کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۵۹۸۰۲۱
تاریخ خبر:

مسعود کیمیایی: زندگی بچگی من آرام نبوده

مسعود کیمیایی: زندگی بچگی من آرام نبوده

بازخوانی گفت‌وگوی تاریخی مسعود کیمیایی با «ستاره فیلم» (1352)

بابک نبی دبیر گروه سیاسی

هفت صبح| مسعود کیمیایی، فیلمساز نام‌آشنای دهه 50، در مصاحبه‌ای بلند با نشریه «ستاره فیلم» در سال ۱۳۵۲، از ریشه‌ها و نگاهش به سینما و آدم‌ها سخن گفته؛ گفت‌وگویی که هنوز هم پس از نیم قرن، ردپایش در سینمای ایران پیداست. بازخوانی این مصاحبه، نه فقط پرتره‌ای از کیمیایی جوان و دغدغه‌هایش‌ که تصویر دوری از سینمای ایران است که در مرز میان حرفه‌ای شدن و وفاداری به مردم کوچه و بازار ایستاده بود.

رویاندن از خاک

 آدم‌ها و خصایل‌شان، نه طبقه اجتماعی

نخستین نکته‌ای که درباره سینمای کیمیایی مطرح می‌شود، انتخاب قهرمان‌هایی از طبقات پایین جامعه است؛ آدم‌هایی با زخم و شور زندگی‌ اما خودش این برداشت را رد می‌کند:

 

«من اول خصایل را انتخاب می‌کنم، طبقه انتخاب نمی‌کنم. آدمی را انتخاب نمی‌کنم که بگویم حال فلان طبقه است. سراغ خصایل می‌روم، یعنی اینکه یک آدم باید واجد چه شرایطی برای زندگی کردن درست و واقعی باشد. فکر می‌کنم ستیز یکی از این خصایل باشد. ستیز را من گسترده‌تر می‌گویم و جنگ هر جنگی یک خطا نیست. یک لحظه است که آدم، با آن چیزهایی که می‌خواهد می‌جنگد، در یک لحظه آدم با آن چیزهایی که دارد، رفیق است، تاییدشان می‌کند و برای آنها می‌جنگد. جنگ‌هایی که خطا نیستند، زیادند. جنگ، نه به معنی آن جنگی که نمودار خرابی است. در نتیجه اول این خصایل است که مرا به طرف خودش می‌کشد و در تمام آدم‌های فیلم‌هایم که همه‌شان یکی هستند وجود دارد.»

 

طبقات پایین، کنش‌ها و واکنش‌ها

تمام فیلم‌های کیمیایی وابستگی به طبقات پایین را نشان می‌دهد؛ از قیصر تا رضاموتوری، پاسخش این است:

دقیقا درست است به خاطر اینکه من فقط آن طبقه را می‌شناسم و طبقه‌‌ دیگری نمی‌شناسم ولی آن چیزهایی که برخوردهایی از تماس آدم‌ها با اخلاق دارید، به طبقه مربوط نیست. شاید گنگی اینکه خودشان نمی‌دانند چطور تصمیم می‌گیرند، برای من جلب کننده باشد، بی‌خبری از تصمیم خود و عکس‌العمل نشان دادن تا خودآگاه، برای من مارک طبقه‌ای است. والا بند از آن اصلا برای من طبقه به آن صورت مطرح نیست ولی علت اینکه آدم‌هایی که انتخاب می‌کنم از طبقه پایین هستند شناختی است که من از این طبقه دارم.

 

انتقام شخصی یا جدال بودن و نبودن؟

یکی از اتهام‌ها به فیلم‌های کیمیایی، طرح انگیزه انتقام شخصی برای حرکت قهرمان‌هاست‌ اما خودش با این تعبیر مخالف است: «این «انتقام شخصی» یک لغت ساختگی است... یک آدم است که آدمی دیگر جلوی او ایستاده و می‌گوید نه. و او می‌گوید آره. من آن کسی را که می‌گوید آره و آن کسی را که می‌گوید نه، بررسی می‌کنم.

 

برای من حرف‌های اینها مطرح نیست، کما اینکه آدم‌های خبیث فیلم من هیچ وقت ذاتاً خبیث نیستند؛ آدم‌هایی هستند که اگر در یک جهت بررسی شوند، شاید آدم‌های درستی باشند منتها غایت من این نیست که به کاویدن روان آن آدم‌ها کاری داشته باشم، من حادثه‌ای را که این میان ایجاد می‌شود و اینکه ریشه‌اش در چیست، جست‌و جو می‌کنم.»

 

 تغییر داستان و رنگ کارگردان

در اقتباس از داستان‌ها، گاه تغییرات آشکار و بعضا غافلگیرکننده‌ای داده می‌شود؛ مثلا جابه‌جایی نقش‌ها و غیره. کیمیایی تأکید می‌کند: «فیلم باید رنگ مرا بگیرد. اگر نگیرد، دیگر کار من نیست... من یک رسمی دارم که باید در قصه مشترک باشد.»

 

 قهرمان و کمین خطر

کیمیایی در پاسخ به اینکه همیشه یک خطر در کمین قهرمان فیلم‌هایش است، می‌گوید:

«من معتقدم که همیشه یک چیزی هست که آدم‌ها را تهدید می‌کند و اینها انواع مختلف دارد . زندگی جمعی کردن خود به خود این را به‌وجود می‌آورد و همیشه یک اصطکاک بین آدم‌ها هست، همیشه یک چیزی آدم‌ها را تهدید می‌کند...

 

او در جواب این سوال که این دید به زندگی به خاطر گذشته‌اش است، پاسخ می‌دهد:

«شاید، زندگی بچگی من آرام نبوده، خیلی شلوغ بوده. حتی دو سال به دو سال تغییرات وحشتناکی کرده. دعوا می‌کردم، کلانتری می‌رفتم و یک‌باره افتادم در مسیر خواندن و بعد در خط اینکه سرم پایین باشد. مدتی گذشت و افتادم در مسیر سینما و بعد مسیر از خود لذت بردن و این مسیرها همیشه با هم فرق داشتند.»

 

خانواده و پناهگاه، اصالت و تهدید

در فیلم‌های کیمیایی، خانواده همیشه یک پناهگاه است، به خصوص برای قهرمان‌ها. «اصلاً خانواده برای همه یک پناهگاه است. شما هروقت که وارد خانه می‌شوید، خودتان را در امان می‌بینید. و از لحاظ تأثیر به تماشاگر هم این وابستگی هست. این مورد، در قیصر بود، در رضا موتوری بود و در داش آکل هم بود... این وابستگی‌ها و تپندگی‌ها، در عمق است، در ظاهر اصلاً نیست.»

 

خوب، بد و وسترن

در بخش دیگری از این مصاحبه، کیمیایی در پاسخ به اینکه ریشه تمام فیلم‌هایش  مبارزه خوب و بد است و این قبل از هرچیزی علاقه به سینمای آمریکا خصوصا فیلم‎های وسترن را می‌رساند، اشاره می‌کند: «من خیلی سینمای آمریکا را دوست دارم و هرچه فیلم از اول کودکی دیدم، از سینمای آمریکا بوده و اصلا سینمایی که من یاد گرفته‌ام، سینمای آمریکاست.»

 

و سرانجام، راز باقی‌ ماندن برخی لحظات

او توضیح می‌دهد برخی لحظات فیلم‌، همچون شعر هستند: «لحظاتی هست که مثل شعر می‌آیند و بعد تعبیر پیدا می‌کنند. اگر سازنده وقوف کامل به آن داشته باشد، به صورت همان سرودن درمی‌آید.»

 

این گفت‌وگو، سندی است بر نوعی سینماگری که میان زمین و خاک، خانواده و حاشیه شهر، با خصایل انسانی قهرمانانش معنا می‌یابد؛ بی‌آنکه به سیاست روز یا مدهای موقتی دل بسته باشد. در این نگاه، آدم‌ها همیشه در حال مبارزه‌اند؛ چه برای خاک، چه برای عشق و چه برای حفظ اصالت‌های رو به زوال.

 

تازه‌ترین تحولاتفرهنگیرا اینجا بخوانید.
کدخبر: ۵۹۸۰۲۱
تاریخ خبر:
ارسال نظر