خاک افغانستان، خط قرمز طالبان

تقابل تازه آمریکا و طالبان بر سر پایگاه بگرام، نماد استقلال افغانستان و ابزار ژئوپلیتیک در معادلات قدرت جهانی
هفت صبح| در روزهای اخیر، کشمکش بر سر پایگاه هوایی بگرام دوباره به صدر اخبار بازگشته است. دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده، در دو نوبت متوالی و به فاصله چند روز، خواستار بازپسگیری این پایگاه شده و حتی تهدید کرده است که در صورت امتناع طالبان، «اتفاقات بدی» در پیش خواهد بود.
طالبان اما موضعی قاطعانه اتخاذ کرده است. رئیس ستاد کل وزارت دفاع این گروه تأکید کرده که «توافق بر سر حتی یک وجب خاک افغانستان ممکن نیست» و پایگاه بگرام، بهعنوان نماد استقلال و تمامیت ارضی این کشور، قابل واگذاری نخواهد بود.
در بیانیه رسمی طالبان نیز آمده است که ایالات متحده در توافقنامه دوحه تعهد کرده بود از زور و تهدید علیه افغانستان استفاده نکند و در امور داخلی این کشور مداخله نداشته باشد. این موضعگیری آشکار نشان میدهد که طالبان، حتی در صورت ارائه مشوقهای سیاسی یا اقتصادی، حاضر نیست تجربه حضور نظامی آمریکا در افغانستان تکرار شود.
در این میان، چین نیز بهسرعت وارد میدان شد و نسبت به تلاشهای واشنگتن برای بازگشت به بگرام واکنش نشان داد. پکن هشدار داده است که هرگونه افزایش تنش در افغانستان با خواست و منافع مردم این کشور در تضاد است و آینده این سرزمین باید بهدست افغانها تعیین شود. این موضعگیری چین در بحبوحه تلاشهای آمریکا، بُعد ژئوپلیتیک ماجرا را برجستهتر کرده است؛ بهویژه آنکه ترامپ نزدیکی بگرام به مناطق حساس هستهای چین را یکی از دلایل اصلی بازپسگیری این پایگاه عنوان کرده است.
بگرام؛ مهره کلیدی در بازی بزرگ ژئوپلیتیک
تحلیلگران معتقدند تلاش تازه آمریکا برای حضور دوباره در افغانستان صرفا یک اقدام تاکتیکی نیست، بلکه بخشی از یک راهبرد کلان برای مهار نفوذ فزاینده چین و بازطراحی موازنه قدرت در منطقه است. اهمیت بگرام برای ایالات متحده صرفا به افغانستان محدود نمیشود؛ این پایگاه از نظر جغرافیایی موقعیتی منحصربهفرد برای نظارت بر چهار قدرت هستهای جهان مشتمل بر چین، روسیه، هند و پاکستان دارد و میتواند در معادلات امنیتی ایران نیز نقشآفرینی کند.
پس از خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان در سال ۲۰۲۱، چین توانست نفوذ اقتصادی و زیرساختی خود را از مسیر طرح «کمربند و جاده» گسترش دهد و تا آسیای میانه و خاورمیانه پیشروی کند. بازگشت احتمالی آمریکا به بگرام میتواند تلاشی برای ایجاد یک اهرم فشار علیه پکن باشد تا مسیرهای زمینی و تجاری چین در منطقه تحت کنترل یا نظارت واشنگتن قرار گیرد.
بهعلاوه، آمریکا سالهاست بر وابستگی چین به مسیرهای دریایی حساس تسلط دارد؛ مسیری که بخش زیادی از تجارت خارجی این کشور از آن عبور میکند. حضور دوباره در بگرام میتواند مکمل این فشار دریایی باشد و یک راهبرد ترکیبی شکل دهد؛ «کنترل دریا از یک سو و تسلط بر مسیرهای زمینی از سوی دیگر». این سناریو در صورت تحقق، پیامدهای گستردهای برای امنیت و اقتصاد کل منطقه خواهد داشت و ممکن است رقابت قدرتهای بزرگ را وارد مرحله تازهای کند.
تعلیق میان ثبات و رقابت قدرتها
با وجود تهدیدهای ترامپ و مواضع قاطع طالبان، بازگشت آمریکا به بگرام هنوز در هالهای از ابهام قرار دارد. تجربه خروج شتابزده آمریکا از افغانستان، که تحت فشار حملات همزمان طالبان و داعش خراسان و فروپاشی سریع دولت مرکزی اشرف غنی (دولت سابق افغانستان) در کابل رخ داد، نشان داد که واشنگتن برای پیشبرد اهداف منطقهای خود با موانع پیچیدهای روبهروست. اختلافات داخلی طالبان، حساسیت بازیگران منطقهای و واکنش قدرتهایی چون چین و روسیه میتواند هرگونه توافق احتمالی را با دشواری جدی مواجه کند.
برخی تحلیلگران بر این باورند که حضور دوباره آمریکا در افغانستان ممکن است در کوتاهمدت به مهار تهدیدهای تروریستی کمک کند، اما در بلندمدت خطر تبدیلشدن این کشور به میدان تازه رقابت قدرتهای جهانی را به همراه دارد. تجربه دو دهه گذشته نشان داده است که هرگونه مداخله خارجی بدون درنظرگرفتن منافع مردم افغانستان، نهتنها به صلح و ثبات کمک نمیکند، بلکه میتواند تنشهای داخلی و منطقهای را تشدید کند.
در نهایت، آینده افغانستان و امنیت منطقه نباید قربانی رقابت ژئوپلیتیک قدرتهای بزرگ شود. احترام به حق حاکمیت و تصمیم مردم این کشور تنها مسیری است که میتواند ثبات پایدار را تضمین کند؛ مسیری که در آن منافع ژئوپلیتیک قدرتهای جهانی بر سرنوشت ملت افغانستان سایه نیافکند.