جانسخت! | درباره دونالد ترامپ و تصویرش در دنیای رسانه
ترامپ زنده است، چون او خوششانسترین حرامزادهای است که تا به حال وجود داشته!
هفت صبح| هفته پیش، بعد از ماجرای ترور ناموفق دونالد ترامپ، بیل مار، مجری و کمدین آمریکایی در برنامه خود این واقعه و شخص ترامپ را چنین توصیف کرد: «ترامپ زنده است، چون او خوششانسترین حرامزادهای است که تا به حال وجود داشته. تمام زندگی او با عبارت «خدای من، داری باهام شوخی میکنی!» جور درمیآید. قاضی پرونده اوراق محرمانهاش، آن را مختومه کرد. پدرش ۴۱۳میلیون دلار برایش ارث گذاشت که او به بادش داد و در حالی که غذا خوردن افراطی، نزدیکترین چیز به ورزش برای اوست، از همیشه سالمتر است. در حالی که رقیبش با یک باد شدید میمیرد! و حالا شلیککننده به او هم بیشتر شبیه کاراکتر مکلاوین در فیلم «سوپربد» از کار درآمده!»
درست یا غلط، دونالد ترامپ را میتوان یکی از مهمترین چهرههای سیاست در قرن ۲۱ دانست. از زمان حضور او در عالم سیاست، تقریبا هر جایی که در دنیا فردی با سیاستهای پوپولیستی به قدرت رسیده، لقب ترامپ آن کشور را گرفته مثل ترامپِ برزیل، ترامپِ آرژانتین و...، که نشان میدهد تاثیر سیاسی او تا چه حد زیاد است. او همچنین به تنهایی باعث تغییر شکل حزب جمهوریخواه شده؛ در حالی که بیشتر آرمانهای این حزب در دولت کوچک، مالیات پایین، جنگطلبی و ملیگرایی آمریکایی تعریف میشد، ترامپ آن را به شکلی متفاوت و بیشتر به سمت مهاجرستیزی و نوعی مسلک کاسبکارانه در کاخ سفید تبدیل کرده و عملا چهرههای سنتی جمهوریخواه مانند خانواده بوش یا میت رامنی را به سایه برده است. با کنار کشیدن بایدن از رقابت انتخابات، دموکراتها فرصت کوتاهی دارند تا جایگزینی پیدا کنند که بتوانند او را شکست بدهد. اما برای فهم او باید ببینیم که چرا هویت او اینقدر در عالم سیاست آمریکا طرفدار پیدا کرده است؟
اولین مسئله در مورد دونالد ترامپ این است که او هیچوقت یک سیاستمدار نبوده؛ بلکه ذاتا فروشنده است. ترامپ تمام عمرش از جوانی تا کهنسالی را در بازار املاک آمریکا گذرانده و روحیات یک فروشنده را دارد. او استاد فروختن یک حس به آمریکاییهاست، حالا این حس چه لذت بردن از تجملات مانند برج طلایی ترامپ در نیویورک باشد، چه حس بازگرداندن عظمت به آمریکا! او کسی نیست که بخواهد مثل یک سیاستمدار، آرمانهایی مثل برابری و عدالت را تا تبدیل شدن به واقعیت رهبری کند بلکه فروشنده هر توهمی است که مردم آمریکا خریدار آن باشند.
برنامه ساخت دیوار مرزی را در نظر بگیرید؛ بحران مهاجران غیرقانونی مکزیکی در آمریکا، جدی است و راه حل دیوار کشیدن شاید به نظر معقول بیاید اما با توجه به مرز ۳۲۰۰کیلومتری مشترک دو کشور، یک پروژه بسیار عظیم و طولانی به شمار میآید. ترامپ بدون در نظر گرفتن زیرساختهای لازم، کل کمپین اولین دوره حضورش در انتخابات را روی مفهوم ساخت دیوار بنا کرد و آن را بهعنوان یک رویا به آمریکاییها فروخت، بدون اینکه واقعا جز اندکی برای استفاده در روابط عمومی، پروژه را جلو ببرد.
شاید جز اقلیتی در کشورهای اسکاندیناوی، باقی شهروندان دنیا در وضعیت نارضایتی از حکومت کشورشان قرار دارند و با مشکلات اقتصادی یا سیاسی درگیر هستند. سیاستمداران هم عموما راه حل را اصلاحات بلندمدت معرفی میکنند اما ترامپ درست مثل کلاهبرداران داروهای لاغری، رویای حل یکشبه و بولدوزری این مشکلات را میفروشد و اینکه آیا واقعا میتواند آن را حل کند یا نه را به آینده نامعلوم موکول میکند.
اما پروراندن رویای آمریکای بهتر، تنها عامل قدرت ترامپ در رسانه نیست. ترامپ مثل هر سیاستمدار دیگری میداند که اهمیت انداختن ترس در جان مردم بسیار مهمتر از فروختن رویاست. به سخنرانیهای او دقت کنید: دگرباشان، قصد تغییر جنسیت فرزندان شما را دارند، کشورهای همسایه، دیوانگان و مجرمانشان را به کشور ما فرستادهاند، دولت بایدن با توافقاتی مثل توافق تغییرات اقلیمی پاریس در حال نابودی اقتصاد کشور است و ... .
در سخنرانیهای ترامپ همه میتوانند دشمن باشند، دموکراتها، مهاجرها و حتی همحزبیهایی که جرات مخالفت با ترامپ را پیدا کردهاند. ترامپ حتی زمانی که از مرگ حتمی در ترور ناکامش عبور کرد، ذرهای تواضع به خرج نداد بلکه تخت گاز با شعارهای مذهبی که مسیح را متوقفکننده گلوله میدانستند، همراه شد و پای مسیح و فرشتگان الهی را به کمپین خود باز کرد!
در پشت پرده هم حالا گروه قدرتمندی حامی او هستند. پیتر تیل و ایلان ماسک شاید معروفترین چهرههای حامی او از میان میلیاردرهای آمریکایی باشند. تیل و ایلان ماسک قبلا در «پی پال» همکار بودند و با فروش آن میلیاردر شدند. تیل صاحب یکی از بزرگترین شرکتهای خصوصی تحلیل اطلاعات نظامی به نام «پالنتیر» است که قراردادهای میلیاردی با ارتش، سازمان سیا و سازمان امنیت داخلی آمریکا دارد. ماسک هم که زمانی به دلیل سیاستهای حمایت از خودروهای الکتریکی چندان با دموکراتها مخالفت نمیکرد، حالا که دیده در این بازار دست زیاد شده سریعا تیم خود را تغییر داده و تگزاس را به مرکز شرکتهای خود بدل کرده است.
ترامپ همچنین سیاستمدار عصر شبکههای اجتماعی است. در یک تحلیل در نشریه گلوب استار، محاسبه شده که میزان پیچیدگی کلام سخنرانیهای او در حد بچههای کلاس چهارمی است. نقطه مقابل فردی مثل برنی سندرز بود که در حد دبیرستان و کلاس دهم صحبت میکند. شاید به همین دلیل است که هر چقدر از مراکز نخبگانی آمریکا در دو سوی نیویورک و لسآنجلس دور میشویم، محبوبیت ترامپ هم بیشتر میشود. او از کلمات ساده دو، سه سیلابی و عبارات بدون جملات معترضه استفاده میکند.
کلماتش ساده هستند و شعارهایش به دو دسته ساده محدود میشود: «آمریکا را بزرگ میکنیم و دشمنان دارند میآیند.» هرگونه اعتراضی هم به دستهای پشت پرده و رسانههای جعلی نسبت داده میشود. به همین دلیل دائما محتواهای تولیدیاش قابلیت وایرالشدن در شبکههای اجتماعی را دارد؛ چون میتوان آنها را بدون نابودی مفهوم، به قالبهای یک یا دو دقیقهای درآورد تا در شبکههای اجتماعی مثل فیسبوک، ایکس و اینستاگرام بازنشرشان کرد و ملت را به دو دسته فحاش و حامی تقلیل داد، بدون آنکه فرصتی برای گفتوگوی جدی میان این دو دیدگاه وجود داشته باشد.
ترامپ همچنین محصول دنیای رسانه است. شاید نامزدی مثل او هرگز در دهههای هفتاد یا هشتاد پیدا نمیشد یا اگر هم بود، مانند ریگان مجبور میشد بسیار از تیپ قدیمی خود (ریگان بازیگر فیلمهای وسترن بود) فاصله بگیرد. اما در روزگار اخبار لحظهای، شهروند-خبرنگارها و شبکههای خبری ۲۴ساعته ترامپ با شخصیتی فراتر از واقعیتش، انواع و اقسام رسواییها و فرارهای مالیاتی، در ابتدا فضای رسانه را بهعنوان یک جوک پُر کرد اما خیلی زود نشان داد که رویکرد متفاوتی از یک سیاستمدار کلاسیک دارد.
مثلا زمانی که توسط هیلاری کلینتون به فرار مالیاتی متهم شد، به جای طفره رفتن از پاسخ دادن، خودش را فرد باهوشی خواند که اتفاقا از قوانینی که کلینتون به نفع دوستان ثروتمندش ایجاد کرده، بهره برده! به قول دیو شپل، کمدین آمریکایی، او فردی بود که از پشت صحنه قدرت به روی صحنه آمد و به جای انکار به مردم عادی گفت: «تمام فسادهایی که تصور میکنید، واقعا در پشت پرده جریان دارد!» و اینگونه بود که یک ستاره غیرمعمول در سپهر سیاسی آمریکا زاده شد.
ترامپ چه در ماه نوامبر ببازد، چه ببرد، چهرهای نیست که حالا حالاها بشود از دنیای سیاست و رسانه حذفش کرد. او هیولایی است که از ضعف ذاتی سیستمهای سیاسی استفاده کرده و حالا آنقدر بزرگ شده که احتمالا جز زوال و مرگ هیچ چیز دیگری نتواند منش و شکل سیاستورزی او را از دنیا حذف کند.