یادداشت| لطفا «توجه» نفرمایید!

برخی از جوانان طرفدار آن مرحوم قصد اجتماع در پارک حوالی فرهنگسرا داشتند که...
هفت صبح، اسماعیل رمضانی/ روزنامهنگار و پژوهشگر رسانه | ده سال پیش کتابی نوشته بودم درباره مرتضی پاشایی. نخستین کتاب از مجموعه مرگهای معروف که حالا به ۶ جلد رسیده. کتاب به سختی از سد مجوز گذشت و برایش در فرهنگسرای رسانه رونمایی گرفتیم.
آن موقعها سید علی احمدی، رئیس فرهنگسرا بود و رونقی داشت برای خودش. نیم ساعتی پیش از شروع مراسم، چند نفر از بچههای به اصطلاح بالا آمدند پیش ما. خبر مراسم رونمایی همه جا پیچیده بود و گویا برخی از جوانان طرفدار آن مرحوم قصد اجتماع در پارک حوالی فرهنگسرا داشتند. برادران کمی دل نگران بودند که مبادا اتفاق ناشایستی بیفتد. دوستانه تقاضا داشتند تا مراسم را لغو کنیم.
نخستین سخنی که با آنها داشتم این بود که شما دارید خداخواسته به کوری چون من دو تا چشم بینا میدهید. هیچ تبلیغی به اندازه لغو این مراسم آن هم نیم ساعت پیش از آغاز، نمیتواند برای این کتاب مفید باشد. گفتیم (و شاید نادانی کردیم!) که ما مطیع هستیم اما در این کار منفعتی که برای ما هست برای آنها و کلیت نظام نیست. رفتند و با مسئول بزرگترشان مشورت کردند.
استدلال ما را پذیرفتند و مراسم برگزار شد، بدون حاشیه و جنجال.«جنجال بساز و بفروش»؛ این حالا بهترین تکنیک محصولات رسانهای و نمایشی برای فروش یا بهتر بگویم کاسبی بیشتر است. اسم نمیبرم، به همین موارد اخیر نگاه کنید.
برخی حتی به عمد مواردی تابلو را در محصولاتشان میگذارند تا فقط جایی به آنها گیر بدهد و سر و صدایی بلند شود. حالا که علاوه بر همه نهادهای نظارتی دیگر، لولو خورخورهای به نام «ساترا» هم درست شده است. واژه توقیف که به هر فیلمی بچسبد، خودش خمیرمایه فروش بیشتر است.
حتی میشود با ترکیب بنفش و سبز به نمایشگاه کتاب رفت و بعد جنجال ساخت که چرا فلان هنرپیشهها کتابی که مال خودشان نبود را امضا کردند. و یا در مراسم رونمایی از یک فیلم با سریال لباسی پوشید که در مرز پوشش متعارف و غیرمتعارف باشد و بشود گاهی کشف حجاب هم به آن اطلاق کرد.
این ماجرا حتی در سطح بالاترین فیلمهای سینمایی دنیا نیز اتفاق میافتد. هنرپیشه یک فیلم علیه همکارش در همان فیلم یک شکایت عجیب ثبت میکند و همین جنجال نام فیلم را بر سر زبانها میاندازد و فروش آن را چند برابر میکند. یا یک شخصیت فراموش شدهای ناگهان علیه شخصیتی نام آشنا ادعایی مطرح میکند و جار و جنجال راه میاندازد تا خودش از گرداب فراموشی دربیاید.
ما در «جنجال»های رسانهای زندگی میکنیم و دلیل آن هم یک چیز بیشتر نیست: اقتصاد توجه! همه میخواهند توجه ما را به خودشان جلب کنند و در هیاهوی بسیار رسانهای از بقیه پیش بیفتند. در جهان امروز جلب «توجه» خودش مایه کسب «پول» است. پس لطفاً توجه بفرمایید: توجه خود را آسان و به هر کسی یا چیزی نفروشید!