به فاتح جدید هالیوود سلام کنید!
در گوشه و کنار دنیای سینما چه میگذرد؟
روزنامه هفت صبح| نودوششمین مراسم اسکار هم به پایان رسید؛ بدون غافلگیری و حتی اتفاق هیجانانگیز یا حاشیهای که توجه رسانهها را به خود جلب کند. با این وجود مهمترین اتفاق درخشش «اوپنهایمر» و جایزه بهترین کارگردانی برای کریستوفر نولان بود که بعد از سالی سراسر موفقیت، حالا او را باید در کنار سینماگرانی چون استیون اسپیلبرگ و جیمز کامرون بهعنوان یکی از قدرتمندترین چهرههای هالیوود امروز بشناسیم.
طبق رسم همیشگی دنیای سینما، اسکار امسال هم پایانی بود بر یک سال سینمایی و ماهها رقابت و کمپین برای کسب مجسمههای طلایی. «اوپنهایمر» با کسب هفت جایزه (بهترین فیلم، کارگردانی، بازیگر مرد اصلی، بازیگر مرد مکمل، فیلمبرداری، تدوین و موسیقی متن) فاتح اصلی مراسم بود و در ردههای بعدی به ترتیب «بیچارگان» با چهار جایزه (بهترین بازیگر زن اصلی، طراحی صحنه، طراحی لباس و چهرهپردازی) و «محدوده مورد نظر» (بهترین فیلم خارجی و بهترین صدا) قرار گرفتند.
جوایز بخش فیلمنامه بین «آناتومی یک سقوط» و «داستان آمریکایی» تقسیم شد و «جاماندگان»، «باربی»، «پسر و مرغ ماهیخوار» و «گودزیلا منهای یک» نیز هر کدام با یک جایزه مراسم را ترک کردند. هنوز آمار بینندگان اسکار امسال به صورت رسمی منتشر نشده اما عموما واکنشها به مراسم که تلاش شده بود تا یادآور روال معمول و کلاسیک اسکار در سالهای دور باشد، مثبت بوده است.
اکثرا به قابل پیشبینی بودن جوایز اشاره کردهاند که باید در نظر داشت اگر در سالهای قبلی هم روند فصل جوایز را با دقت دنبال میکردید، به ندرت در شب اسکار جایزهای میتوانست اهالی سینما را غافلگیر کند، مگر در موارد انگشتشمار. در بحث اجرا نیز ظرف همین چند ساعت بخش مربوط به حضور جان سینا برای اهدای جایزه بهترین طراحی لباس (که بدون لباس روی صحنه حضور پیدا کرد) تبدیل شده به یک میم جدید اینترنتی و دستمایه شوخی کاربران شبکههای اجتماعی قرار گرفته است.
در هر صورت فاتح اصلی سینما در سال گذشته کریستوفر نولان بود که با روایت داستان دانشمندی که با ساختن بمب اتم به فکر بردن جایزه نوبل بود، موفق شد تا پس از سالها تلاش به اسکار برسد و جایگاهی تازه را برای خودش در میان هالیوودیها ایجاد کند. بخش عمدهای از موفقیت «اوپنهایمر» را باید مدیون کمپینهای تبلیغاتی و بازاریابی هوشمندانه فیلم گذاشت که برای چند ماه در کانون توجه رسانهها قرار گرفت. از حالا همه منتظر پروژههای بعدی نولان خواهند بود.
با پایان رقابتهای فصل جوایز و روشن شدن تکلیف اسکار، باید برگردیم به اوضاع روز سینما و ماجراهای مربوط به گیشه که فعلا هیجانانگیز دنبال میشود. در حالی که هنوز همه درگیر «تلماسه: قسمت دوم» هستند و از دستاورهای فنی، بصری و روایی فیلم بهعنوان یکی از آثار مهم هزاره جدید میگویند، در دومین هفته از اکران، فروش جهانی فیلم دنی ویلنوو از مرز 360 میلیون دلار گذشت اما در کمال تعجب این هفته صدر جدول باکسآفیس را به «پاندای کنگفوکار 4» واگذار کرد که 58 میلیون دلار در سینماهای آمریکای شمالی فروش داشته است. با توجه به موفقیت «پاندای کنگفوکار» و رقبایی که در هفتههای آتی از راه میرسند، به نظر میرسد «تلماسه» کار سختی در پیش دارد و استودیوی برادران وارنر برای رسیدن به آماری ورای پانصد میلیون دلار فروش باید تمام ابزارهای خود را به کار بگیرد.
نکته جالب اینجاست که در حال حاضر دو فیلم با موضوع تقریبا مشابه و رویکردهای متفاوت (تریلرهایی با محوریت روابط دگرباشانه) روی پرده رفته و هر دو فیلم نیز با استقبال نسبی منتقدان مواجه شدهاند. اولی «دختران فراری» ساخته ایتن کوئن با نقشآفرینی مارگارت کوالی است و دومی «عشق، دروغ و خونریزی» (که البته عنوان انگلیسی فیلم نام عامیانه گونهای از گلهای تاجخروسی نیز به شمار میآید) با نقشآفرینی کریستین استوارت. ساخته جدید رز گلس که پیشتر با «سنت ماود» نیز مورد تحسین قرار گرفته بود، تا اینجای سال یکی از فیلمهای محبوب منتقدان است و طرفدارانش نیز کم نیستند.
این روزها بخش مهمی از اخبار سینمایی مربوط میشود به پروژههای کنجکاویبرانگیزی که بهزودی کلید خواهند خورد. مثلا مایکل فسبندر که چند سال بازیگری را به خاطر حضور در مسابقات حرفهای اتومبیلرانی کنار گذاشته بود، بعد از همکاری با دیوید فینچر در «آدمکش» که واکنشهای ضدونقیضی را به دنبال داشت، دوباره به بازیگری پرکار تبدیل شده است. فسبندر بهعنوان بازیگر اصلی سریال جاسوسی «دپارتمان» انتخاب شده که قرار است توسط جو رایت کارگردانی شود. «دپارتمان» بر اساس سریال فرانسوی موفق «اداره» ساخته خواهد شد و جرج کلونی نیز بهعنوان تهیهکننده اجرایی در تولید آن مشارکت دارد.
برخلاف فسبندر که زیاد نتوانست از بازیگری فاصله بگیرد، خبر ناامیدکننده هفته گذشته برای طرفداران دنیل دیلوئیس این بود که شایعات در مورد بازگشت او به سینما صحت ندارد و بازیگری عملا و به معنای واقعی کلمه برای دیلوئیس تمام شده است. خبر را جیم شرایدان فیلمساز سرشناس ایرلندی و دوست و همکار قدیمی دیلوئیس اعلام کرد. البته همچنان خیلیها تصور میکنند که بازنشستگی آقای بازیگر خیلی طولانی نخواهد شد و مانند دفعات قبل بالاخره کسی یا نقشی میتواند او را برای حضور دوباره مقابل دوربین وسوسه کند.
حالا که بحث بر سر برنامههای آینده فیلمسازهاست، باید اشارهای هم داشته باشیم به قربانیان تغییرات مدیریتی دیزنی و نتایج ضررهای بزرگ استودیو در سالی که پشت سر گذاشتیم. سال قبل بعد از مراسم اسکار و جایزه بهترین فیلمنامه اقتباسی که برای فیلم «حرفهای زنانه» نصیب سارا پُلی شد، دیزنی اعلام کرد که سکان نسخه لایو-اکشن «بمبی» را به دست این سینماگر زن سپرده که عموما با آثار مستقل شناخته میشود؛
انتخابی جذاب و تا حدی غیرمعمول. هفته گذشته اعلام شد که با تغییرات مدیریتی صورت گرفته در دیزنی، پُلی دیگر بهعنوان کارگردان در این پروژه حضور ندارد و البته سرنوشت دیگر اقتباسهای لایو-اکشن این کمپانی از جمله «شمشیر در سنگ»، «گربههای اشرافی»، «هرکول» و «کروئلا 2» هم مشخص نیست چون تمام برنامههای استودیو در حال بازنگری است و اگر در آینده نزدیک هم به پیشتولید برسند، احتمالا رویکرد و سیاستی تازه را دنبال خواهند کرد.
به نظر میرسد که سال 2024 و 2025 برای استودیوها کاملا کلیدی است و تغییر و تحولات چشمگیری در کار خواهد بود. این تغییرات فقط به دیزنی و وارنر محدود نمیشود و حتی گفته شده که اپل نیز بعد از سرمایهگذاری در سه پروژه عظیم و گرانقیمت «قاتلان ماه کامل»، «ناپلئون» و «آرگایل» (که در حال حاضر روی پرده است و اولین شکست بزرگ سال جاری به حساب میآید)، به فکر تغییر سیاستهای خود در زمینه تولیدات سینمایی افتاده است.
به هر حال در طول تاریخ شکستها بیشتر از موفقیتها در تغییر هالیوود موثر بودهاند و این را دیمین شزل میتواند بهتر از هر کسی توضیح بدهد که سال گذشته با «بابیلون» یکی از بزرگترین شکستهای سینمایی هزاره جدید را رقم زد. شزل اخیرا در پادکستی حضور پیدا کرده و در پاسخ به سؤال درباره برنامههای آیندهاش، گفته که کابوس شکست «بابیلون» همچنان دست از سرش برنداشته و مطمئن نیست که برای فیلم بعدی درها به رویش باز باشد و بتواند اطمینان استودیوها را برای تامین بودجه لازم جهت تولید جلب کند. باید دید شزل راهی برای بازگشت و تعریف دوباره خودش پیدا خواهد کرد یا سرنوشت او به یکی از درسهای عبرت تاریخی در هالیوود تبدیل میشود؛ فیلمساز جوانی که طی کمتر از یک از فرش به عرش رسید و به همان نسبت سقوطی کمنظیر را تجربه کرد.