تابلوهای امید | هنرمندانی که در دل بحرانهای جهانی، روایتگر رنج، مقاومت و امید شدند

هنر در دوران جنگ، تنها یک واکنش زیباشناسانه نیست، بلکه ابزاری برای بقا و مقاومت است
هفت صبح، نوشین آذرنگ| جنگ، چهره جوامع را دگرگون میکند و برای هنرمندان هم میتواند باری سنگین باشد و هم نیرویی محرک. به هنگام شعلهور شدن جنگها هنرمندان سراسر جهان با فراخوانهای اجباری، سانسور، فقدان و آوارگی روبهرو شدند، اما بسیاری از آنها تجربههای شخصیشان را به آثاری تبدیل کردند که هم اسناد فجایع بودند، هم کوششی برای حفظ انسانیت و هم روزنههایی از امید.
جنگ از ویرانگری تا ادامه زندگی
از نقاشیهای تأثیرگذار پابلو پیکاسو در «گوئرنیکا» گرفته تا شعرهای شاعرانی که به هنگام جنگها سروده شدند، داستانهای کوتاه و بلندی که نوشته شدند و آثار سینمایی که خلق شدند. هنر همواره توانسته وجوهی از رنج و مقاومت را به تصویر بکشد که زبان گفتوگو با جنگ است. در این میان، هنرمندان به دو شکل عمل میکنند. برخی چون ثبتگرانی مستند، زشتی و خشونت جنگ را بدون هیچ پوششی بازنمایی میکنند و برخی دیگر با خلق زیبایی در دل ویرانی، امید و ادامه زندگی را به یاد میآورند.
مخاطرات جنگی یا خلاقیت
تجربه تاریخی نشان داده است که جنگ میتواند خلاقیت را هم زنده کند و هم به مخاطره اندازد. در شرایط جنگی، هنرمندان ممکن است با محدودیتها و فقدان امکانات روبهرو شوند، اما همزمان همین محدودیتها، آنها را به جستجوی زبانهای نوین و شیوههای تازه بیان سوق میدهد.
تجربههای مشترک، میراث روزهای بحران
هنرمندان ایرانی هم از این قاعده مستثنا نیستند و در میان بحرانهای متعدد همچنان از این میراث بهره میبرند و با هنر خود میتوانند به روایتهایی بپردازند که هم دردهای روزمره را ثبت میکند و هم به جستجوی راههای نوین برای امیدبخشی میپردازد. هنرمندان فعال در رسانههای دیجیتال، سینما و هنرهای تجسمی در داخل و خارج کشور، با خلق آثار نوآورانه، پلی میان گذشته تلخ و آیندهای احتمالی میسازند که بر مبنای تجربههای مشترک ساخته شده است.
هنر، صدای مستقل و انسانی
نقش هنرمندان در زمان جنگ فقط محدود به ثبت وقایع نیست؛ آنها آینههایی هستند که وجدان جامعه را بیدار میکنند. پرسشهای بنیادین اخلاقی و انسانی را مطرح میکنند و درنهایت به بازسازی فرهنگی و روحی جوامع کمک میکنند. در شرایطی که اخبار و روایتهای رسمی گاهی ناقص یا جانبدارانهاند، هنر میتواند صدایی مستقل و انسانی و امیدبخش ارائه دهد.
هنر جنگ، به مثابه ترمیم
به این ترتیب، نگاه به هنر در زمان جنگ نباید صرفا نگاهی به آثار و زیباییشناسی باشد، بلکه باید هنر را به عنوان ابزاری برای مقاومت، آگاهیبخشی و ترمیم روانی ببینیم. برای هنرمندان ایرانی امروز، بازخوانی تاریخ هنر جنگ و بهکارگیری آن در شرایط معاصر میتواند راهی برای گذار از بحرانها و ساختن روایتهایی باشد که تاریخ را زنده نگاه میدارد و در عین حال، چشماندازی برای صلح و زندگی بهتر میگشاید.
جنگ جهانی اول: هنرمندان در دل سنگرها
جنگ جهانی اول، با خشونتی صنعتی و بیسابقه، تمام تصورهای شاعرانه از نبرد را درهم شکست و هنرمندان را وادار کرد دست به نوآوری بزنند. از میدانهای جنگ اروپا تا پشت جبههها، هنرمندان با واقعیتهای هولناک جنگ درگیر شدند و آثاری آفریدند که از پوسترهای تبلیغاتی گرفته تا بیانیههای ضدجنگ عمیق را در بر میگرفت. آنچه در ادامه میآید نمونهای از هنری است که از قلب ویرانگرترین جنگ جهان، خلق شد و جهان را تاکنون مورد تأثیر خود قرار داده است.
کاته کولویتس و «پدر و مادرها»
کاته کولویتس، هنرمند آلمانی، مادر و صلحطلب، سال ۱۹۱۴ پسرش پیتر را در جنگ جهانی اول از دست داد. این داغ سنگین الهامبخش مجموعهای از آثار هنری شد که او با استفاده از تکنیکی به نام «چوبنگاری» خلق کرد. در این شیوه، هنرمند طرح مورد نظر را روی صفحهای از چوب حک میکند. سپس بخشهایی از سطح چوب را میتراشد تا فقط خطوط و سطوح اصلی باقی بمانند. پس از آن، روی سطح باقیمانده مرکب زده میشود و طرح بر کاغذ منتقل میگردد.
نتیجه کار، تصویری با خطوط تند، سایه روشنهای شدید و حال و هوایی دراماتیک است که برای نمایش رنج، اندوه و اعتراض بسیار مناسب است. کولویتس از این تکنیک برای بیان درد شخصیاش و نقد جنگ بهره گرفت. از جمله اثری با عنوان «والدین» (۱۹۲۳-۱۹۲۱) که زوجی را در آغوشی پر از اندوه نشان میدهد. سبک سیاه و سفید و مینیمال کولویتس، درد مشترک خانوادههای داغدار را به شکلی جهانی و بیزمان ثبت کرد. به نقل از موزه متروپولیتن، کولویتس که در آغاز حامی جنگ بود، از سال ۱۹۱۶ به خلق آثاری سوگوارانه روی آورد. آثارش که به شکل گستردهای پخش شد، مایه تسلی خانوادهها شد و به نمادی از رنج مشترک بدل گشت.
پرسی ویندهام لوئیس واقعگرایی ضدقهرمانانه
در نقاشی توپخانهای زیر آتش به سال 1919 سه افسر کنار تودهای از جعبههای مهمات ایستادهاند. هرکدام به جهتی متفاوت نگاه میکنند. یکی از آنها پشت به بیننده ایستاده و صحنه پیشرو را مینگرد. در پسزمینه، پیکرههایی شبیه عروسکهای خیمهشببازی بر زمینهای ویران، در میان کلبهها و درختان شکسته حرکت میکنند. رشتههایی از دودهای سبکپردازی شده، حاصل انفجار گلولهها به آسمان میپیچند و آن را میپوشانند.
برخی هنرمندان و منتقدان معتقد بودند روشهای سنتی نقاشی دیگر قادر به نمایش واقعی و صادقانه جنگ نیستند. ماهیت ناآشنا و صنعتی شده جنگ مدرن، هنرمندان را به واکنشهایی نوآورانه و تجربهگرایانه سوق داد. نقاشی ورتیسیستی پرسی ویندهام لوئیس از یک واحد توپخانه بریتانیایی در حال گلوله باران، صحنهای عجیب و انتزاعی را به تصویر میکشد. جایی که سربازان، بیروح و شبیه حشرات به نظر میرسند. این اثر نه فقط تصویری از نبرد، بلکه بازتابی از زوال انسان در دل ماشینوارگی جنگ است.
ویلیام لانگاستف و ارواح ویمی
ویلیام لانگ استف، هنرمند استرالیایی، با الهام از نبرد ویمی ریج (۱۹۱۷)، نقاشی ارواح ویمی (۱۹۲۹) را خلق کرد. در این اثر، ارواح سربازان کانادایی در مهای سپید سوی یادمان ویمی در حال ساخت در حرکتاند. کمیسیون گورهای جنگی کشورهای مشترکالمنافع، این نقاشی را بازتابی از بار عاطفی فاجعه ویمی میداند که بیش از ۳۵۰۰ کشته بهجا گذاشت. نمایش این اثر در کانادا، آن را به نمادی ملی بدل کرد و مرهمی برای خانوادههای سوگوار شد.
ویلیام لانگستاف بیش از هر چیز با نقاشیهای بزرگ، پرطرفدار و تمثیلیاش از سربازان کشته شده جنگ که به صورت اشباحی در میدانهای نبرد ظاهر میشوند شناخته میشود. مانند اثر «دروازه منن در نیمهشب» (که با عنوان «ارواح دروازه منن» نیز شناخته میشود و «زیارتگاه جاودان» (یا «سکوت ابدی»). لانگستاف در اول ژوئیه ۱۹۵۳ در لیتلهمپتون، ساسکس، درگذشت.جنگ دوم با گستره جهانیاش، هنرمندان را در تقابل با تبلیغات، سرکوب و بقا قرار داد. از اروپای اشغالی تا آمریکا، هنرمندان با هنرشان مقاومت کردند. مستندسازی کردند و از آسیبها عبور کردند. آثاری آفریدند که هنوز سندی زنده از پایداری انساناند.
جولیا پیروته و عکاسی مقاومت در لهستان / فرانسه
جولیا پیروته، عکاس یهودی لهستانی، در دوران اشغال آلمان در فرانسه زندگی میکرد و با دوربینش به مبارزه برخاست. او که خبرنگار یک روزنامه در مارسی بود، زندگی قربانیان و مبارزان مقاومت را با خطر فراوان ثبت کرد. بنا بر گزارشها او حتی کارتهای شناسایی جعلی میساخت تا جان مردم را نجات دهد. عکسهای او از قیام مارسی در ۱۹۴۴، چهرهها و روایتهایی را ثبت کرد که در حافظه تاریخی ماندگار شدند.
رابرت جردن و نقاشیهای اردوگاه اسیران
رابرت جردن، نقاش آمریکایی و تیربارچی در هواپیمای B-24، در نوامبر ۱۹۴۴ در آلمان سرنگون شد و به اسارت درآمد. در اردوگاه اسرای لوفت چهار، با وجود شرایط سخت، همقطارانش را نقاشی میکرد. چهرههایی تکیده و نگاهی سرشار از اندوه. سالها بعد، در ۱۹۷۶، نقاشیاش با عنوان نوامبر ۱۹۴۴ را به موزه هوافضای آمریکا اهدا کرد. تصویری در سبک تیره و روشن رامبراند، با محوریت حافظه و حقیقت احساسی. این اثر به گفته موزه، بار عاطفی اسارت را ثبت کرده است. جردن حتی در اسارت نیز هنر را به عنوان ابزاری برای حفظ انسانیت به کار گرفت.
تابلوی «نوامبر ۱۹۴۴» اثر رابرت جردن (۱۹۲۵–۱۹۹۳) یک نقاشی عظیم با رنگ روغن است که یک خدمه هوایی آمریکایی را به تصویر میکشد. این هنرمند در سال ۱۹۷۶، هنگامی که در دانشگاه واشینگتن در سنتلوئیس تاریخ هنر تدریس میکرد. این نقاشی را به مجموعه هنری موزه ملی هوا و فضا اهدا کرد. نامه اهدای جردن به موزه نشان میدهد که انگیزه او از خلق این اثر، تحسین نقاشیهای گروهیِ هنرمندان هلندی قرن هفدهم، به ویژه فرانس هالس و رامبراند فان رین بوده است. رامبراند به خاطر تکنیک کیاروسکورو (تضاد شدید میان روشنایی و تاریکی برای نمایش سوژهها) مشهور بود و این نقاشی نیز به وضوح بازتابدهنده همین ویژگیهاست.
ارتش ارواح و هنر فریبنده
واحدی خاص در ارتش آمریکا با نام «ارتش ارواح» متشکل از هنرمندان، تصویرگران و مهندسان صدا، در جنگ جهانی دوم با استفاده از تانکهای بادی و نمایشی، صداهای جعلی و دکورهای نقاشیشده، آلمانیها را فریب میدادند. بنابر گزارش ونیتیفر، در یک عملیات در ۱۹۴۴ توانستند با ۱۱۰۰ نفر نیروی جعلی، دشمن را متقاعد کنند که با ارتشی سی هزار نفره روبهروست و بدین ترتیب جان هزاران نفر را نجات دادند. هنرمندانی چون آرتور شیلستون بعدها این تجربه را در نوشتههایشان بازگو کردند. هنر حتی میتواند سلاحی نجاتبخش باشد.
پل نَش و مناظر نئو رمانتیک بریتانیا
پل نَش، نقاش بریتانیایی، در هر دو جنگ جهانی به عنوان هنرمند رسمی جنگ فعالیت کرد. در اثر معروف دریای مردگان (۱۹۴۰–۱۹۴۱)، گورستانی از هواپیماهای ویران شده آلمانی را زیر نور مهتابی نقاشی کرد. به گفته تیت بریتانیا، نَش با ترکیب سوررئالیسم و سنتهای منظرهنگاری، حال و هوایی فراواقعی از ویرانی جنگ آفرید. آثارش در لندن به نمایش درآمد و به مردم این کشور کمک کرد تا ویرانی ناشی از حملات هوایی را تاب بیاورند.
در دوران جنگ جهانی دوم با وجود ابتلا به بیماری آسمی که درنهایت جانش را گرفت، او دو مجموعه تصویر از هواپیماها با ویژگیهای انسانوار خلق کرد. پس از آن، مجموعهای از مناظر طبیعی با بار نمادین و کیفیتی عمیقا عرفانی پدید آورد که شاید شناخته شدهترین آثار او در آن دوران به شمار آیند. نش همچنین تصویرگر برجستهای برای کتابها بود و در طراحی دکور صحنه، پارچه و پوستر نیز مهارت داشت.