فروخته بود، متأسفانه آنقدر زنده نماند که وسعت میراث خود را ببیند؛ از جمله آثارش که اکنون از گران‌ترین آثار جهان هستند. او در ۱۰ سال تقریبا ۹۰۰ نقاشی کشید؛ ونگوگ تا ۲۷ سالگی مشاغل مختلفی را امتحان کرده بود . او یک کشیش غیرروحانی، معلم و دلال آثار هنری بود.(این‌ها فقط چند مورد از مشاغل او هستند!). ناگهان، او این مشاغل را رها کرد و تصمیم گرفت تمام انرژی خود را روی نقاشی و طراحی متمرکز کند.

 

در طول 10 سال بعدی، ونگوگ به خلق مجموعه‌ای از آثار پرداخت که شامل تقریبا ۹۰۰ نقاشی و ۱۱۰۰ اثر دیگر روی کاغذ بود ـ که به معنای هر ۳۶ ساعت (به طور متوسط) خلق یک اثر هنری بود. در حالی که کاملا مشخص است که ونگوگ با یک بیماری روانی زندگی می‌کرد، نمی‌توانیم ۱۰۰ درصد در مورد جزئیاتش مطمئن باشیم. بااین‌حال، آنچه ‌ کاملا درک شده‌‌، این است که علائم او شامل توهم، افسردگی و تشنج بود ‌که گاهی اوقات بسیار شدید بودند.

 

غذاهای اصلی ونگوگ قهوه، سیگار و نان بود؛ ونگوگ با وجود خانواده‌ای تقریبا متوسط، دوران بزرگسالی خود را در فقر مطلق گذراند و با غذای ارزان (و نه چندان زیاد) زندگی را می‌گذراند. رژیم غذایی او عمدتا شامل نان و قهوه بود، او بیش از حد الکل می‌نوشید و به ندرت بدون پیپ در دست دیده می‌شد.

 

در ۳۳ سالگی، وضعیت سلامتی ونگوگ از وخیم‌تر شد و او به برادرش تئو نوشت که در حدود یک سال فقط شش وعده غذای گرم خورده ‌ و دندان‌هایش لق و دردناک است. به او لقب «دیوانه مو قرمز» داده بودند. گذشت سال‌ها، توهمات و هذیان‌هایی که او تجربه می‌کرد، شدیدتر و مکررتر شد و توجه همسایگانش را به خود جلب کرد. آنها که از رفتار او ترسیده بودند، او را «دیوانه مو قرمز» نامیدند و برای جمع‌آوری امضا برای دادخواستی علیه او (دادخواست آرل) گرد هم آمدند. در پاسخ، پلیس، ونگوگ را برای همیشه از خانه‌اش بیرون کرد و او بار دیگر به بیمارستان بازگشت.

 

حقیقت پشت پرده گوش ونگوگ هنوز ناشناخته است؛ بیشتر مردم داستان بریدن گوش ونگوگ را شنیده‌اند ـ و اگرچه گوش او واقعا بریده شده بود، جزئیات پیرامون آن هرگز تأیید نشده است. روایت رایج این داستان اغلب به این صورت روایت می‌شود؛ ونگوگ و دوست بسیار نزدیکش، گوگن، با هم مشاجره می‌کردند. این مشاجره بیشتر و بیشتر شد تا اینکه ونگوگ دوستش را با تیغ تهدید کرد. اما ونگوگ به جای اینکه واقعا به گوگن آسیب برساند، بخشی از گوش خود را برید؛ آن را در پارچه‌ای پیچید و بعدا ‌‌به یک فاحشه داد!

 

«شب پرستاره» در یک تیمارستان خلق شد؛ پس از حادثه گوش، ونگوگ تصمیم گرفت خود را در بیمارستان سنت پل دو ماسوله که در آن زمان به عنوان «تیمارستان» شناخته می‌شد، بستری کند، جایی که او به «شیدایی حاد با هذیان کلی» مبتلا شد.

 

خوشبختانه ونگوگ در حالی که در بیمارستان بود، می‌توانست به خلق هنر خود ادامه دهد ‌‌و روزها را صرف تماشای مناظر پایین از میان پنجره‌های نرده‌دار می‌کرد. در اینجا بود که او مشهورترین اثر خود، «شب پرستاره» را به پایان رساند.

 

آخرین تحولاتفرهنگیرا اینجا بخوانید.
کدخبر: ۵۹۲۹۲۴
تاریخ خبر:
ارسال نظر