قطب شمال این بار گرم است!
تحلیلی بر قسمت اول سریال «قطب شمال» که روز گذشته پخش آن در پلتفرم فیلیمو شروع شد.
هفت صبح| امین محمودییکتا، سالها فعالیتهای مختلفی را تجربه کرده؛ مثلا فیلمنامهنویس سریالهای خانگی «ملکه گدایان» و «عقرب عاشق» بوده. او چندی پیش فیلمنامه سریال «قطب شمال» را با همراهی حامد افضلی در فضایی متفاوت نوشت و خود کارگردانیاش را برعهده گرفت.
حالا قسمت اول از اولین تجربه کارگردانی محمودییکتا در پلتفرم فیلیمو در دسترس است. سریالی که نام یکی از تهیهکنندگان باسابقه و موفق تلویزیون یعنی اکبر تحویلیان (سریال چند فصلی از سرنوشت، شاید برای شما هم اتفاق بیفتد و ...) را پای خود دارد.
مورد اول| داستان
قصه «قطب شمال» از چند منظر دارای اهمیت است: روایت خود را سرراست و بدون لکنت بیان میکند؛ تعداد اتفاقات آن به قاعده است و شوکهای دراماتیک، به خوبی در قصه جانمایی شده.
اگر بخواهیم بدون لو رفتن داستان، از کلیت «قطب شمال» بگوییم؛ ماجرا این است: همایون منصوری در شب عروسی بازداشت میشود و به زندان میافتد. او کارمندی پاکدست است که به دام یک ماجرای پولشویی افتاده. پای رقیب عشقی هم در میان است.
نویسندگان از مواد اولیه موجود، بهرهای خوب برده و فیلمنامهای پر و پیمان آماده کردهاند. کارگردان نیز در تصویری کردن اصل و فرع قصهها، موفق عمل کرده است. در قسمت اول، دستکم هفت اتفاق مسلسلوار وجود دارد که مخاطب را دچار شوک و نیز ترغیب برای دنبال کردن داستان میکند. یکی از آنها درست، دم تیتراژ پایان است. این تمهیدی کلاسیک و امتحان پسداده برای کشاندن مخاطب به دنبال قصه است.
مورد دوم| اهمیت اقتباس
«اقتباسی آزاد از رمان برجسته کنت مونت کریستو، اثر الکساندر دوما». این اشاره در تیتراژ ابتدایی «قطب شمال» ، به مخاطب تلنگر میزند تا بداند خط کلی (و احتمالی) داستان چیست.
تاکنون چندین اقتباس سینمایی و سریالی از کنت مونت کریستو ساخته شده ولی «قطب شمال» قرار نیست برگردان مو به موی رمان باشد. اقتباس آزاد از یک اثر برجسته نیز واجد اهمیت و قابل تحسین است. خاصه در زمانهای که خاص و عام اتفاق نظر دارند که سریالهای ایرانی باید فضا و مسیری تازه تجربه کنند.
خلاصه داستان رمان کنت مونت کریستو از این قرار است: «ادموند دانتس، یک ملوان جوان است که به خاطر خیانت ۴ نفر از آشنایانش، به ناحق و به جرم خیانت به کشور زندانی میشود. او سالها را در زندان میگذراند و در نهایت موفق به فرار میشود. دانتس که در اثر این تجربه تلخ متحول شده، هویتی جدید برای خود برمیگزیند و بقیه عمرش را صرف نقشه کشیدن و اجرای انتقام از کسانی میکند که زندگی او را تباه کردهاند.» قهرمان «قطب شمال» چه نقشهای در سر دارد و چه سرنوشتی در انتظار اوست؟ اصلا مسیر را شخصیتی دیگر رقم خواهد زد؟ اینها سوالات مهمی هستند.
مورد سوم| بازیگران
دیگر نقطه قوت «قطب شمال» در ایستگاه اول، بازی قابل قبول بازیگران سریال است. بهادر زمانی تجربیات مختلفی از سر گذرانده و حالا در نقش همایون، گام بلند تازهای در عرصه بازیگری برداشته. او نقش یک جوان پاکدست و فریب خورده و در عین حال عاشق را باورپذیر به نمایش گذاشته.
شگفتانه بعدی، عملکرد متفاوت آناهیتا درگاهی در نقش ارغوان است؛ یک معشوق جلوهگر با رفتارهای موقر زنانه. امیرحسین فتحی نقش رقیب این دو دلداده را بازی کرده و حواسش بوده شخصیت منفی سامان، از قاب بیرون نزد. ایوب که فرهیختگی او ربطی به قاتل بودنش ندارد هم زمینه شکلگیری یک بازی متفاوت برای فرهاد آئیش را فراهم کرده است.
فرزاد حسنی ( داوود) را پیشتر در نقش وکیل، با سریال «هفت» دیده بودیم. اینجا اما به خاطر بعد منفی کاراکتر، جنس بازیاش تفاوتی اساسی دارد. برای حسنی چند دقیقه کافی بود تا روی خبیث و البته مهیب شخصیت را به رخ بکشد. «قطب شمال» چند بازیگر در نقشهای محوری هم دارد که در قسمتهای بعد نوبت به آنها میرسد؛ از جمله نازنین بیاتی، فرزاد فرزین و ... .
مورد چهارم| فضاسازی
«قطب شمال» در زمینه فنی هم نمره قبولی میگیرد؛ فیلمبرداری، تدوین، صداگذاری، طراحی صحنه و لباس به همراه موسیقی و ... . اینها دست به دست هم دادهاند تا مخاطب یک داستان مهیج و معمایی را در فضایی ملموس و باورپذیر به تماشا بنشیند. ناگفته پیداست «قطب شمال» مثل هر محصول دیگر، کامل نیست؛ ولی امتیازات ساختاری و محتوایی آن در قسمت اول به گونهای است که ضعف ها را میپوشاند. سریال به مخاطب احترام میگذارد و امیدواریم تا پایان به این قرار، وفادار بماند.