سفر به دنیای باب اسفنجی، اختاپوس بد اخلاق باب اسفنجی از کجا آمده؟

او همیشه عصبانی است، کلارینت مینوازد و از همه فاصله میگیرد؛ اما پشت نام عجیب و رفتار سردش، داستانهایی جالب پنهان شده.
اختاپوس (Squidward) کوینسی تنتیکلز (متولد ۹ اکتبر) یکی از ده شخصیت اصلی مجموعه باباسفنجی شلوارمکعبی است. او همسایه بداخلاقِ باباسفنجی و پاتریک و همچنین همکار باب در رستوران کراستی کرَب است. اختاپوس در خانهای به شکل سر سنگی جزیره ایستر زندگی میکند. او هنرمند و نوازندهای است که معمولاً چندان خوشبرخورد نیست، و علاقهمند به نقاشی سلفپرتره و نواختن کلارینت است.
با وجود آنکه در نامش کلمهی اسکوئید (یعنی ماهی مرکب) آمده، اسکوئیدوارد در واقع یک اختاپوس (هشتپا) است، نه یک ماهی مرکب؛ این موضوع در بسیاری از قسمتها و مصاحبهها تأیید شده است. در قسمت فروشگاه شوخی جفی تی (Jeffy T’s Prankwell Emporium)، مشخص میشود که پدرش این نام را به شوخی برایش انتخاب کرده چون فکر میکرد خندهدار است. برخلاف ماهیهای مرکب که ده اندام دارند، انیماتورهای سریال تصمیم گرفتند برای راحتیِ طراحی، فقط شش اندام برای اختاپوس بکشند؛ اگرچه در صحنههای کوتاهی او با هشت اندام کامل دیده میشود. در قسمت دوستان وحشی (Feral Friends)، مشخص میشود که گونهی دقیق او، اختاپوس بزرگِ اقیانوس آرام است.
اختاپوس شخصیتی بدبین، خودمحور، گزنده (به گفتهی پچی دزد دریایی در یک صحنهی حذفشده)، درونگرا (به گفتهی خودش) و تا حدی خشک و مقرراتی دارد. او به عنوان صندوقدار در رستوران کراستی کرَب کار میکند؛ شغلی که اغلب از آن بیزار است، احتمالاً بهخاطر رفتار آزاردهندهی باباسفنجی و خساست آقای کرَبز. اگرچه باباسفنجی با سر و صدای همیشگی و شادی کودکانهاش اختاپوس را آزار میدهد، گاهی پیش میآید که اختاپوس از او دفاع میکند و در مواردی او را دوست خود میداند. در مواقعی هم حمایت خود را از رئیسش نشان میدهد. پاتریک نیز با رفتارهای احمقانهاش او را آزار میدهد، و هر دو (باب و پاتریک) ناخواسته وارد حریم خصوصی اختاپوس میشوند و موجب رنجشش میگردند.
شخصیت اسکوئیدوارد

اسکوئیدوارد هنرمندی است عاشق شهرت و زیبایی، اما همیشه گرفتار محدودیتهای استعداد و بیمهری اطرافیان
اختاپوس معمولاً شخصیتی عبوس، بیادب، نیشدار، درونگرا، لجباز، بدخلق، طعنهزن، خودشیفته، متکبر، ناراضی، افسرده، بیتفاوت، بدبین، ریاکار و گاه حتی سادیستی توصیف میشود؛ اما بسیاری از این ویژگیها را میتوان با اخلاق کاری خاص او توضیح داد. او جهان را از زاویهای منفی میبیند و به ندرت دیده میشود که با لبخند به کسی سلام کند. از شغلش در کراستی کرَب بیزار است و اغلب بهجای کار کردن، مشغول خواب یا مطالعه در محل کار دیده میشود، چراکه به طور کلی در کار تنبلی میکند. با وجود خلقوخوی تندش، یکی از باهوشترین و تحصیلکردهترین شخصیتهای مجموعه به شمار میرود.
نگرش بدبینانه، حس بزرگمنشی و تمایل به تحقیر دیگران در او باعث شده که اطرافیانش را نابخرد و بیفرهنگ بداند، در حالی که خودش هم حاضر نیست ایرادهایش را بپذیرد. او اغلب پاتریک و باباسفنجی را بهخاطر رفتارهای کودکانه و آزاردهندهشان احمق میپندارد. اختاپوس خودش را شخصیتی misunderstood (نادرست درکشده) و نادیدهگرفتهشده میداند، و ناکامیهایش را به گردن جامعه میاندازد. عصبانیتهای او اغلب ناشی از مزاحمتهای ناخواسته باب و پاتریک است، با اینکه این دو متوجه نیستند تا چه اندازه برایش آزاردهندهاند. همین امر باعث میشود اختاپوس رفتاری تند و گاه زننده داشته باشد، البته معمولاً کمتر از رقیب متکبرش، اسکویلیام فَنسیسان.
اختاپوس در مسیر شهرتطلبیاش، رفتاری متظاهرانه و آزاردهنده دارد و اغلب نمیتواند یا نمیخواهد استعداد و خلاقیت واقعی را تشخیص دهد، حتی آن را تحقیر میکند. او خود را مدافع ذوق سلیم و معیارهای پذیرفتهشدهی هنری میداند. در قسمت هنرمند ناشناخته (Artist Unknown)، با آنکه نبوغ هنری باباسفنجی کاملاً آشکار است، از او میخواهد که «روش خود را نشان دهد». حتی مجسمهی داوود را که در واقع ساختهی باباسفنجی است، به نام خود جا میزند تا تأثیر مثبتی بر ارزیاب هنری بگذارد. در قسمت ایستگاه حباب (Bubblestand)، او شیوهی حبابسازی باباسفنجی را مسخره میکند.
اختاپوس به کسانی که از نظر هنری یا خلاقیت از او برتر هستند، حسادت میورزد؛ از جمله به شخصیتهایی چون پاتریک استار، آقای کرَبز، اسکویلیام فَنسیسان، شخصیت فرعی شماره ۴۱، و حتی عروسک «مینی اختاپوس» که باباسفنجی ساخته بود. در قسمت رقص لزج (Slimy Dancing)، برای برنده شدن در مسابقهی رقص، به جای رقابت منصفانه، پنهانی وارد بدن باباسفنجی میشود و از استعدادهای فیزیکی او برای کسب جام استفاده میکند. وقتی داوران او را نقد میکنند، سعی میکند جام را بدزدد اما توسط نیروهای امنیتی از سالن اخراج میشود. در قسمت پروفسور اختاپوس (Professor Squidward)، هویت اسکویلیام را جعل میکند تا نقش یک استاد موسیقی را بازی کند که در نهایت منجر به دستگیریاش توسط پلیس میشود.
در قسمت فروخته شد! (Sold)، وقتی متوجه میشود که باب و پاتریک گمان میکنند خانههایشان را فروختهاند، دروغ میگوید که خانوادهای ۱۴ نفره به خانهی باب نقل مکان کرده و یک گروه موسیقی ۸ نفره با کلی ساز به خانهی پاتریک. آن دو این دروغ را باور میکنند تا اینکه متوجه میشوند هنوز مالک خانههای خود هستند. زمانی که برای بازگشت به خانههایشان میآیند، اختاپوس لباسهایی میپوشد تا شخصیتهایی را که خودش ساخته، بازی کند.
اسکوئیدواردِ هنرمند

در رؤیایش هنرمند بزرگیست، اما در واقعیت، کارمند بیحوصلهایست پشت پیشخوان خرچنگ پز
اختاپوس دلباختهی هنر است و علاقهی زیادی به رقص نمایشی، مجسمهسازی، نقاشی و نواختن کلارینت دارد. با این حال، تقریباً در هیچکدام از این زمینهها استعدادی ندارد. گرچه در برخی از قسمتها نواختن زیبای کلارینتِ او شنیده میشود. او بارها تلاش کرده با نمایشگاههای هنریاش تحسین عموم را برانگیزد، اما یا نادیده گرفته شده، یا توسط مخاطبان مسخره شده، یا تحتالشعاع استعدادهای باباسفنجی قرار گرفته است. اختاپوس همیشه میخواهد مرکز توجه باشد، اما بندرت چنین اتفاقی میافتد. در قسمت بهترین روز عمر (Best Day Ever)، او کنسرتی اجرا میکند که با تشویق پرشور تماشاگران همراه است. نکتهی جالب اینکه باباسفنجی هم در فهرست مهمانان ویژه بود! اتفاقی طعنهآمیز، با توجه به میزان تنفری که اختاپوس از او دارد. با اینکه بارها در آستانهی شهرت قرار گرفته، حتی در رؤیاهایش هم فرصتهایش را از دست میدهد.
ریشهی بیاستعدادی هنریاش به دوران کودکی بازمیگردد: در یک فلاشبک میبینیم که او در دوران دبستان نوازندهی ساز کازو بوده و صدای سازش آنقدر بد بوده که همهی همکلاسیهایش مدرسه را ترک کردند، در حالی که خود اختاپوس تصور میکرد نوازندهی درخشانی است. در یک مجموعهی فرعی او باز هم کلارینت مینوازد، اما آنقدر بد که بقیهی بچهها با زباله به سمتش حملهور میشوند. او بالاخره به ناتوانی خود در موسیقی اعتراف میکند و از باباسفنجی کمک میخواهد تا پیشرفت کند. در قسمت موسیقی اجباری (Mandatory Music)، نوازندگی ضعیف او بهقدری فاجعهبار است که مجبور میشود به مدرسهی موسیقی برود، جایی که همکلاسیهایش همه کودک هستند. با اینکه در برخی مواقع خودآگاهی پیدا میکند، اغلب اوقات باور دارد که نوازندهی قابلیست.
همهی آثار هنری او — چه نقاشی، چه مجسمه — نوعی بازتاب از خودش هستند. او حتی آثار معروف را بازطراحی میکند تا چهرهی خودش را در آنها بگنجاند. خانهاش پر از همین آثار هنری خودمحورانه است، که نشانهی روشنی از خودشیفتگی اوست. این آثار گاهی از سوی پاتریک و باباسفنجی تحسین میشوند، اما در مجموع در میان دیگر شهروندان بیکینی باتم مورد تنفر قرار میگیرند.
اختاپوس چندین بار در تلویزیون ظاهر شده است. برنامهی گفتوگوی او با نام «گفتوگوی اختاپوس» توسط تهیهکننده به سرعت به «مهمانی خانگی اختاپوس» تغییر یافت. سرمقالهی او با عنوان «همه افتضاحن» تنها پس از یک دقیقه پخش لغو شد و جای خود را به برنامهای شاد با اجرای روب داد. با این حال، خانهی او در یک قسمت ویژه از برنامهی «خانههای فَـنسی» نمایش داده شد.
او راههای مختلفی را برای رسیدن به شهرت امتحان کرده: از اجرای شوی استعداد تا راهاندازی برنامهی طالعبینی و تشکیل گروه موسیقی، اما هیچگاه موفق نشده هوادارانی وفادار برای خود پیدا کند.
رابطه اسکوئیدوارد با باب اسفنجی

خودشیفته، مغرور و اغلب خسته از زندگی، اما گاهی ناخواسته قلبی مهربان و انسانی آسیبپذیر از خود نشان میدهد
باباسفنجی شخصیتی است که اختاپوس بیش از هر کس دیگر با او تعامل دارد، و در عین حال بیش از همه از او متنفر است؛ تا جایی که اغلب تلاش میکند به هر قیمتی از او دوری کند.
دلیل اصلی این دشمنی عمیق آن است که باباسفنجی از نگاه اختاپوس، رفتاری به شدت آزاردهنده دارد، در حالی که خودش کاملاً از این موضوع بیخبر است و همین باعث میشود به آزار ناخواستهی اختاپوس ادامه دهد. در قسمت حقیقت یا مربع (Truth or Square)، مشخص میشود که خانهی آناناسی باباسفنجی بر روی باغچهی قدیمی اختاپوس فرود آمده، و از همان زمان، حس تنفر او نسبت به باب آغاز شده، حتی با اینکه باباسفنجی هیچ کار بدی در حق او نکرده بود. شخصیت این دو کاملاً متضاد است و همین تضاد، یکی از عوامل اصلی تنفر اختاپوس از باباسفنجی است، حتی در مواقعی که باب عملاً آسیبی به او نمیزند.
باباسفنجی اختاپوس را یکی از بهترین دوستانش میداند، اما این احساس کاملاً یکطرفه است. با این حال، اختاپوس گاهی همدلی و دلسوزی نسبت به او نشان میدهد، برای مثال در قسمتهایی مانند تحویل پیتزا (Pizza Delivery)، مرگ برای یک پای (Dying For Pie) و کریسمس کی بود؟ (Christmas Who). او همچنین در قسمت خرچنگ تولدی دوباره (Born Again Krabs) شجاعت ازخودگذشتهی باباسفنجی در برابر هلندی پرنده را تحسین میکند. در برخی مواقع دیگر نیز با باباسفنجی همکاری کرده و حتی به او کمک کرده است، از جمله در ربات خرچنگ (Krab Borg) و اعتصاب اختاپوس (Squid on Strike).
در قسمت باباسفنجی اخراج شدی! (SpongeBob You’re Fired)، اختاپوس با چهار رستوراندار دیوانه میجنگد تا باباسفنجی را نجات دهد و در ادامه اعتراف میکند که با اینکه از او متنفر است، بوی همبرگر سوخته را بیشتر از باب نمیتابد. او سپس با لحنی صمیمی و احساسی از باباسفنجی میخواهد که به عنوان آشپز اصلی به خرچنگ پز برگردد. در قسمتی دیگر اختاپوس اعتراف میکند که دلش برای همهچیز تنگ شده، حتی برای باب اسفنجی. در قسمت شهر اختاپوسها (Squidville)، صدای دمندهی دریایی را میشنود و فکر میکند باباسفنجی است، اما وقتی میفهمد که او نیست، ناامید میشود. او در بعضی از قسمتها بهطور ضمنی علاقهاش به باباسفنجی را نشان میدهد.
اختاپوس گاهی به کمک باب اسفنجی نیاز پیدا کرده و با حالتی ملتمسانه از باب تشکر میکند که نجاتش داده. در برخی قسمتها نیز به خوبی با او کنار میآید و حتی با هم بازی میکنند.
اگرچه ماهیت رابطهی این دو شخصیت متغیر است، اما در مجموع، اختاپوس باباسفنجی را مزاحم میداند و رفتارش را غیرقابل تحمل. او برای رسیدن به آرامش، حاضر است هر کاری بکند تا باب را از خانهاش دور نگه دارد. هرچند قصد آسیب رساندن به او را ندارد. با وجود اینکه نفرت اختاپوس از باباسفنجی در قسمتهای جدیدتر بیشتر شده، اما باب همچنان با مهربانی به او علاقه دارد و میخواهد در کنارش بماند. موضوعی که همیشه مایهی آزار روحی اختاپوس است.
اسکوئیدوارد به نظر شما چگونه شخصیتی است؟

او با نگاهی تلخ و بدبینانه به دنیا، در پی آرامشیست که هرگز در کنار همسایههای پرهیاهویش نمییابد
اختاپوس، با تمام بدخلقیها، بدبینیها و شکستهای هنریاش، تصویری از انسانی است که در تلاش برای معنا بخشیدن به زندگیاش، میان غرور، تنهایی و ناکامی سرگردان است. او نماد هنرمندی است که درک نمیشود، فردی با آرزوهای بزرگ و استعدادی محدود، که در مواجهه با جهانی پرهیاهو و پر از تضاد، گاه خشمگین، گاه مأیوس، و گاه ناخواسته مهربان میشود. شخصیت او ترکیبیست از طنز تلخ، واقعگرایی گزنده و لحظات نادری از همدلی، که در کنار باباسفنجی و دیگران، به شکلی طنازانه اما عمیق، زوایای مختلف انسان بودن را به تصویر میکشد.