کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۵۹۸۵۸۶
تاریخ خبر:

از خاطره تا خاکستر | ‌چرا میراث شجریان بی‌پناه ماند؟

از خاطره تا خاکستر | ‌چرا میراث شجریان بی‌پناه ماند؟

نسل نو، چه میزان به ارزش و جایگاه گنجینه‌های پدران خود واقف است؟

بابک نبی دبیر گروه سیاسی

هفت صبح| جهان معاصر، عرصه فروپاشی‌های آشکار و پنهان است؛ فروپاشی‌هایی که گاه در ساحت اقتصاد و سیاست رخ می‌دهند و گاه در ساحت فرهنگ و هنر، بی‌آنکه چندان به چشم آیند، رخنه می‌کنند و هستی جمعی ما را متزلزل می‌سازند. یکی از تلخ‌ترین این فروپاشی‌ها، فروپاشی میراث است.

 

سال‌هاست این گزاره تکراری در محافل هنری شنیده می‌شود که «هنرمندان بزرگ، وارثانی کوچک دارند.» با این حال، حقیقت امر از آن هم غم‌انگیزتر است. گاهی حتی وارث بودن، تضمینی بر پاسداری از خانه، گنجینه و خاطره جمعی نیست. نسبت خون، همیشه به معنای استمرار میراث و دغدغه برای حفاظت از آن نخواهد بود.

 

محمدرضا شجریان، فراتر از صدای یک ملت، به مثابه حافظه موسیقایی و فرهنگی ایرانیان است. در روزگاری نه‌چندان دور او خانه‌ای ساخت و کارگاهی برپا کرد به نام «دل‌آواز»؛ محلی که علاوه بر ضبط آلبوم‌ها و خلق نت‌ها و اصوات، روح یک جریان فکری و هنری نیز در آن پرورانده می‌شد.

 

دل‌آواز را نمی‌توان تنها یک ساختمان دانست. این بنا، پناه خاطرات و کانون خلق آثار، پایگاه تمرین گروه‌ها و محفلی برای دیدار، گفت‌وگو و رشد نسل‌های موسیقیدان بود. امروز از آن همه شور و حیات، فقط تلی از خاک و خاطره در ذهن دوستداران باقی مانده است.

 

خبر تخریب ساختمان دل‌آواز، همگان را شوکه کرد. آن هم در حالی که خانه بسیاری از بزرگان ادب و فرهنگ این سرزمین، نظیر اخوان‌ثالث، عزت‌الله انتظامی، علی شریعتی، سیمین دانشور و... به موزه و بنیاد تبدیل شده‌اند و بستری برای پیوند نسل امروز با میراث گذشتگان فراهم آورده‌اند.

 

با این حال، اثری از بنیادی به نام شجریان، هیچ سرپناهی برای آثار و یادگارهای این اسطوره آواز ایران در دسترس نیست. سکوت وارثان، تماشاگر و نظاره‌گر فروپاشی خانه پدر بود. این سکوت، گاه از هر اعتراضی بلندتر است و حتی می‌توان آن را شورشی خاموش بر پیکر میراث دانست.

 

این شورش خاموش، تنها در فروپاشی یک ساختمان متوقف نشد و در عرصه موسیقی نیز بازتاب یافت. بدیهی است که هر نسل، حق دارد زبان تازه خود را بیازماید و به تجربه‌ای نو دست یابد؛ نوگرایی در صورتی که با شور و خلاقیت همراه باشد، تحسین‌برانگیز خواهد بود. اما وقتی مرزهای هویتی کمرنگ شوند و حافظه جمعی آسیب ببیند، نمی‌توان بی‌تفاوت از کنار این تغییرات گذشت.

 

استاد حسین علیزاده بارها هشدار داده که آمیختن موسیقی سنتی با سبک‌های روزمره و تجاری، ماهیت این موسیقی را زیر سوال می‌برد. به باور او، این‌که همایون شجریان فرزند استاد محمدرضا شجریان است، الزاما به معنای تداوم راه پدر و استمرار آن مسیر اصیل نیست. با ساز کمانچه هم می‌توان موسیقی پاپ اجرا کرد‌ اما آیا همچنان با موسیقی اصیل طرف هستیم؟

 

مسئله فقط انتخاب سبک نیست. انتخاب شعر، همخوان، محتوای آثار و حتی روح حاکم بر موسیقی نیز دستخوش تغییر شده است. روزگاری استاد شجریان، برای برگزیدن یک بیت شعر، با شفیعی کدکنی و سایه (ابتهاج) مشورت می‌کرد. هر شعر بارها سنجیده و ورزیده می‌شد و انتخاب نهایی حاصل وسواس و درنگ بسیار بود تا نهایتا اثری ماندگار خلق شود. امروز اما در آثار همایون شجریان، نشانی از آن وسواس و دقت و البته شور خلاقه دیده نمی‌شود.

 

آخرین اثر او، «از دوست داشتن» با شعری از فروغ فرخزاد، گویای همین فروکاست است. انتخاب یکی از کم‌مایه‌ترین شعرهای فروغ و همراهی با خواننده‌ای که صدایش خام و ناپخته به گوش می‌رسد، نشانه‌ای از افول نگاه جدی به میراث است. به نظر می‌رسد نسل جدید هنرمندان ما، آگاهی و شجاعت مواجهه با میراث را ندارند و گاهی در برابر عظمت آن، به سکوت یا حتی به شورش پناه می‌برند.

 

این پرسش همچنان بی‌پاسخ باقی مانده است: نسل نو، چه میزان به ارزش و جایگاه گنجینه‌های پدران خود واقف است؟ آیا مسئولیت بر دوش وارثان است یا ملت باید پاسدار خاطره و میراث باشد؟ میراث، اگر پاس داشته نشود، سرانجامی جز ویرانی نخواهد داشت و تنها تصویری محو از آنچه زمانی خانه خاطره‌ها بود، در ذهن نسل‌ها باقی خواهد ماند.

 

 

آخرین تحولاتفرهنگیرا اینجا بخوانید.
کدخبر: ۵۹۸۵۸۶
تاریخ خبر:
ارسال نظر
 
  • ناشناس

    با این اوصاف همه ما کماکان باید به شکار برویم و گیوه و تنبون بپوشیم و با هیزم خو دمان را گرم کنیم، چرا که میراث اجدادمان است!