کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۵۸۵۷۳۱
تاریخ خبر:
نقد و نظری بر نمایش «ذرات آشوب» ابراهیم پشت‌کوهی

غبار کلمات بر تاریخ هرمز

غبار کلمات بر تاریخ هرمز

تاریخ هرمز در «ذرات آشوب» گم می‌شود و داستان به فراموشی سپرده می‌شود

هفت صبح،‌احمد حجارزاده | ‌تئاتر علاوه بر ایجاد سرگرمی، در جایگاه هنر همواره زمینه‌ای مناسب برای نقد اجتماعی، سیاسی و فرهنگی را فراهم می‌کند. دیگر کارکرد این هنر، قابلیت روایت تاریخ در بستر نمایش است. چنان‌که ویلیام شکسپیر، بسیاری از رویدادهای تاریخی انگلستان را در قالب تئاتر، به گونه‌ای ثبت کرد که با گذشت قرن‌ها از نگارش نمایشنامه‌هایش، هنوز آثار او بر صحنه‌های تئاتر جهان جاری و تاثیرگذارند. با این حال تاریخ هم با تمام جذابیت‌هایش اگر به صورت غیرداستانی بازگو شود، مخاطب را خسته و دلزده می‌کند. این اتفاق در تازه‌ترین نمایش ابراهیم پشت‌کوهی پیش‌روی مخاطب قرار گرفته است.


 

نمایش «ذرات آشوب» با نگاهی به بخشی از تاریخ صد و شانزده سال اشغال جزیره هرمز توسط پرتغالی‌ها و حماسه آزادسازی‌اش به سال 1001 خورشیدی به رهبری امام‌قلی‌خان در دوران صفویان نگاه گذرایی داشته است. پشت‌کوهی که معتقد است دلاوری مردم جزایر خلیج‌فارس هرگز چنان که شایسته بزرگی و اهمیتش باشد به تحریر درنیامده، دست به‌کار شده تا با اجرای این نمایش، ستایشی از دریانشینانی که در طول تاریخ از جغرافیای ایران پاسداری کردند، داشته باشد.

 

ادای دین دلی یا اصالت تاریخ؟

این کارگردان جنوبی که در اغلب آثار خود به تاریخ و فرهنگ زادگاهش ادای دین می‌کند، این‌بار نمایشی مرتبط با تاریخ هرمز به صحنه آورده است و شاید از همین منظر بتوان «ذرات آشوب» را جنوبی‌ترین نمایش پشت‌کوهی تا امروز دانست. ولی روایت او در این تئاتر، از بازگویی تاریخ الکن مانده و عملا در بازگویی رویدادهای مستند جزایر جنوب در فضایی قصه‌گون و پرکشش روی صحنه ناموفق مانده است. پرهیز از قصه‌گویی به صورت خطی و سرراست، بزرگ‌ترین ضربه را به نمایش حاضر زده است.

 

 در حالی‌که پشت‌کوهی پیش از این در آثاری مانند «مثل آب برای شکلات/ سال92» و «آخرین انار دنیا/95»، که اقتباس‌های ادبی موفقی با حال‌وهوای جنوب بودند، با تکنیک قصه‌گویی، تماشاگران را به شوق و همراهی آورده بود. او حتی در نمایش «تنها خرچنگ خانگی لای ملافه‌ها خانه می‌کند اُتللو/98»، نمایشنامه مشهور شکسپیر را به خوبی با فضای جنوب درآمیخت اما تماشاگر عام در «ذرات آشوب»، از ابتدا تا پایان اجرا، گیج و گنگ است. چنان‌که اگر ماجرای تاریخی نمایش پیش از شروع اجرا توسط کارگردان روایت نشود، تماشاگر متوجه نمی‌شود، با چه موضوعی روبه‌روست؟

 

نشانه‌های قصه‌گویی در «ذرات آشوب» به قدری کم‌رنگ‌اند که به نظر می‌رسد این‌جا با یک خلاصه ‌داستان طولانی و کِش‌آمده طرف هستیم. کارگردان در نمایشی که به زادبوم خود او پرداخته وجه هنری اثر را پررنگ‌تر کرده، درحالی که در چنین نمایشی اصالت باید با تاریخ باشد؛ چون پشت‌کوهی سرانجام تصمیم گرفته بخش مهمی از تاریخ زادگاهش را برای عموم مخاطبان غیربومی به نمایش بگذارد. عرق و علاقه او به موطن‌اش قابل درک و تحسین است اما آیا وقتی تاریخ را با هنر پیوند می‌زند، نباید حرفش را به زبانی قابل فهم برای همه ارائه کند؟ حالا «ذرات آشوب»، بیش از هر کسی برای خود پشت‌کوهی و هم‌ولایتی‌هایش آشنا و درک‌شدنی است.

 

فرم فاقد محتوا

البته نباید از برخی نقاط قوت نمایش غافل ماند. «ذرات آشوب» بی‌تردید از تنوع تصویری و فضاسازی غنی و بالایی برخوردار است، ولی انگار همه این فضاسازی‌های تماشایی در خدمت یک هیچِ بزرگ است، چون کارگردان، قصه نمی‌گوید! بلکه مدام مشغول بازی با فرم‌های تصویری‌ است. او چنان اسیر فرم‌های اجرایی شده که فراموش می‌کند نمایش، به محتوای سرگرم‌کننده و جذاب هم نیاز دارد. روایت غیرخطی و آشفته «ذرات آشوب» در فضایی کاملا انتزاعی و سوررئال، مخاطب ناآشنا با تاریخ و فرهنگ جنوب و به طور مشخص هرمزگان را دچار سردرگمی می‌کند.

 

غبار کلمات

از طرفی به نظر می‌رسد پشت‌کوهی در کارگردانی هم حرف تازه‌ای برای عرضه نداشته است. تماشاگر حرفه‌ای تئاتر یا آشنا با کارهای قبلی کارگردان، می‌تواند فورا به شباهت‌های متعددی میان «ذرات آشوب» با کارهای پیشین خالقش پی ببرد. در حقیقت بیراه نیست اگر بگوییم نمایش جدید پشت‌کوهی، کولاژی از آثار قبلی اوست. شاید این نمایش برای آن‌ها که تاکنون اثری از پشت‌کوهی ندیده‌اند، جذاب و شگفت‌انگیز باشد اما تماشاگر خاص و حرفه‌ای تئاتر، خیلی زود از تکرار فرم‌های کهنه خسته می‌شود.

 

کارگردان در نمایش تازه خود، مدام تصویر می‌سازد. مدام سعی دارد با موسیقی، با ترانه‌های جنوبی، بازی با مه و نور، سایه و حرکات فرم بازیگران و پشتک‌واروهای غیرضروری، سر تماشاگر را گرم کند. در حالی‌که از آن داستان تاریخی، که بهانه شکل‌گیری این نمایش بوده، خبری نیست. متأسفانه داستان «ذرات آشوب» زیر غبار کلمات محو شده است. آهنگ و ترانه‌هایی که قبلا در «مثل آب...» شنیده شده‌اند، این‌جا دوباره به کار رفته‌اند. حتی جمله معروفی از هوشنگ گلشیری، که پشت‌کوهی در نمایش «هملت پشت‌کوهی»(401) به کار برده بود، این‌جا با کمی تغییر واژگان و لحن، دوباره استفاده می‌شود: «اون‌قدر عزا بر سرم ریخته که فرصت گریه‌ کردن ندارم».

 

کارگردانی که از اقتباس فاصله گرفت

فارغ از محتوای نمایش، بازی بازیگران هم چنگی به دل نمی‌زند. گرچه آنها از آمادگی بدنی خوبی برخوردارند، ولی در بازی‌های بیانی و حسی چندان موفق نیستند و در حد رفع تکلیف ظاهر شده‌اند. گاتا عابدی که بازیگر ثابت نمایش‌های اخیر پشت‌کوهی بوده، پس‌رفت مشهودی در بازیگری داشته و نتوانسته احساس عشق و قدرت را در وجود آنامیس چنان که باید به نمایش گذارد. بازی رویا جاویدنیا معمولی‌تر از آن است که انتظار می‌رود. جواد یحیوی بازی چشمگیری ندارد و سایر بازیگران هم سایه محو و کم‌جانی از نقش‌های خود هستند.

 

 موسیقی پرشور بهرنگ عباس‌پور نیز از خلاقیت و زیبایی همیشگی تهی‌ است و گروه نوازندگان فقط می‌کوشند با ترکیب سازهای محلی و مدرن، اتمسفر زندگی در جنوب را تداعی کنند. ابراهیم پشت‌کوهی که زمانی در نمایش «آخرین انار دنیا»، خواننده خوش‌صدا و قدرتمندی مانند حسین اصیلی را در گروه‌اش داشت، اینک قطعه‌های آوازی نمایش خود را به صداهای فالش و ناخوشایندی از بازیگران گمنام سپرده است.

 

او با اجرای «ذرات آشوب» ثابت کرد در کارگردانی نمایش‌های اقتباسی و داستان‌گو بسیار موفق‌تر است و نباید خود را به هر شکل و بهانه‌ای درگیر فرم‌های نمایشی کند. «هملت پشت‌کوهی» و «از نظر سیاسی بی‌ضرر»(402) دو نمونه از آثار موفق این کارگردان با رویکرد داستانی بودند.در نهایت می‌توان گفت نمایش «ذرات آشوب»، نسخه مشابه و ضعیف‌تری از اجرای «مکبث زار» است که پشت‌کوهی دو سال پیش در همین سال روی صحنه برده بود.


 

کدخبر: ۵۸۵۷۳۱
تاریخ خبر:
ارسال نظر