کنسرتی که هم تاریخساز شد و هم حاشیهساز

آزادی، آرزوی تاریخی دست یافتنی عرصه موسیقی شد
هفت صبح| علیرضا قربانی، خرداد امسال را متفاوت کرد! در روزهای پایانی اردیبهشت خبر آمد که قربانی در آغاز سومین ماه سال، کنسرتی در ورزشگاه آزادی برگزار خواهد کرد. کنسرت او به تنهایی عاملی است تا یکی از مهمترین خبرهای حوزه موسیقی باشد و توجه بسیاری را به خود جلب کند. بسیار به معنای واقعی؛ دربرگیرنده مخاطبان با سلایق مختلف که همگی به او اقبال نشان میدهند.
مکان برگزاری کنسرت نیز عامل دوم بود. ورزشگاه آزادی مزید بر علت شد تا این خبر با تمام آنچه همزمان در حال اجرا بوده و خواهد بود، حتی از کنسرتهای پیشین قربانی متفاوت به نظر بیاید و در کانون توجه قرار بگیرد. دو هفته از آغاز کنسرت در ورزشگاه آزادی گذشته است، 10 شب، علیرضا قربانی روی صحنه خوانده است و همانطور که انتظار میرفت این رویداد در صدر مباحث هنری قرار دارد.
مخاطبان هرکدام بعد از تجربه حضور در ورزشگاه آزادی، اینبار به وقت تماشای یک کنسرت، آن را نوشتند و منتشر کردند. خبرنگاران زیادی هم این اولین تجربه را از دست ندادند و گزارشی حول آن نوشتند. تضارب آرا و تکثر نظرات اما، درخصوص این رویداد مشخص فراتر از انتظار بود.
با پذیرش اینکه هر فردی به تناسب سلیقه، نگاه و انتظار میتواند حس متفاوتی از یک تجربه مشترک با دیگران داشته باشد، اینبار فاصله نقدها و ستایشها چنان از هم دور بود که تمیز حقیقی بودن آن و اعتبار بخشی به یک سمت عملا ناممکن به نظر میرسد. آنچه در ادامه میآید تجمیعی از نظراتی است که حول این رویداد مهم تاکنون گفته و منتشر شده است. نقدها و ستایشهایی که مخاطب به کنسرت نرفته را برای پذیرش نهایی یکسو، سردرگم میکند.
آزمون و خطای فالش!
استقبال میلیونی از کنسرت علیرضا قربانی اتفاق افتاد. در شرایطی که فضای باز ورزشگاه آزادی میزبان 7500 تا 8000 نفر است، تماشاچی میلیونی چیزی دور از انتظار نیست. اما در این کنسرتی که در 10 شب، تعداد زیادی مخاطب را به خود جلب کرده است، صدای قربانی مثل همیشه نبوده.
برخی به کیفیت صدا معترضاند؛ گروهی آن را فالشخوانی خواننده میدانند و گروهی آن را مشکلات سیستمهای پخش موسیقی در فضای باز دانستهاند. این گروه دوم، با اشاره به اینکه اجرا در چنین فضاهایی تاکنون تجربه نشده و به تناسب امکانات برای چنین اجراهایی یا وجود ندارد یا آزمایش نشده است، این انتخاب را یک آزمون و خطا دانستند. آزمون و خطایی که باید پیش از آغاز کنسرت بررسی و در بهترین حالت برای یک کنسرت عظیم اجرا میشد.
کیفیت متناسب با قیمت، مسئله این روزها
بخشی از این انتقادها به گردش مالیای که همین سلسله اجرا در ورزشگاه آزادی رقم خواهد زد، اشاره میکند. برخی کیفیت صدایی که در این کنسرت شنیدهاند را چنان دور از انتظار دانستند که با احتساب میانگین قیمت بلیت و درآمدی نزدیک به شبی بیش از هشت میلیارد تومان، از انتظار برآورده نشدهشان میگویند.
انتظاری که از خوانندهای مثل علیرضا قربانی، همراهی با گروه ارکستر و البته چنین اجرای عظیمی وجود داشته است. انتظار و توقع مخاطبان البته منوط به اجرای قربانی نمیشود. با افزایش قیمت بلیت کنسرتها که حالا دیگر آن را تبدیل به تفریح گروه خاص کرده، انتظارات نیز افزایش پیدا کردهاند. دیگر مخاطب در ازای پرداخت هزینهای گزاف توقع کیفیت درجه یک دارد نه هرآنچه بشود نامش را کنسرت گذاشت.
موسیقی یا تجارت؟
نکته دیگر بیان شده از نگاه رسانهای به این رویداد میآید. عکس یادگاری با علیرضا قربانی! این یکی از حواشی کنسرت برای توجه به مخاطب است. تیمهای عکاسی از مخاطبان در محل اجرا عکاسی میگیرند، آنان را دعوت میکنند برای دریافت عکس اختصاصیشان هزینه اندکی پرداخت و آن را دراختیار داشته باشند.
برخی این شیوه عکاسی را بیشتر متناسب با فضاهای گردشگری مثل تفریحگاهها و یا رویدادهای ورزشی دانستند؛ و تلفیق این اقدام را در قالب یک کنسرت گرانقیمت! دور از انتظار خواندند. همین کنسرت علیرضا را قربانی را بیش از یک رویداد هنری به یک اقدام تجاری شبیه کرده است که بسیاری از آن ناراضیاند.
تجربهای که با تماشای دربی تفاوتی نداشت
نقدهای این کنسرت چنان با جزئیات همراه بود که پرداخت به همه آنچه مخاطبان و خبرنگاران از آن نوشتند نیاز به فضای بیشتری دارد. از اینکه چرا در فلان شب اجرا توفان شده و تمهیدی برای کنسرت روباز اندیشیده نشده، تا اینکه صندلیهای کنسرت از نظر برخی نه تنها راحت نبودند که حتی در شأن یک کنسرت با این قیمت بلیت نبوده است.
برخی هم هدف خود را مشخصا علیرضا قربانی قرار دادهاند و او را دور شده از مسیر هنریاش توصیف کردند. از نظر آنان قربانی با این کنسرت نشان داد که وارد فضای تجاری موسیقی شده است. مجموع این نظر و نقدها اما درنهایت حضور در کنسرت این خواننده محبوب آن هم در ورزشگاه آزادی را یک تجربه متفاوت و دوستداشتنی دانستند؛ هرچند که این تجربه، تفاوت چندانی با تجربه تماشای یک بازی دربی در استادیوم آزادی نداشته باشد!
حس اجرای بینالمللی در آزادی
در مقابل اما بسیاری نسبت به این کنسرت نه تنها خوشبین که آن را صاحب استانداردهای لازم دانستند. آنان در برشمردن استانداردها همپای نقدها همانقدر جزئینگر بودند که از اولین اجرا در فضای باز و ورزشگاه آزادی عبور کردند و به جایگاه بزرگ و مرتفع صحنه، نورپردازی چند لایه در محوطهای چون ورزشگاه، تا جنس صندلی رسیدند! این تحسینکنندگان، جزئیات این تجربه را دلیلی برای درک حس یک اجرای بینالمللی دانستند.
مخاطب بیسرگردانی
مهندس صدای این کنسرت نیز توضیحی درخصوص استفاده از کیفیت سیستم صوتی مورد استفاده گفته که پاسخی برای فالشخوانی و بیکیفیتی مورد نقد باشد. یکی از ویژگیهای لحاظ شده در این اجرا این است که کیفیت صدا در هر گوشه فضای طراحی شده به گوش مخاطب یکسان خواهد رسید.
نمایشگرهای نصب شده برای این محیط وسیع نیز یکی دیگر از تمهیداتی است که گروه اجرایی، در نخستین تجربه برگزاری کنسرت در فضای باز مورد توجه قرار دادهاند. نظم چنین فضایی درحالی که در کنسرتهای فضای بسته و سالنهای ویژه کنسرت هم در بسیاری مواقع با به همریختگی و مشکل مواجه است، یکی از نقاط قوت است. مخاطب سرگردان نمیشود.
«ایرانم» نمره قبولی گرفت
تحسینکنندگان به جز جزئیاتی که مورد توجه قرار میدهند درنهایت این کنسرت را با این سطح و در اولین تجربه اینچنینی در ایران، موفقیتی بزرگ به حساب میآورند. «ایرانم» مورد قبول قرار گرفته است و تبدیل به تجربه متفاوتی شده است.
رویدادی که در تاریخ خواهد ماند
با وجود نظراتی که آورده شد، آنچه مهم است ذات یک رویداد مهم فرهنگی در یک مکان مهم نمادین است. دلایلی که میتواند انگیزهای برای احترام به این کنسرت باشد و در عین حال نکاتی که برای بهبود شرایط در صورت تکرار چنین رویدادهایی در مکانهای متفاوتی چون ورزشگاه آزادی مورد توجه قرار بگیرد تا اتفاقی استاندارد از یک رویداد هنری در سطح جهان را رقم بزند.
ورزشگاه آزادی، نماد یا فرصت؟
ورزشگاه آزادی حالا 54 ساله است. هنوز بزرگترین و نمادینترین ورزشگاه ایران است. همچنان فرصتی برای پیدا شدن رقیبی برای آن فراهم نشده. حرفها زده شده، قولها داده شده، کلنگها در هوا ماندهاند؛ اما آزادی پیر هنوز در صدر جدول قرار دارد. آزادی هنوز مایه مباهات ماست، مانده از روزگار دور.
همین نماد مباهات که روزی برای میزبانی رقابتهای بزرگ ورزشی با رویکرد مدرن و چند منظوره طراحی شده، تا پیش از خرداد امسال، بیشتر میزبان رقابتهای ورزشی بود. در میان کارکرد اصلی که از این ورزشگاه انتظار میرفت، گهگاه آزادی بستری برای عرصههای غیرورزشی هم شده است. تجمعهای بزرگ، مراسمهای رسمی، اندک اجراهای هنری که همگی مطابق با ادبیات رسمی حکومت بوده است اما در تمام آنچه رخ داده، جای موسیقی خالی بود.
موسیقی، نه با آن دفعات اندکی که صدایی در ورزشگاه آزادی پیچید؛ صدای خوانندگانی که در میان چمن ورزشگاه آزادی ایستادند و به صورت زنده برای تماشاچیان حاضر خواندند؛ دیگر هیچگاه و به شکل تخصصیاش شنیده نشد. نمونههای این مورد گرچه همراستا با نمونههای غیرایرانی و با استفاده از کاربرد ورزشی- موسیقی ورزشگاهها اتفاق افتاد، اما انگشتشمارند.
رضا صادقی، حامد همایون، علی عبدالمالکی، محسن ابراهیمزاده، هوروش بند، زانکو، حامد همایون، رضا یزدانی، بهنام بانی و برخی دیگر از همین معدود خوانندگان پاپ بودند که فرصت خواندن در آزادی را پیدا کردند. آنان به بهانه رویدادهای ورزشی، قهرمانی یکی از تیمهای پایتخت در میانه چمنهای آزادی روی جایگاه قرار گرفتند، خواندند، اجرایشان به صورت زنده از تلویزیون پخش شد؛ اما هیچکدام از منظر موسیقایی در جایگاه کنسرت قرار نگرفتند.
سیناترا تنها کنسرت به وقت آزادی
آزادی، کنسرت موسیقی تا پیش از این را یکبار به خود دیده بود. کنسرتی که در میانه دهه 50 در ورزشگاه آزادی برگزار شد، کنسرت یک چهره موسیقی جهان. فرانک سیناترا، تنها خوانندهای بود که در میانه آزادی کنسرت برگزار کرد. ارکستر کامل سیناترا را همراهی میکردند و او مجموعهای از ترانههای مشهور خود را در بزرگترین ورزشگاه ایران بازخوانی کرد. آنچه در سال 1353 برای اولین و آخرینبار تجربه شد، برگزاری کنسرتی با کیفیت صدابرداری، نورپردازی در حد استانداردهای بینالمللی بود. استادیوم آریامهر آن روزگار این تک لحظه موسیقایی را در حافظه خود ثبت کرد تا روزگاری که آزادی شد.
آرزوهایی که در خاک رفتند، منتظر ماندند
آزادی بعد از آن تجربه ناب، در همه این سالها تنها با یک کاربری تعریف شد. تمام سالهایی که بسیاری از خوانندگان از آرزویشان برای اجرا در آزادی گفتند و هیچگاه به آن نرسیدند. از حبیب که پس از بازگشت، تمام 7 سالی که در ایران زنده ماند، در آرزوی برگزاری چنین کنسرتی بود؛ تا شهرام شبپره مانده در آنسوی مرزها که تا پیش از خداحافظی از عرصه موسیقی آرزو داشت روزی در استادیوم آزادی بخواند. تا کمی نزدیکتر، سهراب پورناظری که آرزویش را در صفحه اینستاگرامش منتشر کرد تا به یادگار بماند و روزی برآورده شود. «به امید روزی که روی این چمن، بزرگترین کنسرت ایران را ببینیم».
موسیقی، نه بهرهبرداری موسیقایی؛ آرزوی آزادی
با تجربه پر از حسرت و آرزو که این استادیوم از 64 سال پیش تاکنون بر شانه خود داشته، سرانجام علیرضا قربانی توانست این طلسم را بشکند. قربانی بعد از فرانک سیناترا، تنها خوانندهای است که در ورزشگاه کنسرت برگزار کرد. حتی اگر این اولین بار تمام آنچه باید نباشد و قربانی کنسرت خود را در فضای باز اجرا کرده باشد نه در میانه ورزشگاه؛ اما درنهایت این یک گام مثبت برای رسیدن به آرزوهایی است که بسیاریشان از دست رفتهاند.
آزادی پیر سرانجام بعد از بیش از شش دهه چهره دیگری از خود را به منصه ظهور گذاشت. کاربری متفاوتی که در کشورهای دیگر جهان یک امر عادی و پذیرفته شده درخصوص ورزشگاههاست. این نخستین گام برای تحقق آرزوی بزرگ فرهنگی است که نه تنها هنرمندان مختلف که مردم نیز بر بستر این استادیوم انتظارش را داشتند. ظرفیت کمتر مورد توجهی که با حضور علیرضا قربانی قطعا میتواند آغاز یک رویه تازه باشد. رویهای موسیقایی نه چون اتفاقات گذشته بهرهوری از موسیقی در قالب رویدادهای سیاسی و ورزشی آنهم معدود و انگشتشمار.
علیرضا قربانی، خوانندهای محبوب یا استاندارد
علیرضا قربانی، یکی از قابل اعتناترین خوانندگان این روزهاست. این مدعای قابل تکذیبی نیست. قربانی روی ذهن مخاطب تأثیر گذاشته و حالا دایره بزرگی با سلایق مختلف را به خود جلب کرده است. او با موسیقی تلفیقیاش هم مخاطب پاپ را مشتاق خود کرده، هم مخاطب سنتی. تفاوتی هم نمیکند کسی که به صدای او گوش میدهد در پلیلیستاش نمونههای عجیبی از دیگر خوانندگان پاپ این روزها هم داشته باشد.
میشود هم قربانی گوش داد و هم از آن خوانندهها که افکت صدایشان را با تکان دادن میکروفن شبیه هلیکوپتر میکنند تا تماشاچی کنسرت برایشان جیغ بکشد! اینکه قربانی خوانندهای با استانداردهای موسیقایی هست یا نه، اینکه او از نظر علم موسیقی صاحب چه توانمندیای هست، اینکه او در مسیری موسیقی انتخابیاش موفق عمل کرده یا نه؛ همگی مباحث تخصصی است که در این مقال و به این قلم قابل بررسی نیستند. آنچه قابل تأکید است، فقط اینکه محبوبیت و شهرت علیرضا قربانی در امروز عرصه موسیقی قابل اعتناست.
نقد تخصصی یا انتظار مخاطب؛ فرسنگها فاصله
در سالهای گذشته بارها، بسیاری از کارشناسان حوزه موسیقی، به نقد چهرههای محبوب این سالها پرداختند. همگی از نگاه تخصصی؛ به خوانندگی، شعر، موسیقی و حتی سلیقه خوانندگانی که عرصه موسیقی در سالهای اخیر در دستانشان بوده پرداختهاند. علیرضا قربانی همواره یکی از خوانندگانی بوده که در لیست مورد بررسی کارشناسان و متخصصان قرار داشته است؛ همین حضور دلیلی بر اعتنای حضور اوست.
پس جدای از نقد یا تحسینهایی که در تمام دوران فعالیت به او وجود داشته، کیفیت برگزاری کنسرت بحثی است که مخاطب عادی نیز به وقت تماشا میتواند از آن سخن بگوید. تفاوت ندارد کنسرت قربانی یا کنسرت یک خواننده یکشبه خواننده شده باشد. آنچه مخاطب از کیفیت انتظار دارد برآمده از سطح سلیقه و خواست فردی اوست. تماشاچیان یک کنسرت انتظار دارند در ازای بهایی که برای خرید بلیت پرداخت میکنند از کیفیت مطلوبی بهره ببرند. گرچه همین کیفیت مطلوب آنان شاید با نظر تخصصی فرسنگها فاصله داشته باشد. قربانی در تمام کنسرتهایش، به جز دوتای آنها توانسته مخاطب را از خود راضی نگاه دارد.
تماشاچیان فوتبال برای کنسرت فراخوانده شدند
از سوی دیگر انتخاب آزادی، تحقق یک رویای دور است. رویای دیرین بسیاری که، حالا به نام علیرضا قربانی ثبت شده است. این نه تنها نقطه امیدوارکنندهای برای مخاطبان موسیقی و تماشاچیان علاقهمند به استادیوم آزادی است که حتی نقطه عطفی در کارنامه این خواننده نیز به حساب میآید.
همین که او توانست تماشاچیان همیشگی فوتبال را اینبار به استادیوم فرابخواند که به جای تماشای 90 دقیقه رویداد ورزشی، به تماشای یک کنسرت بزرگ بنشینند. اینکه ورزشگاه آزادی بعد از 64 سال کاربری دیگری برای مخاطب ایرانی پیدا کرد. آنچه پیش از این در کشورهای مختلف دنیا دیده شده و در ذهن بسیاری یک اتفاق دستنیافتنی در ایران بود. دیدن مایکل جکسون در استادیومهای عظیم سه قاره در دهه 90، یکی از نمونههای همین خواست دیریافته بود.
موسیقی در آغوش آزادی مبارک است
فارغ از نقدها و تحسینهایی که به کنسرت علیرضا قربانی شده است؛ ذات این اتفاق را به تنهایی میتوان مبارک دانست. آزادی حالا معنای دیگر در عمر خود یافته است، حتی اگر کنسرتی که برای اولینبار و آنهم نه در میانه ورزشگاه که در فضای باز برگزار شده از کیفیت مطلوب و استاندارد برخوردار نبوده باشد.
آنچه در حافظه تاریخی- موسیقایی ایران ثبت خواهد شد، نخستین کنسرت موسیقی در تاریخ جمهوری اسلامی، دومین کنسرت در ورزشگاه آزادی بعد از فرانک سیناترا است. گرچه امید است این دومی، به سرنوشت کنسرت نخست دچار نشود و گشایشی برای یک مسیر تازه باشد؛ نه آغازی که تا پایان عمر ورزشگاه آزادی تمام شود.
نکته
ورزشگاه آزادی حالا 54 ساله است. هنوز بزرگترین و نمادینترین ورزشگاه ایران است و همچنان فرصتی برای پیدا شدن رقیبی برای آن فراهم نشده. در میان کارکرد اصلی که از این ورزشگاه انتظار میرفت، گهگاه آزادی بستری برای عرصههای غیرورزشی هم شده است. موسیقی، نه با آن دفعات اندکی که صدایی در ورزشگاه آزادی پیچید؛ صدای خوانندگانی که در میان چمن ورزشگاه آزادی ایستادند و به صورت زنده برای تماشاچیان حاضر خواندند؛ دیگر هیچگاه و به شکل تخصصیاش شنیده نشد. اما سرانجام علیرضا قربانی توانست این طلسم را بشکند