طلوع فلسطین یا آزمون توخالی؟

گزارشی از شناسایی کشور فلسطین توسط بریتانیا، کانادا و استرالیا
هفت صبح| اخیرا سه کشور بریتانیا، کانادا و استرالیا به طور رسمی اعلام کردند که کشور فلسطین را به رسمیت میشناسند. این اقدام در بیانیههای نخستوزیران سه کشور با محوریت صلح و راهحل دو کشوری مطرح شده است. کییر استارمر، نخستوزیر بریتانیا، به طور مشخص تأکید کرد که جنبش حماس نباید هیچ نقشی در آینده کشور فلسطین داشته باشد و تحریمهای جدیدی علیه افراد وابسته به این گروه اعمال خواهد شد. او همچنین بر ضرورت آزادی فوری گروگانها و ورود کمکهای انسانی به غزه تأکید کرد.
با این حال، واقعیتهای میدانی و جغرافیایی هنوز پیچیده و غیرشفاف است. فلسطین فعلا به شکل یک کشور واحد وجود ندارد و دو بخش جداگانه غزه و کرانه باختری، به همراه مسئله تعیین پایتخت در بیتالمقدس، مشکلات جدی برای تحقق راهحل دو کشوری ایجاد کردهاند. این امر نشان میدهد که اقدام اخیر کشورهای غربی بیشتر یک ژست سیاسی و دیپلماتیک است تا اقدامی عملی برای تحقق حقوق فلسطینیان.
ژست غرب در برابر ناکامی در فشار واقعی
تحلیلها نشان میدهد که بهرسمیتشناختن فلسطین توسط این کشورها بیش از آنکه اقدامی عملی برای پایان دادن به خشونتها باشد، پاسخی به فشار افکار عمومی جهانی است. دولتهای اروپایی طی دو سال، با وجود حمایتهای سیاسی و تسلیحاتی از رژیم اسرائیل، مسئولیت جنایات در غزه را به شکل عملی بر عهده نگرفتهاند و اکنون با این ژست سیاسی، از پاسخگویی شانه خالی میکنند.
ساختار سرزمینی فلسطین، محدودیتهای معاهداتی و سیاستهای نتانیاهو باعث شدهاند که مسیر عملی برای تشکیل کشور مستقل فلسطینی تقریبا وجود نداشته باشد. محدودیتهایی همچون ممنوعیت تشکیل ارتش فلسطینی، گسترش شهرکسازیها و تضعیف حکومت خودگردان و شخص محمود عباس، همه نشاندهنده این است که تلاشهای بینالمللی تاکنون بیشتر نمایشی بودهاند. از سوی دیگر، مخالفت کاخ سفید با هرگونه اقدام جدی برای تشکیل کشور فلسطین، مانع بزرگی در مسیر تحقق این هدف است.
با این حال، طیفی از تحلیلگران با قرائتی خوش بینانه تأکید میکنند که حتی ژستهای سیاسی برای شناسایی رسمی کشور مستقل فلسطین هم، ولو به صورت محدود نیز میتواند فرصتی برای ایجاد اجماع بینالمللی و فشار دیپلماتیک باشد، مشروط بر آنکه این شناسایی در ادامه با اقدامات عملی همراه شود.
مسیر طولانی، اما ممکن برای راهحل دو کشوری
اگر کشورهای غربی و عربی ژستهای سیاسی اخیر را جدی گرفته و با اقدامات عملی و پیگیری مستمر همراه کنند، این اقدام میتواند نقطه آغاز یک روند بلندمدت برای تحقق حقوق فلسطینیان باشد. اولین گام در این مسیر، پایان دادن به کشتار و جنایات رژیم اسرائیل در نوار غزه است. پس از آن، فشار دیپلماتیک و ایجاد شفافیت در معاهدات میتواند زمینه را برای پیشبرد راهحل دو کشوری فراهم کند.
با توجه به تجربههای گذشته، جوامع بینالمللی معمولا با ژستهای محدود بدون اعمال فشار واقعی، تأثیر عملی بر روند تشکیل کشور فلسطین نداشتهاند. با این حال، اکنون فرصتی وجود دارد تا با اجماع بینالمللی، شفافیت در مذاکرات و اعمال فشار دیپلماتیک مستمر، شرایط میدانی و حقوقی فلسطین تغییر کند. مسیر تحقق این هدف دشوار و طولانی است، اما ترکیب دیپلماسی، فشار جهانی و حمایت عملی از حقوق فلسطینیان میتواند امید به راهحل دو کشوری را دوباره زنده کند.
بحث درباره راهحل دوکشوری سالهاست که بهعنوان کلید صلح در خاورمیانه مطرح میشود، اما شواهد میدانی و واقعیات سیاسی نشان میدهد که عملیکردن این ایده با موانع جدی روبهرو است. تحقق چنین طرحی مستلزم تداخل منافع قدرتهای بزرگ و عزم سیاسی جدی بازیگران اصلی است، اما تجربههای گذشته نشان دادهاند که این اراده عملا بسیار محدود و شکننده است. از همینرو، برخی تحلیلگران بر این باورند که حتی خودِ اصرار بر «راهحل دوکشوری» بخشی از مشکل است؛ چراکه این شعار اغلب برای پنهانکردن واقعیتهای تلخ میدانی و آرامکردن خشم فلسطینیها بهکار رفته و نه برای حل واقعی بحران.
طرفداران این ایده استدلال میکنند که تداوم سخنگفتن از دو کشور، امید به آیندهای متفاوت را زنده نگه میدارد و این تصور را القا میکند که روزی روندی سیاسی به نتیجه خواهد رسید. اما در مقابل، گروهی دیگر معتقدند باید واقعبینانهتر به مسئله نگریست؛ زیرا در شرایط کنونی اسرائیل بر کل زندگی فلسطینیها تسلط کامل دارد و نظامی را اعمال میکند که سازمانهای حقوق بشری آن را «آپارتاید» توصیف کردهاند. در چنین ساختاری، سخن گفتن از تقسیم سرزمین و تشکیل دو دولت مستقل، بیشتر شبیه یک آرزوست تا راهحلی عملی.
برخی تحلیلگران پیشنهاد میکنند که بهجای تقسیم اراضی، باید به سمت ایجاد یک نظام سیاسی واحد حرکت کرد که در آن حقوق برابر برای همه شهروندان، فارغ از مذهب و قومیت، تضمین شود. اما حتی این رویکرد نیز با پرسشهای بزرگی مواجه است؛ چگونه میتوان نظامی ساخت که دموکراسی واقعی را جایگزین سیستم تبعیض و کنترل کنونی کند؟ در شرایطی که موازنه قدرت بهطور کامل به سود اسرائیل است، چنین تغییری بیش از آنکه یک سناریوی واقعگرایانه باشد، به معجزهای بعید شباهت دارد.