استخدام شده توسط ملکه برای موزه مخفی هنر تهران

کتابی که پرده از ناکارآمدی حکومت نفتخیز سلطنتی برداشت
هفت صبح| دنا استاین دستیار هنری موزه هنر مدرن نیویورک، زنی جوان که در دپارتمان چاپ و کتب مصور این موزه فعالیت میکرد. ارتباط او با فرشته دفتری، دختر درباری که در موزه نیویورک مشغول کارورزی بود، موجب شد او برای راهاندازی موزه هنرهای معاصر به ایران دعوت شود. استین نخستینبار در سال 1973 با دعوت رسمی فرح پهلوی به ایران آمد و در دفتر او مشغول به کار شد.
استین پیش از این، به مدت 6 سال در موزه هنر مدرن نیویوک به عنوان کیوریتور بر مطالعه تأثیر فرهنگی نمایشگاههای جهانی تحقیق و فعالیت داشت. دنا استاین سالها بعد در خاطرات افشاگرانه و صریح خود که در کتابی با عنوان «من و ملکه» نوشت، پرده از نقش کلیدیاش در شکلگیری موزه هنرهای معاصر ایران برداشت.
موزه هنرهای معاصر که تنها 15 ماه زنده بود
ایده تأسیس موزه هنرهای معاصر تهران در سال 1355 شکل گرفت و یکسال بعد ۱۳۵۶ (۱۹۷۷ میلادی) با استقبال گسترده بینالمللی افتتاح شد. 15 ماه بعد با انقلاب اسلامی در ایران، درهای موزه بسته شد و گنجینه آثار دستنخورده اما دور از چشم باقی ماند. سالها این مجموعه کمنظیر که با بودجهای کمتر از ۱۰۰ میلیون دلار خریداری شده بود در سکوت حفظ شد.
کتابی که پرده از ناکارآمدی حکومت نفتخیز سلطنتی برداشت
دنا استاین، کیوریتور آمریکایی که میان سالهای ۱۹۷۵ تا ۱۹۷۷ در تهران زندگی میکرد و نقشی کوچک اما مؤثر در گردآوری این مجموعه داشت، خاطرات خود را در کتابی با عنوان «ملکه و من: چگونه امپراتوری کهن هنر مدرن را گرد آورد، رد کرد و دوباره کشف نمود» منتشر کرده است. این کتاب دو روایت درهمتنیده را دنبال میکند. یکی درباره بوروکراسی سلسله مراتبی، قانونمدار و گاه ناکارآمدی که در دل حکومت نفتخیز سلطنتی، آثار هنری غربی را با قیمتهایی شگفتانگیز خریداری کرد و دیگری شرح زندگی روزمره یک زن جوان مجرد آمریکایی در تهران دوران رژیم پیشین.
نقش رهبریام محرمانه ماند
این کتاب، اثری برای تسویهحساب است. دنا استاین ۷۸ ساله، معاون پیشین موزه ونده در لسآنجلس، به صراحت بیان میکند که احساس میکند از حق خود برای دریافت اعتبار شایستهاش محروم شده است. او در مقدمه کتاب مینویسد: «از آنجا که یک خارجی بودم و بیشتر بهصورت محرمانه کار میکردم، هرگز نقش رهبریام در شکلگیری مجموعه ملی بهطور کامل به رسمیت شناخته نشد.» او در ادامه اضافه میکند: «رؤسای مرد من، بیپروا اعتبار انتخابهای زیباییشناختیام را به نام خود ثبت کردند». و چنین است که «سرانجام ملکه و من را نوشتم تا این روایت نادرست را اصلاح کنم».
مسئول شناسایی آثار در جهان
استاین کار خود را از گامهای کوچک آغاز کرد. با نگارش سیاستنامه خرید آثار، تأسیس کتابخانه و شناسایی طراحیها، عکسها و چاپهایی که با بررسی کاتالوگهای حراجیها و گالریهای خصوصی برای خرید مناسب بودند. خیلی زود، او مسئول برنامهریزی سفرهای شناسایی آثار شد و یادداشتهایی مفصل درباره آثار برجستهای که امیدوار بود برای مجموعه خریداری شوند، تهیه میکرد.
استاین همچنین نقش کلیدی در ایجاد روابط با دلالان هنری، مجموعهداران و کیوریتورها ایفا کرد و بهعنوان واسطهای مؤثر میان آنان و مدیران ارشد پروژه عمل میکرد. «من نقش فیلتر کیفی را داشتم و از این فیلتر با شدت استفاده میکردم. هدفم خلق بیانیهای بود از تاریخ، زمینه، کیفیت و نایابی؛ نه براساس قیمت آثار. از این جهت، واقعا یک شغل رؤیایی بود». با این حال، نقش او بسیار محدود باقی ماند. او نه در مذاکرات خرید حضور داشت و نه از جزئیات مالی آثار خریداریشده اطلاع داشت. به همین دلیل، برخی خلأها در خاطراتش همچنان پرنشده باقی ماندهاند.
استاین با پایان مأموریت خود و پیش از افتتاح این موزه، در اواسط سال ۱۹۷۷ ایران را ترک کرد و تنها برای بازدید کوتاهی به هنگام افتتاح موزه در اکتبر همان سال بازگشت.تکلمه: در همان زمان که دنا استاین به استخدام درآمد تا گنجینهای ارزشمند از آثار هنرمندان بزرگ جهان را برای موزهای در تهران فراهم آورد.
تابلویی از ونگوگ در ایران حضور داشت. تابلویی که در اختیار خاندان فرمانفرمائیان، خاندان متصل به پهلوی بود. با این وجود نه تنها دنا استاین از وجود این تابلو خبردار نشد، که هیچ یک از اعضای خاندان نیز اشارهای به در اختیار داشتن این اثر نکردند. آنان «زنی در غبار جنگل» را در میان میراث خود نگاه داشتند، تا استایل اثر دیگری از ونگوگ، «در دروازه ابدیت» را از یک دلال هنری در نیویورک برای موزه هنرهای معاصر خریداری کند.
نیویورک تایمز: الین شلینو