تهدید خاموش | نگاهی به تحولات قفقاز که بدون حضور ایران در جریان است
ورود آمریکا و طرح مسیر ترامپ در قفقاز با حذف تدریجی ایران از معادلات ژئوپلیتیک شمالغرب تهدیدی استراتژیک برای امنیت ملی محسوب میشود
هفت صبح، حسین فاطمی| نیکول پاشینیان، نخستوزیر ارمنستان در تازهترین اظهاراتش در مجمع « اساس چهارراههای جهان» اعلام کرد که ایروان در حال مذاکره با واشنگتن برای ایجاد «مسیر ترامپ» است؛ مسیری که قرار است جمهوری آذربایجان را از طریق خاک ارمنستان به منطقه خودمختار نخجوان متصل کند. او گفت که «این طرح نهتنها برای باکو و ایروان، بلکه برای ایران و روسیه نیز اهمیت راهبردی دارد؛ زیرا امکان دسترسی ایران به دریای سیاه، گرجستان و آسیای میانه را فراهم میکند و روسیه را به مسیرهای جدید حملونقل منطقهای متصل میسازد.»
پاشینیان افزود که مذاکراتی هم میان روسیه و ارمنستان برای تقویت ارتباطات ترانزیتی از مسیر آذربایجان در جریان است. در همین زمینه، الکسی اوورچوک معاون نخستوزیر روسیه، در اکتبر اعلام کرد آذربایجان بااستفاده از شبکه ریلی خود برای ترانزیت کالاهای روسی به ارمنستان موافقت کرده است. این تحولات در ادامه توافق ۸ اوت ۲۰۲۵ در واشنگتن میان الهام علیاف، پاشینیان و دونالد ترامپ انجام میشود؛ توافقی که با هدف عادیسازی روابط و گشودن مسیرهای حملونقل بین دو کشور به تصویب وزرای خارجه ارمنستان و آذربایجان رسید.
بر اساس این طرح، مسیر جدید شامل خطوط نفت، گاز، برق، اینترنت و راهآهن در امتداد رود ارس و منطقه سیونیک ارمنستان است که یادگار دوران شوروی محسوب میشود. در حالیکه این روزها تمرکز اصلی سیاست خارجی ایران بر بحرانهای خاورمیانه، از جنگ غزه و تهدیدات اسرائیل تا مناقشات مربوط به پرونده هستهای و موشکی قرار دارد، در مرزهای شمالغربی کشور معادلهای نگرانکننده در حال شکلگیری است؛ معادلهای که اگر به درستی درک و مدیریت نشود، میتواند امنیت ملی و حتی تمامیت ارضی ایران را تحتتأثیر قرار دهد. از مرداد ماه امسال و با ورود مستقیم ایالات متحده به معادلات قفقاز، تحت عنوان پروژه موسوم به «مسیر ترامپ»، نقطه عطفی در تغییر ژئوپلیتیک این منطقه شکل گرفته است.
پروژهای که به ظاهر با هدف اتصال جمهوری آذربایجان به نخجوان از طریق خاک ارمنستان طراحی شده، در واقع بخشی از نقشهای بزرگتر برای مهار نفوذ ایران در قفقاز جنوبی است. حالا نیکول پاشینیان، نخستوزیر ارمنستان، در اظهارات اخیر مدعی شده است که «مسیر ترامپ» برای ایران نیز سودمند خواهد بود؛ این ادعای ایروان نشان میدهد که ارمنستانیها هم در حال هضم شدن در معادلات ضدایرانی قفقاز هستند. چراکه واقعیتهای میدانی و جغرافیایی خلاف ادعای پاشینیان را نشان میدهد.
مسیر موسوم به «ترامپ»، در صورت اجرا، عملا مرز حیاتی ایران و ارمنستان، یگانه راه ارتباطی تهران با قفقاز شمالی و اروپا را قطع خواهد کرد و ایران را از دسترسی مستقیم به این کریدور راهبردی محروم میکند. ابعاد خطرناکتر ماجرا اما به لایههای امنیتی طرح بازمیگردد. اگر آمریکا موفق شود در قالب «نظارت بر امنیت مسیر ترامپ» حضور میدانی پیدا کند، منطقه قفقاز جنوبی عملاً به یک ناحیه شبهنظامی تحت کنترل غرب بدل میشود؛
منطقهای که نهتنها به منزله گذرگاه انرژی و ترانزیت، بلکه به عنوان سکوی نظارتی بر شمال ایران عمل خواهد کرد. در چنین شرایطی و با توجه به مواضع پاشینیان چنین به نظر میرسد که تهران ناچار است عملا «به جای ایروان هم نقشآفرینی فعال» داشته باشد؛ زیرا ضعف سیاسی و نظامی دولت پاشینیان در برابر فشارهای غرب و باکو، امنیت ایران را در معرض تهدید مستقیم قرار داده است.
محسن پاکآیین: قفقاز؛ فرصتی که تهران
از دست نداده است
برخلاف نگرانیهایی که پیرامون «رها شدن» قفقاز از سوی ایران مطرح میشود، محسن پاکآیین در گفتوگو با «هفت صبح» تصویری متفاوت اما محتاطانهتر ارائه میدهد. آنگونه که سفیر پیشین در آذربایجان توضیح میدهد: «سیاست خارجی ایران اگرچه بهواسطه پروندههای پیچیدهای چون برجام، بحرانهای منطقهای و رقابتهای هستهای مشغول است، اما کارگزاران و نهادهای مسئول در حوزه قفقاز نیز بهطور موازی فعالاند و اتفاقهایی که بعد از نشست واشنگتن افتاده، الزاما به معنی از دست رفتن میدان نیست.»
تحلیلگر ارشد حوزه قفقاز با اشاره به نشست مرداد ماه در واشنگتن برای امضای توافق بین باکو و ایروان میگوید: «آن نشست نسبتا به نفع ایروان تمام شد و توافق ضمنی حاصل شد که آذربایجان خطوط مواصلاتی ارمنستان را در ازای تسهیل ارتباط با نخجوان باز کند»؛ امری که به گفته او، «میتواند در بلندمدت به تثبیت حاکمیت ملی ارمنستان و باز شدن مسیرهای ترانزیتی برای منطقه بینجامد.» با این حال، سفیر اسبق ایران در ازبکستان تصریح میکند که «این فرایند زمانبر است. چون احداث خطآهنی که نخجوان را به آذربایجان وصل کند، دستکم چند سال طول خواهد کشید و در مراحل اولیه، بازیگران منطقهای نظیر باکو و آنکارا هم تمایلات متفاوتی از خود نشان دادهاند»؛
پاکآیین این را هم میگوید که «بهجای تقلیل همهچیز به تهدید، جمهوری اسلامی باید اراده لازم برای یافتن و بهکارگیری فرصتها را داشته باشد؛ از افزایش مرزهای موثر تجاری با ارمنستان تا توسعه زیرساختهای انرژی و ترانزیتی که ارمنستان را کمتر نیازمند بازیگران دیگر کند.» دیپلمات پیشین کشور نسبت به برخی ادعاها هم بدبین است و تاکید دارد که گمانهزنی درباره نقش ناتو یا طرحهای امنیتی غرب در قفقاز که به باورش، شواهد عملی کمی برای آن وجود دارد، چندان به سود ما نیست، ولی متاسفانه گاهی رسانهها با برجستهسازی این سناریوها، بیش از آنکه به تصمیمسازی کمک کنند، به ایجاد «هراس تحمیلی» دامن میزنند. پاکآیین خاطرنشان کرد که «تقویت حضور اقتصادی، همکاریهای انرژی و برنامهریزی برای ساخت پروژههای زیرساختی در ارمنستان میتواند دسترسی تهران را به کریدورهای جدید تضمین کند و معادلات منطقهای را به سود ایران تغییر دهد.»
احسان موحدیان: ما قفقاز را رها کردهایم
برخلاف نگاه خوشبینانه پاکآیین، احسان موحدیان به عنوان دیگر کارشناس در گفتوگو با هفتصبح نگاه بدبینانهای را چاشنی گفتههای خود کرده و متذکر میشود؛«معادلاتی در قفقاز جریان دارد که اگر بیتوجه بمانیم، میتواند در آینده نزدیک برای ایران تبعات امنیتی جدی داشته باشد». تحلیلگر مسائل قفقاز با اشاره به تحرکات تازه ایالات متحده در قفقاز و طرح موسوم به «مسیر ترامپ»، مسئله را اینگونه تبیین میکند که «در ظاهر صحبت از اتصال جمهوری آذربایجان به نخجوان از طریق خاک ارمنستان است اما در واقع ما با بخشی از یک بسته بزرگ ضدایرانی مواجه هستیم؛ بستهای که هدفش تنیدن شبکهای از کریدورها به دور ایران است تا کشور را از مسیرهای ترانزیتی و انرژی منطقه حذف کند.»
به باور این مفسر مسائل اوراسیا، «طرحهایی مانند کریدور لاجورد، آیمک و مسیر ترامپ، حلقههای یک زنجیرهاند که از افغانستان تا مدیترانه امتداد مییابد و ایران را دور میزند». لذا او هشدار میدهد که «اگر این حلقهها تثبیت شوند، ما از مسیرهای حیاتی ترانزیت کالا و انرژی منطقه کنار گذاشته خواهیم شد. این ظاهر اقتصادی دارد اما در باطن یک کمربند امنیتی و اطلاعاتی علیه ایران است.»
کارشناس مسائل ارمنستان با اشاره به حضور پررنگ گروههای مذهبی آمریکایی در این کشور (ارمنستان) تصریح میکند که «حضور کشیشهای اوانجلیست و گروههای تبشیری به بهانه فعالیت فرهنگی در منطقه سیونیک یا مغری، تصادفی نیست. این پروژهها ماهیت امنیتی دارند و هدفشان تثبیت نفوذ غرب در منطقهای است که میتواند چشم ناظر آمریکا بر شمال ایران باشد.» البته موحدیان تأکید میکند که «نیت دولت ارمنستان الزاما ضدایرانی نیست، اما دچار یک توهم امنیتی شده است. چون پاشینیان فکر میکند حضور آمریکا میتواند تضمینکننده امنیتش در برابر ترکیه و آذربایجان باشد، در حالیکه این حضور دقیقا همان چیزی است که موازنه قدرت را به ضرر ایران و حتی خود ارمنستان تغییر خواهد داد.»
ذیل چنین برداشتی، این پژوهشگر حوزه اوراسیا با لحنی انتقادی ادامه میدهد که «مسئله ما این نیست که چه کسی در ارمنستان برسر کار باشد، بلکه بقای خود ارمنستان برای ایران اهمیت دارد. سقوط ارمنستان یعنی از دست دادن تنها شریک بالقوه ما در برابر بلوک ترکی ـ آذری که با حمایت اسرائیل و انگلستان در حال شکلگیری است.» موحدیان اعتقاد دارد که «ایران باید با تمام نیروهایی که از بقای ارمنستان دفاع میکنند، همکاری کند و نسبت به جریانهایی که میخواهند هویت، جمعیت و ساختار سیاسی این کشور را تغییر دهند، موضع فعالانه بگیرد.
چون دستکاری مرزها و هویت در ارمنستان در واقع مقدمه فشار بر آذریهای ایران خواهد بود. همین حالا تبلیغات مربوط به «آذربایجان بزرگ» وارد فضای دانشگاهی در شمالغرب ایران شده است.» اما بخش انتقادی گفتوگو دقیقا از همینجا آغاز میشود و موحدیان با صراحت به هفتصبح میگوید که «ما در سیاست خارجی پرونده کم نداریم اما قفقاز همیشه در اولویتهای آخر بوده است.
نه متخصص کافی داریم، نه نگاه راهبردی. همیشه منفعل بودهایم و وقتی اتفاقی میافتد تازه به فکر واکنش میافتیم. ما هیچوقت طرح جامع قفقاز نداشتهایم.» به باور او، «ایران میتوانست با حضور اقتصادی و انرژی قویتر در ارمنستان، مانع نفوذ ترکیه و آمریکا شود. اگر ما زیرساختهای انرژی و پالایشگاهی در جنوب ارمنستان ایجاد کنیم، نیاز این کشور به ترکیه و آذربایجان کم میشود. اما به جای آن شاهد رهاشدگی کامل میدان هستیم.»
موحدیان انتقاد خود را متوجه برخی صداها در داخل ایران هم میکند که از پیوستن تهران به «مسیر ترامپ» سخن میگویند و به زعمش، «این طرز فکر خطرناک است. وقتی طراحان خود این پروژه در گزارشهایشان صراحتا گفتهاند که هدف، محدودسازی ایران است، چگونه میتوانیم به آن بپیوندیم؟ این مسیر برای ضربه زدن به منافع ژئوپلیتیک و اقتصادی ایران طراحی شده است.» تحلیلگر حوزه قفقاز اذعان دارد که «متأسفانه ما به موقع عمل نکردیم.
امروز گزینههای ما در قفقاز محدود شده، چون نه اهرم فشار در باکو داریم، نه نفوذ سیاسی در ایروان. ۲۰ سال غفلت و تحلیل اشتباه باعث شده عملاً جایگاه ایران در معادلات قفقاز تضعیف شود.» در پایان گفتوگو، موحدیان به ارتباطات فزاینده میان باکو و تلآویو اشاره میکند و یقین دارد که «سطح این همکاری ها بین اسرائیل و آذربایجان از تولید پهپاد مشترک گرفته تا انتقال نفت آذربایجان به اسرائیل، همه اینها نشان میدهد که باکو به شعبه دوم اسرائیل در مرزهای شمالی ایران تبدیل شده است. تصور اینکه ما بتوانیم از طریق فشار دیپلماتیک این روند را متوقف کنیم، سادهلوحانه است.»