کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۵۸۸۸۲۰
تاریخ خبر:

سفر به دنیای باب اسفنجی، کابوس وسط رنگین‌کمان لحظات تاریک و ترسناک در دنیای باب‌اسفنجی

سفر به دنیای باب اسفنجی، کابوس وسط رنگین‌کمان لحظات تاریک و ترسناک در دنیای باب‌اسفنجی

در دنیای رنگارنگ و شاد باب‌اسفنجی، لحظاتی وجود دارد که تمام امید و شادی تبدیل به کابوس می‌شود.

هی بچه‌ها! کی آماده‌ی یه کوچولو آسیب روحیه؟! 

توی این لیست، قراره نگاهی بندازیم به تاریک‌ترین، چندش‌آورترین و واقعاً نگران‌کننده‌ترین لحظات این کارتون معروف نیکلودئون. این شمارش معکوس شامل صحنه‌هایی از قسمت‌های «تب آناناسی»، «خانه‌ی لوکس»، «یخ‌زدگی صورت» و خیلی‌های دیگه میشه!
به طور خلاصه، دنبال اون لحظاتی می‌گردیم که باب اسفنجی مرز کارتون کودکانه بودن رو رد کرده. به نظرتون کدوم لحظه‌ی باب اسفنجی دیگه زیادی رفت اون‌ور مرز؟

باب اسفنجی شلوارمکعبی در ظاهر یک کارتون شاد و بانمک برای بچه‌هاست، اما اگه دقیق‌تر نگاه کنیم، گاهی وارد فضاهایی میشه که حتی بزرگ‌ترها هم ممکنه روشون بشه مکث کنن. از طنز سیاه گرفته تا تصاویر ناخوشایند و شوخی‌های تلخ، این کارتون نشون میده که چطور میشه زیر نقاب رنگی و بانمک، لحظات واقعاً سنگین و غیرمنتظره‌ای را جا داد. این موضوع هم باعث شده که باب اسفنجی فراتر از یک انیمیشن کودکانه و به یک پدیده‌ی فرهنگی پیچیده‌تر تبدیل بشه که سنین مختلف رو به خودش جذب کرده. با ما همراه باشید.

۵. ترفندهای ترسناک هلندی پرنده | قسمت: «میزبان شبح»

در این قسمت، هلندی پرنده با استفاده از تغییر چهره‌های کابوس‌گونه، نشان می‌دهد که ترساندن در دنیای "باب‌اسفنجی" می‌تواند به طرز نگران‌کننده‌ای واقعی و آزاردهنده باشد

در این قسمت، هلندی پرنده با استفاده از تغییر چهره‌های کابوس‌گونه، نشان می‌دهد که ترساندن در دنیای “باب‌اسفنجی” می‌تواند به طرز نگران‌کننده‌ای واقعی و آزاردهنده باشد

اگرچه به نظر می‌رسد باب‌اسفنجی دیگر نسبت به تلاش‌های هلندی پرنده برای ترساندنش بی‌تفاوت شده، اما واقعیت این است که این صحنه‌ها واقعاً می‌توانند منبع کابوس باشند.
پس از آنکه کشتی جالی راجر در دریا دچار سانحه می‌شود، هلندی پرنده ناچار می‌شود مدتی مهمان خانه‌ی باب‌اسفنجی شود. اما خیلی زود فراموش می‌کند که مهمان است و تصمیم می‌گیرد برای سرگرمی خودش، باب را بترساند. او بارها تغییر شکل می‌دهد و به تصاویری هرچه وهم‌آورتر بدل می‌شود. در یکی از ترسناک‌ترین صحنه‌ها، هلندی پرنده به شکلی از باب‌اسفنجی تبدیل می‌شود که چشمانش از حدقه بیرون زده‌اند و حشرات درون حفره‌های خالی چشمش می‌خزند.
این‌جاست که آدم به شک می‌افتد: آیا نویسندگان و انیماتورها عمداً قصد داشتند ببینند چقدر می‌توانند تماشاگران را بترسانند؟ چون تماشای این صحنه‌ها به‌هیچ‌وجه کار آسانی نبود.

 

در ظاهر، «میزبان شبح» داستانی فانتزی و خنده‌دار درباره‌ی زندگی یک روح سرگردان است؛ اما اگر عمیق‌تر نگاه کنیم، با جلوه‌هایی از ترس روانی و تصویرسازی‌های ناخوشایند روبرو می‌شویم که شاید بیشتر مناسب یک انیمیشن ترسناک برای نوجوانان باشد تا یک کارتون کودکانه. تغییر شکل‌های کابوس‌گونه‌ی هلندی پرنده، به‌ویژه با ترکیبی از ترس‌های بدنی (مثل تخریب ظاهر چهره)، نشان می‌دهد که باب‌اسفنجی گاه مرز بین طنز و وحشت را عمداً مخدوش می‌کند. این تضاد شدید، هم بخشی از جذابیت این مجموعه است و هم دلیلی که باعث شده برخی قسمت‌های آن هنوز هم در ذهن بینندگان قدیمی ماندگار باشد.

۴. اسکوییدوارد ابرویش را می‌کند | قسمت: «تب آناناسی»

یک لحظه‌ی ناخوشایند و چندش‌آور که بدون هیچ ضرورت داستانی، تنها با هدف نمایش خشونت تصویری به داستان اضافه شده است

یک لحظه‌ی ناخوشایند و چندش‌آور که بدون هیچ ضرورت داستانی، تنها با هدف نمایش خشونت تصویری به داستان اضافه شده است

تقریباً همه‌ی طرفداران باب‌اسفنجی در این نکته توافق دارند که این قسمت یکی از بدترین اپیزودهای مجموعه است؛ و یکی از دلایل اصلی این نارضایتی، دقیقاً همین صحنه است.
در حالی که اسکوییدوارد مشغول انجام روتین صبحگاهی خود برای شروع روز است، باب‌اسفنجی و پاتریک با عجله در حال تخته‌کوبی خانه‌ی آناناسی برای مقابله با طوفان پیش‌رو هستند. سروصدای آن‌ها باعث می‌شود اسکوییدوارد تمرکزش را از دست بدهد، و هنگام برداشتن ابروهایش، ناخواسته کل ابرو و پوست زیر آن را با هم جدا می‌کند.
تصویر و صدایی که در این لحظه ارائه می‌شود، به شدت چندش‌آور است؛ چیزی که کاملاً غیرضروری و حتی زیاده‌روی‌شده به نظر می‌رسد. این صحنه هیچ کمکی به پیشبرد داستان نمی‌کند، حتی جنبه‌ی کمدی هم ندارد. تنها می‌توان آن را به عنوان نمایشی بی‌مقدمه و بی‌دلیل از خشونت بدنی توصیف کرد.

یکی از نکاتی که یک اثر کارتونی کودکانه را متمایز می‌کند، تعادل میان طنز و اغراق‌های تصویری است. اما در این صحنه، باب‌اسفنجی این تعادل را به شکلی آشکار زیر پا می‌گذارد. آسیب بدنی نمایش داده‌شده نه تنها بی‌دلیل است، بلکه از حد شوخی فیزیکی سالم فراتر می‌رود و وارد قلمرو چندش‌آور و آسیب‌زننده می‌شود. همین مسئله باعث شده تا «تب آناناسی» در فهرست قسمت‌های منفور این مجموعه قرار بگیرد و نقدهای بسیاری را از سوی طرفداران و منتقدان به خود جلب کند.

۳. چهره‌های عجیب و غریب | قسمت: «یخ‌زدگی صورت»

در «یخ‌زدگی صورت»، بازی بی‌ملاحظه‌ی باب‌اسفنجی و پاتریک با چهره‌های زشت و ترسناک، مرز میان طنز و ترس را به شدت مخدوش می‌کند

در «یخ‌زدگی صورت»، بازی بی‌ملاحظه‌ی باب‌اسفنجی و پاتریک با چهره‌های زشت و ترسناک، مرز میان طنز و ترس را به شدت مخدوش می‌کند

در این قسمت، باب‌اسفنجی و پاتریک شروع به درآوردن انواع و اقسام قیافه‌های مسخره و تهوع‌آور برای یکدیگر و دیگران می‌کنند، و باید گفت که انتخاب‌هایشان در این زمینه واقعاً ترسناک است.
با وجود هشدارهای آقای خرچنگ، این دو نفر بر حالت‌های کریه چهره‌های خود پافشاری می‌کنند و همین باعث می‌شود که صورت‌هایشان به طور کامل یخ بزند. سندی تلاش می‌کند تا آنها را از این وضعیت بیرون بیاورد، اما چهره‌هایشان در نهایت شکلی به مراتب وحشتناک‌تر پیدا می‌کند.
هرچند که این تصویرسازی‌ها به طرز خلاقانه‌ای طراحی شده‌اند، اما بعید است کسی بتواند به این صورت‌های زشت و دفرمه شده نگاه کند و دچار کابوس نشود. در حالی که می‌شد از این داستان برای آموزش پیامدهای رفتار نادرست به کودکان استفاده کرد، در پایان ناگهان بدون هیچ توجیهی، آقای خرچنگ و اسکوییدوارد هم دچار بدترین یخ‌زدگی‌های چهره می‌شوند و اپیزود به طور ناگهانی و با یک پایان‌بندی ترسناک و ناتمام به پایان می‌رسد.

«یخ‌زدگی صورت» نمونه‌ی بارزی است از جایی که باب‌اسفنجی مرزهای طنز کودکانه را به طرز چشمگیری پشت سر می‌گذارد. در حالی که داستان اولیه می‌توانست یک پیام آموزنده درباره‌ی گوش دادن به هشدارها و عواقب لجبازی داشته باشد، مسیر داستان با نمایش‌های بصری وحشتناک و بی‌منطق تغییر می‌کند. این نوع تصویرسازی‌های غلوآمیز، هرچند خلاقانه و هنرمندانه طراحی شده‌اند، اما بیشتر به کارتون‌های ترسناک شباهت دارند تا برنامه‌ای مخصوص کودکان. پایان‌بندی سردرگم‌کننده و رها شدن ناگهانی ماجرا، حس عجیبی از ناتمامی و اضطراب به بیننده منتقل می‌کند. احساسی که بسیاری از طرفداران، حتی سال‌ها بعد، آن را به خاطر دارند.

۲. مجازات سندی | قسمت: «یکی در آشپزخانه با سندی است»

قسمتی که در آن، به جای پرداختن به موضوع دزدی هویت، شاهد تحقیر ناعادلانه‌ی سندی توسط شهروندان بی‌تفاوت بیکینی باتم هستیم

قسمتی که در آن، به جای پرداختن به موضوع دزدی هویت، شاهد تحقیر ناعادلانه‌ی سندی توسط شهروندان بی‌تفاوت بیکینی باتم هستیم

در یکی دیگر از نقشه‌های دیوانه‌وار پلانکتون، او پوست دورریخته‌شده‌ی سندی را می‌دزدد تا با استفاده از آن تغییر قیافه دهد و فرمول مخفی را به چنگ آورد.
در حالی که پلانکتون یک بعدازظهر آزاردهنده را در کنار باب‌اسفنجی سپری می‌کند، سندی در جستجوی کسی است که پوستش را دزدیده است… و در این میان، ساکنان بیکینی باتم هیچ تلاشی برای کمک به او نمی‌کنند. برعکس، در هر فرصتی سندی را به خاطر ظاهر بی‌مو و برهنه‌اش مسخره کرده و تحقیر می‌کنند.
اما توهین اصلی زمانی رخ می‌دهد که پس از دستگیری پلانکتون، این سندی است که به جرم برهنگی عمومی بازداشت می‌شود. در حالی که ظاهر او نسبت به سایر ساکنان شهر به‌مراتب آبرومندتر است!
ظاهراً در دنیای باب‌اسفنجی، دزدی هویت قابل اغماض است، اما ظاهر نصفه‌ونیمه پوشیده به معضل بزرگی تبدیل می‌شود. در هر صورت، این قسمت به شکلی آشکار هدفی جز تحقیر سندی و نمایش ساکنان شهر به عنوان آدم‌هایی نادان و بی‌رحم ندارد.

«یکی در آشپزخانه با سندی است» یکی از جنجال‌برانگیزترین قسمت‌های باب‌اسفنجی از منظر اخلاقی و محتوایی به شمار می‌رود. در حالی که داستان می‌توانست درباره‌ی مفاهیمی چون تجاوز به حریم خصوصی و دزدی هویت باشد، روند روایت به سمت تحقیر عمومی و بی‌تفاوتی جمعی منحرف می‌شود.

این تصویرسازی از سندی — که یکی از شخصیت‌های قوی و مستقل مجموعه است — در جایگاه قربانیِ تمسخر و ناعدالتی، به انتقاداتی جدی دامن زد. ناهماهنگی آشکار میان جرم واقعی (دزدی) و واکنش‌های ناعادلانه‌ی جامعه‌ی بیکینی باتم، باعث می‌شود این قسمت نه تنها خنده‌دار نباشد، بلکه تصویری تلخ و گزنده از رفتار اجتماعی ارائه کند.

۱. افکار تاریک اسکوییدوارد | قسمت: «آیا حالا خوشحالی؟»

در یکی از افسرده‌کننده‌ترین اپیزودهای سریال، اسکوییدوارد با بحران وجودی عمیقی روبه‌رو می‌شود که به طرز خطرناکی به مفاهیم خودکشی نزدیک می‌شود

در یکی از افسرده‌کننده‌ترین اپیزودهای سریال، اسکوییدوارد با بحران وجودی عمیقی روبه‌رو می‌شود که به طرز خطرناکی به مفاهیم خودکشی نزدیک می‌شود

پس از آنکه تلاش‌های پی‌درپی باب‌اسفنجی برای یافتن خوشحال‌ترین خاطره‌ی اسکوییدوارد با شکست مواجه می‌شود، اسکوییدوارد دچار افسردگی شدید بالینی می‌شود.
در حالی که او در خانه‌ی خود با ناامیدی پرسه می‌زند، بیننده ناچار است تصاویری نگران‌کننده را تحمل کند. از جمله صحنه‌هایی که اسکوییدوارد سر خود را در فر می‌گذارد یا طنابی را برای خود آماده می‌کند. خوشبختانه هر دو صحنه در نهایت صرفاً حقه‌های تصویری هستند و به عمل واقعی نمی‌انجامند. با این حال، فضای سنگین و افسرده‌کننده‌ی این بخش باعث می‌شود تماشاگران به شدت مضطرب شوند و از خود بپرسند آیا اسکوییدوارد واقعاً قصد پایان دادن به زندگی‌اش را دارد یا خیر.
پرداختن به موضوعاتی مانند خودکشی، به ویژه در قالب طنز و در یک کارتون کودکانه، مسئولیتی سنگین و بسیار حساس است. گرچه پیش از این باب‌اسفنجی گهگاه شوخی‌هایی کوتاه با چنین مضامینی کرده بود، اما هیچ‌گاه تا این حد فضای واقعی و تهدیدآمیزی ایجاد نکرده بود. به همین دلیل، این قسمت به حق یکی از جنجالی‌ترین و نگران‌کننده‌ترین لحظات مجموعه به شمار می‌آید.

 

«آیا حالا خوشحالی؟» نشان می‌دهد که حتی در آثاری که به ظاهر سبک و شوخ‌طبع‌اند، ممکن است گاهی مرزهای خطرناک و حساس به طرز نگران‌کننده‌ای شکسته شود. به تصویر کشیدن افسردگی شدید و اشارات مستقیم به خودکشی، بدون زمینه‌سازی مناسب و بدون نتیجه‌گیری امیدوارکننده، می‌تواند برای مخاطب کودک و حتی بزرگسال اثرات روانی منفی داشته باشد.

در دنیای انیمیشن، مسئولیت سنگینی بر دوش نویسندگان و سازندگان است تا به ویژه هنگام پرداختن به موضوعات عمیق انسانی، با احتیاط و تدبیر رفتار کنند. در این قسمت، متأسفانه، این حساسیت به درستی رعایت نشده و نتیجه کار به جای آموزش یا همدلی، بیشتر ایجاد شوک و نگرانی در مخاطب است.

به نظر شما باب اسفنجی کجا از مرز کارتون کودکانه رد شده است؟

مجموعه‌ی محبوب باب‌اسفنجی شلوارمکعبی طی سال‌ها پخش خود توانسته جایگاه خاصی در میان نسل‌های مختلف پیدا کند. ترکیب طنز سوررئال، شخصیت‌های ماندگار، و لحنی شاد و پرتحرک باعث شده این انیمیشن هم برای کودکان سرگرم‌کننده باشد و هم برای بزرگسالان لایه‌هایی از شوخی‌های هوشمندانه و طعنه‌آمیز را در بر داشته باشد. اما در میان اپیزودهای رنگارنگ این مجموعه، برخی لحظات وجود دارند که با عبور از مرزهای معمول کارتون‌های کودکانه، تماشاگر را با صحنه‌هایی آزاردهنده، ناراحت‌کننده یا حتی ترسناک روبرو می‌کنند.

از تصویرسازی‌های بیمارگونه و بدنی گرفته تا اشارات مستقیم به افسردگی و خودکشی، برخی قسمت‌های این مجموعه نه‌تنها جنبه‌ی آموزشی یا سرگرم‌کننده ندارند، بلکه بیشتر به عنوان مثال‌هایی از زیاده‌روی در طنز سیاه و بی‌محابا عمل می‌کنند. هرچند گاهی چنین صحنه‌هایی می‌توانند به عنوان ابزارهایی برای نقد اجتماعی یا حتی هشداری درباره‌ی برخی مسائل واقعی عمل کنند، اما وقتی این پرداخت‌ها بدون ظرافت، نتیجه‌گیری یا هدف مشخصی ارائه می‌شوند، تنها تأثیر آن‌ها ایجاد شوک و ناراحتی است.

باب‌اسفنجی بدون شک بخشی از حافظه‌ی جمعی بسیاری از ماست؛ اما شاید وقت آن باشد که بار دیگر درباره‌ی مرزهای مناسب برای محتوای کودکانه تأمل کنیم. آیا همه‌ی شوخی‌ها، هرچقدر هم خلاقانه و متفاوت، جایگاهی در یک کارتون خانوادگی دارند؟ یا گاه باید به سازندگان یادآوری کرد که سرگرمی کودکانه، مسئولیتی بزرگ است — نه فقط در خنداندن، بلکه در نساختن ترس‌هایی که می‌توانند تا سال‌ها در ذهن باقی بمانند.

کدخبر: ۵۸۸۸۲۰
تاریخ خبر:
ارسال نظر