کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۵۸۷۱۴۷
تاریخ خبر:

نویسنده معجزه‌گر در سوگ ماریو بارگاس یوسا، نویسنده‌ بزرگ اهل پرو

نویسنده معجزه‌گر در سوگ ماریو بارگاس یوسا، نویسنده‌ بزرگ اهل پرو

در رثای یوسا، نویسنده‌ای بزرگ که فقدانش خلأیی در ادبیات جهان برجا گذاشت.

 

علی مسعودی نیا | نمی‌دانم من دارم پیر می‌شوم و سلیقه‌ و معیار داوری‌‌هایم جایی متوقف شده  و گرفتار نوستالژی شده‌ام، یا دارم شتاب می‌کنم و باید به تاریخ فرصت داد تا آدم‌ها را غربال کند و عیارها را آشکار؛ اما فکر می‌کنم ادبیات جهان دچار بحران ناترازی شده است. ناترازی از این بابت که به ازای نویسندگان و شاعران و منتقدان جریان‌ساز و صاحب‌سبکی که از دنیا می‌روند، در میان بازماندگان چهره‌های هم‌سنگ و هم‌ترازشان نمی‌یابی. از جمله همین استاد بزرگ داستان «ماریا بارگاس یوسا» که خبر درگذشتش دیروز رسید و چهره‌ زنده‌ای بدیل و هم‌تراز با او در ادبیات جهان نمی‌توان یافت. این بود که انگار خیره شوی به جای خالی‌مانده عزیزی در خانه‌ای آشنا، احساس فقدان عظیمش بغض شد و گلویم را گرفت.

یاد فیلم «اعتراض» مسعود کیمیایی افتادم در بحبوحه‌ شور جوانی و امیدواری نسل ما در دهه 70 شمسی‌ که گمانم نخستین بار نام یوسا را آنجا و از زبان پارسا پیروزفر شنیدم که در فیلم، نقش روشنفکری سرخورده را بازی می‌کرد و جایی از یوسا یاد می‌کند و می‌گوید: «اسمش یه‌خرده سخته». بعدها نامش برای‌مان آسان و آشنا شد و فهمیدم در هجّی لاتینش اثری از حرف «بی» نیست و بارگاس را با «وی» می‌نویسند. من با «سال‌های سگی» خواندنش را آغاز کردم و بعد «گفت‌وگو در کتدرال» و بعد «سور بز» و «چه کسی پالومینو مونرو را کشت» و «دختری از پرو» و «رویای سلت» و... دروغ چرا؟ «جنگ آخرالزمان» را نخوانده‌ام هنوز.

یوسا در رمان یک نویسنده معجزه‌گر است. آمیزه‌ای از یک اندیشه‌ورزی عمیق سیاسی، انسانی و اجتماعی را با واقع‌گرایی جسور و صریحش پیوند می‌زند و این همه را به تکنیک نابش-آن نقل قول‌های تو در تو، آن فلاش‌بک‌های پرتصویر ناب، آن مهارت حسادت‌برانگیزش در شخصیت‌پردازی- آراسته و مسحورت می‌کند. خاصه که ما با موضوع مورد علاقه او-یعنی تاریخ سیاسی آمریکای لاتین- به خاطر نقاط اشتراک سیاسی بسیارمان احساس قرابت می‌کنیم و چون  رئالیسم جادویی نمی‌نویسد، برخی رمزآلودگی‌ها و گنگی‌های نویسندگان دیگر آمریکای لاتین را ندارد. هنر او در داستان کوتاه هم مثال‌زدنی است. اینجا البته از آن شعبده‌های تکنیکی کمتر خبری هست‌ اما صراحت همان است و قدرت تاثیر توام با ایجازش همان. در میان داستان‌های کوتاهش «روز یکشنبه» به نظرم مثال‌زدنی است؛ با آن چرخش درخشانش در پیرنگ و شخصیت‌های به یادماندنی‌اش. به‌شخصه یوسا را در مقام یک منتقد و آموزگار ادبیات خیلی دیر شناختم‌ اما بسیار از او آموختم با خواندن «نامه‌هایی به رمان‌نویس جوان» و «چرا ادبیات؟».

البته نباید فراموش کرد این خوش‌اقبالی را که مترجم هنرمند و فرهیخته‌ای چون عبدالله کوثری بهترین کارهای یوسا را ترجمه کرده و به شکلی درخشان انگار روح اثر را به ما منتقل کرده است. کارهایی که سایر مترجمان به فارسی برگردانده‌اند نیز تا جایی که من دیده‌ام سالم و قابل اعتماد بوده‌اند. با یک خاطره تمامش کنم. شبی که یوسا جایزه نوبل را برد، رفیق عزیز روزنامه‌نگارم علی‌رضا غلامی شماره‌ای گیر آورد از او و تماس گرفت. پیشتر برایش دست گرفته بودیم که «آره! بگیر و یوسا هم جوابت را می‌دهد!». شگفتا که تماس گرفت و یوسا هم تحویل گرفت و مصاحبه هم کرد و گویا خیلی هم سردماغ و شاد بود بابت جایزه. یکی از نوبل‌های کاملا سزاوارانه دو دهه اخیر بود. بخوانیم و باز بخوانیمش.

 

کدخبر: ۵۸۷۱۴۷
تاریخ خبر:
ارسال نظر