نمایش یا مجلسِ قربانیکردنِ تئاتر

به بهانه اجرای تازهای از نمایشنامه اوریپید یونانی در تماشاخانه هامون
هفت صبح، احمد حجارزاده| نمایش «مدهآ اجرا نمیشود» به نویسندگی و کارگردانی مرجان آقانوری، نخستینبار چهار سال پیش با نام «مدهآآآآ» روی صحنه رفت اما در گذر زمان تا امروز، بارها دچار تغییراتی شد و امروز کاملترین نسخه آن را در تماشاخانه هامون میبینیم.
این نمایش کوتاه، گرچه خالی از اِشکال نیست، ولی به لحاظ محتوا و فرم اجرایی اثری قابل اعتنا و بحثبرانگیز است. آقانوری در نمایش خود، نمایشنامه مشهور «مدهآ» اثر اوریپید را دستمایه قرار داده تا به مسائل، دغدغهها و چالشهای فرهنگی، اخلاقی و اجتماعی مهمتر و بزرگتری بپردازد. با اینحال آنچه در نمایش «مدهآ...» بیش از همه به چشم میآید، شیوه اجرایی، جسارت و خلاقیت کارگردان و مهارت بازیگران در نقشآفرینیهاست.
در این نمایش، چنانکه از نامش برمیآید، قرار نیست شاهد داستان مدهآ ـ اسطوره شهیر یونان ـ باشیم. بنابراین نمایش، قصه نمیگوید اما خط روایی کمرنگی، فریاد خاموش زنان رنجکشیده جهان را بازتاب میدهد. کارگردان به این منظور، از آیینهای نمایشی هند بهره برده و روایت بصری خود را تا مرزهای نمایشهای آیینی و سنتی ایران نظیر نقالی، تعزیه و نمایشهای شادیآور زنانه گسترش داده است.
از این منظر میتوان نمایش «مدهآ...» را تلفیقی از شیوه سنتی و مدرن دانست که با کمک عوامل اجرایی دیگر مانند طراحی لباس زیبا، چهرهپردازی درست، موسیقیهای جذاب و شنیدنی و طراحی هنرمندانه حرکات فرم و رقص، به بهترین شکل ممکن مخاطب را با خود همراه میکند، ولی موارد نامبرده، تنها به لذت دیداری و شنیداری تماشاگر از نمایش میانجامد و مانع از تاثیر متفکر و احساسی اجرا بر بینندهاش میشود. حتی خلق موقعیتهای کمیک و طنزآلود، شکافی عمیق میان اثر و مخاطبش رقم میزند تا تماشاگر در نهایت با دستان خالی و بیآنکه پیام زنانه نمایش را دریافت کرده باشد، سالن را ترک بکند.
آنچه به نمایش «مدهآ...»، تشخص و اعتبار میبخشد، نگاه انتقادی کارگردان به مسئله تئاتر و عدم امکان اجرای آن در شرایط مطلوب است. آقانوری در اجرای خود، با گذر از خوانشِ مدرن و پرفورماتیو اسطوره مدهآ، به موضوع حیاتی سانسور و ممیزی در تئاتر ایران میپردازد و برای پرداختن به آن، از مستنداتی همچون شیوه اجرای نمایشهای کهن و انواع سبکهای هنری مثل قهوهخانهای، مردپوشی و تعزیهخوانی نمونه میآورد. هرچند که در مقابله با پدیده منحوس ممیزی، حتی ارجاع به ریشه نمایشهای اصیل و سنتی افاقه نمیکند و همچنان در بر یک پاشنه میچرخد.
انگار کن مخاطب عوضِ تماشای نمایش «مدهآ»، به مجلس قربانیکردنِ نمایش در ایران آمده باشد. مامور ممیزی (یا کارگردان جایگزین)، که حتی نمیتواند نامِ نمایش و نویسندهاش را به درستی تلفظ کند به بهانههای بیاهمیتی همچون نوع پوشش بازیگران زن و حرکات موزونشان، مدام تمرین نمایش را متوقف و شکل دلخواه خود از صحنهها و بازیها را به اجرا تحمیل میکند!
جالب آنکه در نهایت به همین مقدار اِعمال سانسور نیز بسنده نمیکند و کار را به اجرا در تاریکی و در ادامه به تعویض بازیگران با قاریان قرآن میکشاند! چراکه از منظر دستگاه سانسور، آنچه مورد تایید و پسند آنها نیست، نباید اجرا شود یا دستکم باید برای اجرا در تاریکی و با نور ضعیف چراغقوه مجوز بگیرد. فارغ از محتوا، «مدهآ...» با دو صحنه پیاپی از حرکات فرم و موزون بازیگران زن آغاز میشود که گرچه تماشایی و تحسینبرانگیز است، ولی بیش از حد طولانیست و موجب کلافگی مخاطب در لحظه شروع نمایش میشود.
مهارت و تسلط بازیگران در این دو صحنه عالی و بینقص است اما کشدار بودنِ آن باعثِ این برداشت میشود که کارگردان و بازیگران، درصددند تواناییهای بدنشان را در اجرا به رخ بکشند! بازیگران در اجرای حرکات فیزیکال و پرفورمنسهای نمایش، آمادگی بدنی بالایی دارند که طبیعتا نیازِ چنین اجرایی است، ولی به واسطه تبحر و هماهنگی بازیگران در حرکات فرم نمایشی، نباید از اصل موضوع ـ اجرای نمایش مدهآ و پرداختن به مسئله زنستیزی در جوامع مردسالارانه دنیا ـ غافل شد.
با اینحال نباید منکر شد که همه بازیگران، بازیهای حرفهای و فوقالعادهای در نمایش «مدهآ...» ارائه دادهاند. حتی مازیار مهرگان ـ بازیگر تصویر در ویدئو ـ با بازی خوبش مخاطب را به شوق تماشا میآورد. از دیگر نقاط قوت نمایش، میتوان به ریتم یکدست و مناسب اجرا و موسیقیهای دلنشین آن اشاره کرد. سعید مبینی و داوود معینیکیا ـ نوازندگان گیتار و تنبک ـ در اجرای موسیقیهای مختلف و متناسب با گونههای متفاوت نمایشی، عملکرد درخشانی دارند و به خوبی فضای شنیداری متنوعی در کار ایجاد کردهاند.
در مجموع میتوان گفت نمایش «مدهآ اجرا نمیشود»، اثری هوشمندانه و برخوردار از خلاقیت است که به زبان طنز و در فضایی موزیکال، نیشتری به حال و روز جامعه تئاتر ایران میزند و از وجود خطری دیرینه به نام ابراز سلیقه شخصی و محدودیتهای بیاساس و معنا هشدار میدهد که اگر هنرمندان، امروز برابر آن ایستادگی و قیام نکنند، شاید فردا دیگر نتوان حتی نمایشنامه «مدهآ» را به شکل کلاسیک روی صحنه برد.
گاهی یک نمایش اجرا نمیشود
امیرموسی کاظمی/ تهیهکننده نمایش| صحبت از تئاتر است؛ تئاتری که این روزها بدل به بازیگری خاک خورده شده است. نه فقط خاک صحنه، که هر خاکی بگویی خورده تا خاک نخورده از دنیا نرود. به مثابه بیمار رو به احتضاری که به کمک دستگاههای امدادی به حیات خود ادامه میدهد و دلیل این بیماری لاعلاج، چیزی نیست جز دست شفابخش نهادهای بالادستی در حوزه فرهنگ و هنر؛ نهادهایی که فقط نقش نظارتی خود را از طریق ابزار ممیزی ایفا میکنند و نقش حمایتی خود را مدتهاست که به دست فراموشی سپردهاند.
در تمام جهان، نهادهای حاکمیتی و عمومی اعم از دولتها و شهرداریها، هنر تئاتر را به عنوان فرصتی برای معرفی تاریخ، تمدن و ظرفیتهای فرهنگی و هنری خود میدانند و در این حوزه سرمایهگذاری میکنند، اما در کشور ما نه تنها این نگاه حاکم نیست بلکه هنر تئاتر را باری تحمیلی بر دوش حاکمیت میدانند و شاهد این ادعا نیز بودجه ناچیز هنرهای نمایشی در بودجه سالانه است. در این میان، غول نامرئی سانسور روزبهروز فربهتر میشود و تاخت و تازش به عرصه تئاتر کُشندهتر.
از فهرست پروپیمان نمایشنامهنویسانی که آثارشان مجوز اجرا نخواهد داشت، تا گریز از پاسخگویی و تمایل به هرچه مبهم و مه آلود کردن فضا، از سلیقه محوری در تایید یا رد یک اثر تا ایجاد بدعت در موضوع سانسور، از ممنوعیت آثار برخی نمایشنامهنویسان مثل نغمه ثمینی و بهرام بیضایی تا لزوم حذف نام مترجم در برخی متون، از ممنوع شدن حرکات نمایشی و کرئوگرافی تا رد آثار پرفورمنس به بهانه قصه نگویی، از دخالت نهادهای غیرفرهنگی در امر فرهنگی تا کرنش نهادهای فرهنگی درمقابل اوامر غیرقانونی نهادهای غیرفرهنگی و ... همین میشود که تئاتر اندیشهمند جای خود را به تئاتر تفننی میدهد و جای خالی نمایشهای تفکر برانگیز در میان انبوهی آثار سخیف احساس میشود.
همین میشود که تئاتر سیاسی، به زیرِ زمین میرود و تئاتر مبتذل جای پای خود را روی زمین، سفت میکند. همین میشود که تئاتر منتقد دچار رکود، رخوت و سستی شده و سرکوب میشود. همین میشود که تئاتر از پرسشگری و مسئلهمندی خالی میشود و به سادهسازی مسئله و سرگرم کردن مخاطب نزدیک میشود. همین میشود که خودسانسوری، یقه نویسنده را میگیرد و در اتاق کار خودش به زمین میزندش. و همین میشود که دستگاه مسئول یا غیر مسئول، وقتی میبیند با سانسور به اهدافش نمیرسد روی به حذف و توقیف میآورد و صورت مسئله بهطورکلی پاک میشود.
شاید اگر اداره کل هنرهای نمایشی، نقش قانونی خود را به تنهایی ایفا کند و دست سایر نهادهای نظارتی که هیچ تخصصی در این حوزه ندارند را از تئاتر کوتاه کند، تئاتر از سرنوشتی که اکنون به آن دچار شده، رهایی یابد. «مدهآ اجرا نمیشود» که این روزها در سالن تئاتر هامون روی صحنه است، تلنگری به همین مسئله است. اینکه چگونه یک اثر نمایشی زیر تیغ سانسور، ذبح میشود و چگونه کارگردان یک اثر برای بیان مسئله خود تن به اجبار نهادهای غیرمسئول میدهد. بله؛ گاهی یک نمایش اجرا نمیشود، چون حقیقت را تاب نمیآورند.