مَثلِث، جهانی که در یک توالت عمومی شکل میگیرد

نمایشی با برداشت آزاد از سه اثر «مکبث»، «هملت» و «اتللو» شکسپیر
هفت صبح، کیارش وفائی| ایدهپردازی یکی از مهمترین نکاتی است که میتواند در خلق یک اثر نقش موثری داشته باشد. آثار خلاقانه به مراتب بیشتر مورد استقبال مخاطبان که این روزها بسیار هوشمندانه آثار تولید شده را واکاوی میکنند قرار میگیرد. لزوم برقراری این ارتباط فارغ از ایدهپردازی باید با پرداختی دقیق و حساب شده صورت بگیرد تا یک اثر با تمام داشتههایش در ذهن مخاطب تهنشین شود. نمایش «مَثلِث» جزو یکی از این آثار است که با دیدگاهی متفاوت شرایطی را رقم میزند که پس از تمدید پنج دوره، در دور جدید در «تئاتر هامون» همچنان مورد استقبال قرار گرفته است.
از جوایز نمایش «مَثلِث» باید به برگزیده بهترین اثر اقتباسی از جشنواره پاپتلند قزاقستان، برگزیده بهترین نمایش عروسکی از جشن علی معلم و کسب تندیس حافظ در رشتههای برگزیده جوایز بهترین اثر، بهترین عروسکگردانی و کارگردانی نام برد. با قیس یساقی کارگردان و یکی از نویسندگان این نمایش که در کارنامه خود نگارش و تولید آثاری چون «نیمه پُر لیوان»، «رومولوس»، «جک نارِن» داشته است، به بهانه نمایش جدیدش گفتوگو انجام دادیم.
عنوان نمایش را بر چه اساس انتخاب کردهاید؟
عنوان نمایش براساس سه اثر شناخته شده شکسپیر «مکبث»، «هملت» و «اتللو» است. با فرم شخصیت اصلی نمایش که ترکیب این سه عنوان برایش در نظر گرفته شده نامش «مَثلِث» است. درواقع ما برای این انتخاب شوخیای با عناوین تراژدیهای شکسپیر و شکل هندسی نمایش انجام دادیم.
تعریف کمدی سیاه در این اثر بر چه مبنایی به پارودی منجر شده است؟
از منظر پارودی در «مَثلِث» با سه اثر عنوان شده از زاویهای نو و با بیان جدید شوخی کردهایم. از نگاه کمدی سیاه که این اثر هم جزوی از آن حساب میشود با دید اغراق شده و با لحن جدی و تلخ وقایع را روایت میکنیم که این تصمیم در کلیت خندهآور میشود.
موقعیت مکانی طراحی شده در اثر تا چه اندازه به تاثیر روایت در ذهن مخاطب کمک میکند؟
انتخاب موقعیت مکانی که برای بسط دادن اتفاقها در نظر گرفتهایم بسیار به تاثیر روایت کمک کرده است. موقعیت مکانی یک توالت عمومی است. ایده اصلی نمایش از دو شخصیت که در این مکان حضور دارند و تمامی پیشآمدهای جهان را در آنجا میبینند با نگاهی به سه اثر «مکبث»، «هملت» و «اتللو» تعریف شد.
روایت اثر در واقع یک روایت انطباق پیدا کرده از ترتیب این سه عنوان است در یک توالت عمومی است که شخصیتهای ما به ازاء آنها را میتوان در نمایشنامههای شکسپیر و متن این اثر پیدا کنید. به طور مثال «مکبث» در اثر نویسنده اصلی فرمانده لشکر و کودور است، در این نمایش سر در کوریدور توالت عمومی در پاساژ است که ما روایت را از آنجا آغاز میکنیم.
آیا میتوان نمایش «مَثلِث» را یک اثر شخصیتمحور دانست؟
بله. باید بگویم دلیل آنکه نام نمایش و شخصیت اصلی «مَثلِث» انتخاب شده این است که جهان نمایش از تردیدها، جاهطلبی، انتقامجویی شخصیت اصلی برآمده. تمامی این خصوصیات از سه اثر شکسپیر وام گرفته شده، که بروز صفات رفتاری و اخلاقی شخصیت نمایش را شکل میدهد. از نگاه دیگر دلیل این انتخاب آن است که مهمترین شخصیت این نمایش «مَثلِث» تعریف شده و سایر شخصیتها درواقع به پیشبرد روایت کمک میکنند.
اهمیت اینکه از عروسک به جای شخصیتهای واقعی استفاده کردهاید چیست؟
این نمایش به طور انعطافپذیر بیآنکه چارچوبی داشته باشد روایت میشود، زیرا مکانها، موقعیتها و حتی شخصیتها به سرعت تغییر میکنند. اگر این تمهید اجرا نمیشد مسائل مورد نظرمان امکان بروز پیدا نمیکرد. البته نمیگویم که این متن را نمیشود به شیوه دیگری اجرا کرد، اما انتخاب ما در مرحله اول این بود که این شخصیت را با چنین شکل و فرمی خلق کنیم تا در ادامه بتوانیم از طریق او روایتهای بزرگی از جهان ادبیات را روایت کنیم. درواقع انتخاب این عروسک، فرم و هندسه برگرفته شده از علائم داخل توالتهای عمومی است که آنها را نمیتوانستیم به شکل دیگری نشان بدهیم.
ارتباط طراحیها با متن ترکیب مورد قبول است که میتواند درک یک روایت را از سوی مخاطب تامین کند. اهمیت این اتفاق را در چه میدانید؟
سعی کردیم تمامی اجزا و عناصر را به سمتی هدایت کنیم که به مفهوم بودن و پرداخت خلاقانه روایت کمک کند. به این خاطر از هر آن چیزی که اضافه بود کم و فقط چیزهای ضروری را استفاده کردیم. در این نمایش علائم و نشانههایی هستند که به فراخور روایت باید حضور میداشتند. طراحی نور، صحنه و حرکت که براساس خاستگاه مینیمالیسم کلی اثر باید حضور میداشتند.
این نگاه از ایدهپردازی درست یا تاثیر جهان متن بر همه عناصر اتفاق افتاده است؟
تصور میکنم همهچیز از ایدهپردازی نشأت گرفته است. زیرا قبل از آنکه متنی وجود داشته باشد ایده اجرایی نمایش در اختیارمان بود. اینطور به فرم نمایش و سپس براساس تلفیق ایدههای اجرایی و فرم، متن اثر را به نگارش درآوریم. با توجه به داشتههایمان دریافتیم متن بسیار به «مکبث» نزدیک است. ما هم یک مرد و یک زن شاخص در اثر داشتیم. در ادامه با پرداختهای دقیقتر «هملت» و «اتللو» را نیز به متن اضافه کردیم و در نهایت به متنی که اکنون روی صحنه است رسیدیم.
تمهیدتان برای پل ارتباطی بین مخاطب و اثر چه بود؟
تصورم این بود که با تحریک کودک درون مخاطب، او با اثر ارتباط برقرار میکند؛ در طول نمایش میخندد، آه میکشد یا غمگین میشود. ما به یک موجود بیجان روح میدهیم، بعد از باورپذیری زنده بودن این شخصیت است که مخاطب با نمایش ارتباط میگیرد و جهان نمایش را میپذیرد. حتی دچار همذاتپنداری هم میشود. با همه پیشفرضی که داشتیم آنچه در واقعیت اتفاق افتاد خوشبختی بزرگی برای گروه نمایشی ما محسوب میشود.
عروسکگردانها قوه محرک اثر هستند. کارکرد این نگاه و تصمیم جنبه دراماتیک داشت؟
در واقع ما جهان این نمایش را با عروسکگردانها تعریف کردهایم، پس به حتم بخشی از این درام هستند. اتفاقاتی که برای آنان در جهان واقعی افتاده منجر به یک فاجعه و لحظهای دراماتیک در جهان نمایشی عروسکی میشود، بنابراین عروسکگردانها تاثیرگذار هستند و به صورت مجزا و مستقل در کلیت اثر حضور دارند. ضمن اینکه در پایان نمایش ما باری دیگر به جهان واقعی باز میگردیم و تاثیر جهان عروسکی را بر جهان واقعی میبینیم. یعنی شاهد تاثیر متقابل جهان واقعی و جهان نمایشی روایت بر یکدیگر خواهیم بود.
در روند کارگردانی برای پرداخت مناسب اثر خود چه نکاتی را مدنظر قرار دادهاید؟
مهمترین نکته این بود که از مسیر تولید اثر لذت ببریم، ضمن اینکه بسیار برایمان مهم بود تا نتیجه اثر خلق شده را ببینیم که آیا مخاطب از آن استقبال میکند یا خیر. درواقع در پروسه تولید اولیه تنها تمرکزمان این بود که گروه بتواند از چیزی که در حال خلق آن هستیم رضایت داشته باشد. اما در طول زمان متوجه شدیم آنچه در نگاه اول برای ما اهمیت داشته باید برای مخاطب نیز چنین باشد. بنابراین سعی کردیم مرحله تولید را به بهترین شکل و دقیقترین حالت اجرا کنیم تا مخاطب آن را درک کرده و با آن ارتباط برقرار کند.