کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۶۲۸۷۲۹
تاریخ خبر:
حمله اسرائیل به خاک قطر؛ شکاف در اردوگاه متحدان آمریکا را آشکار کرد

توافق ابراهیم زیر سایه دیپلماسی عربی

توافق ابراهیم  زیر سایه دیپلماسی عربی

اکنون شرایط به نقطه‌ای رسیده که آمریکا باید میان متحدان عرب و اسرائیل یکی را انتخاب کند.نشست دوحه گرچه با شعارهای تند علیه اسرائیل همراه بود، اما در عمل بعید است به گسست جدی روابط منجر شود

هفت صبح، حسین فاطمی|  نشست اضطراری دوشنبه سران کشورهای اسلامی و اتحادیه عرب در دوحه، نقطه عطفی در تحولات سیاسی و امنیتی خاورمیانه به شمار می‌رود؛ نشستی که در پی حمله هوایی اسرائیل به قطر برگزار شد و پیام آشکاری به واشنگتن و شخص دونالد ترامپ داشت. چون به باور برخی رسانه‌های عبری، اکنون شرایط به نقطه‌ای رسیده که آمریکا باید میان متحدان عرب و اسرائیل یکی را انتخاب کند. این نشست در حالی برگزار شد که موجی از محکومیت‌های بین‌المللی علیه تل‌آویو در جریان است، اما کشورهای عربی، با وجود خشم گسترده افکار عمومی همچنان در چارچوب مناسبات پیچیده با آمریکا و اسرائیل حرکت می‌کنند و از گسست کامل روابط پرهیز دارند.

 

تحلیل رسانه‌های عبری و اظهارنظر مقامات عربی نشان می‌دهد که گرچه حمله اسرائیل به خاک قطر خط قرمزی جدی بود، اما کشورهای عربی هنوز با ملاحظات استراتژیک فراوانی مواجه‌اند؛ ملاحظاتی که از امنیت انرژی تا وابستگی‌های نظامی و فناوری به آمریکا و حتی برخی منافع مشترک با تل‌آویو در زمینه مقابله با ایران را دربر می‌گیرد. با این حال، فشار بر ترامپ برای کنترل اسرائیل و پایان جنگ غزه به سطحی بی‌سابقه رسیده و حتی زمزمه پایان توافق ابراهیم شنیده می‌شود.

 

با این وجود، تجربه نشان داده که چنین موج‌های دیپلماتیکی معمولا عمر کوتاهی دارند و به محض کاهش تنش‌ها، مناسبات به مسیر عادی بازمی‌گردد. بنابراین نشست دوحه را می‌توان بیش از آنکه نقطه آغاز یک استراتژی جدید بدانیم، مانوری دیپلماتیک برای موازنه‌سازی قدرت و ارسال پیام‌های هشدارآمیز به واشنگتن تلقی کرد.

 

‌نقطه جوش دیپلماسی در خاورمیانه  

نشست اضطراری دوحه در شرایطی برگزار شد که حمله اسرائیل به خاک قطر، معادلات امنیتی منطقه را به نقطه‌ای بحرانی رسانده است. برای نخستین بار در سال‌های اخیر، متحدان عرب آمریکا به‌طور مستقیم احساس می‌کنند که تل‌آویو نه‌تنها به امنیت فلسطینی‌ها، بلکه به ثبات و حاکمیت ملی آن‌ها نیز تهدیدی جدی وارد کرده است.

 

رسانه‌های عبری گزارش داده‌اند که فشار سران عرب بر ترامپ به سطحی رسیده که وی باید میان اسرائیل و متحدان عربش یکی را انتخاب کند. این معادله البته پیچیدگی‌های فراوانی دارد. چرا که از یک‌سو ترامپ و حزب جمهوری‌خواه همواره از حامیان سرسخت اسرائیل بوده‌اند، اما از سوی دیگر، پایگاه‌های نظامی آمریکا در قطر، عربستان و امارات برای سیاست خاورمیانه‌ای واشنگتن حیاتی هستند. حمله اسرائیل به خاک قطر، این معادله را برای نخستین‌بار به ضرر تل‌آویو تغییر داده است.

 

موج دیپلماتیک یا مانور مقطعی؟

برخی تحلیلگران بر این باورند که نشست دوحه گرچه با شعارهای تند علیه اسرائیل همراه بود، اما در عمل بعید است به گسست جدی روابط منجر شود. تجربه سال‌های گذشته نشان داده که کشورهای عربی در بحران‌های مشابه از جنگ‌های غزه تا درگیری‌های لبنان، ابتدا مواضع تندی اتخاذ می‌کنند، اما به‌مرور زمان این مواضع فروکش کرده و روابط به مسیر عادی بازمی‌گردد.

 

علت این امر روشن است. زیرا روابط پیچیده اقتصادی، نظامی و امنیتی میان آمریکا، اسرائیل و کشورهای عربی به گونه‌ای تنظیم شده است که امکان اتخاذ سیاست‌های مستقل و یک‌جانبه از سوی جهان عرب را عملا سلب می‌کند. قراردادهای کلان تسلیحاتی، همکاری‌های اطلاعاتی و نیز پروژه‌های مشترک انرژی، از عواملی هستند که اجازه گسست کامل را نمی‌دهند. از این منظر، نشست دوحه را می‌توان بیش از هر چیز مانوری دیپلماتیک دانست؛ حرکتی برای موازنه‌سازی و ارسال پیام هشدار به واشنگتن، بدون آنکه ساختار کلی روابط با آمریکا و اسرائیل را بر هم بزند.

 

 توافق ابراهیم در سراشیبی  یا بازیابی روابط؟

زمزمه‌های پیرامون شکنندگی توافق ابراهیم که در دوران ریاست‌جمهوری اول ترامپ میان اسرائیل و چند کشور عربی مانند بحرین و اماراتی‌ها  امضا شد، اکنون بیش از هر زمان دیگری شنیده می‌شود. برخی تحلیل‌ها می‌گویند حمله اسرائیل به قطر و ادامه کشتار در غزه این توافق را در آستانه فروپاشی قرار داده است.  با این حال، واقعیت این است که ترامپ همچنان اهرم‌های متعددی برای ترمیم این روابط در اختیار دارد.

 

از وعده‌های اقتصادی و نظامی گرفته تا فشارهای سیاسی بر تل‌آویو برای کاهش حملات، همگی ابزارهایی هستند که می‌توانند شکاف کنونی را کاهش دهند.اما کشتار غیرنظامیان در غزه همچنان مهم‌ترین مانع عادی‌سازی روابط باقی خواهد ماند. تا زمانی که تصاویر ویرانی‌ها و آوارگی فلسطینی‌ها در رسانه‌های جهانی منتشر می‌شود، افکار عمومی عربی اجازه نزدیکی کامل با اسرائیل را نخواهد داد و رهبران عرب نیز نمی‌توانند این مسئله را نادیده بگیرند.

 

میانجی گری بزرگ!

با توجه به روابط عمیق و راهبردی دونالد ترامپ با اسرائیل و پیوندهای ایدئولوژیک و سیاسی جمهوری‌خواهان با تل‌آویو، در نگاه اول شاید تصور شود که واشنگتن در برابر فشارهای عربی برای مهار اسرائیل انعطاف چندانی نشان نخواهد داد. اما واقعیت این است که تحولات سال‌های اخیر و به‌ویژه حجم عظیم سرمایه‌گذاری کشورهای عربی در اقتصاد آمریکا، سرمایه‌گذاری‌هایی که تنها پس از نخستین سفر ترامپ در دور دوم ریاست‌جمهوری او به بیش از چهار تریلیون دلار رسیده است موجب شده تا کاخ سفید ملاحظات تازه‌ای را در روابط خود با جهان عرب در نظر بگیرد.

 

این سطح از وابستگی متقابل اقتصادی و همچنین اهمیت راهبردی کشورهای عربی در حوزه انرژی و امنیت منطقه‌ای، واشنگتن را ناگزیر کرده است تا برای جلوگیری از شکل‌گیری شکاف‌های عمیق میان متحدان سنتی خود در خاورمیانه (اعراب و اسرائیل)، به‌دنبال تنظیم دوباره دو طرف مناسبات باشد. در این چارچوب، انتظار می‌رود دونالد ترامپ که همواره علاقه‌مند به ایفای نقش «میانجی بزرگ» در بحران‌های بین‌المللی بوده است ابتکارهایی را برای پر کردن گسل‌های روابط میان کشورهای عربی و اسرائیل در دستور کار قرار دهد.

 

این ابتکارها می‌تواند از ارائه تضمین‌های امنیتی به کشورهای عربی گرفته تا مهار نسبی سیاست‌های تهاجمی تل‌آویو و حتی بازتعریف برخی مفاد توافق ابراهیم را شامل شود. هدف ترامپ نه‌تنها جلوگیری از فروپاشی روابط عادی‌سازی‌شده، بلکه گسترش این روابط به کشورهایی است که تاکنون از ورود به این روند خودداری کرده‌اند.

 

به‌ویژه با توجه به فشار افکار عمومی عربی پس از حملات اسرائیل به غزه و حتی خاک قطر، ترامپ ممکن است تلاش کند موازنه‌ای ظریف میان امنیت اسرائیل و احترام به حاکمیت و دغدغه‌های کشورهای عربی برقرار سازد. چنین تلاشی علاوه بر تقویت جایگاه واشنگتن در خاورمیانه، می‌تواند مانع از چرخش احتمالی برخی بازیگران عربی به سمت قدرت‌های رقیب مانند چین یا روسیه شود. در واقع، ابتکارهای احتمالی ترامپ را باید تلاشی برای حفظ معماری امنیتی-سیاسی مورد نظر آمریکا در منطقه دانست؛ معماری‌ای که هم روابط استراتژیک با اسرائیل را تضمین کند و هم منافع کلان واشنگتن در جهان عرب را در معرض تهدید قرار ندهد.

 

خاورمیانه و معادلات ناپیدا

نشست دوحه، حتی اگر به گسست روابط با اسرائیل منجر نشود، باز هم پیامدهای مهمی برای آینده خاورمیانه خواهد داشت. نخست آنکه تل‌آویو اکنون دریافته که نمی‌تواند بدون محدودیت عمل کند و حتی متحدان عرب آمریکا نیز در برابر اقدامات آن واکنش نشان خواهند داد. دوم اینکه فشارها بر واشنگتن برای کنترل اسرائیل در حال افزایش است و این می‌تواند بر سیاست‌های آینده کاخ سفید در منطقه اثر بگذارد. 

 

همچنین احتمال شکل‌گیری ائتلاف‌های موقت میان کشورهای عربی برای اعمال فشارهای دیپلماتیک بر اسرائیل، هرچند محدود و مقطعی، افزایش یافته است. این ائتلاف‌ها ممکن است در قالب قطعنامه‌های سازمان ملل، تحریم‌های نمادین یا حتی تهدید به کاهش سطح روابط دیپلماتیک خود را نشان دهند. با این حال، توازن قوا و وابستگی‌های متقابل اجازه نخواهد داد که این فشارها به قطع کامل روابط یا تشکیل جبهه‌ای واحد علیه اسرائیل منجر شود. در واقع، نشست دوحه بیش از آنکه سرآغاز یک استراتژی ضداسرائیلی باشد، تلاشی برای مدیریت بحران و ارسال پیام هشدار به تل‌آویو و واشنگتن است.

 

سایر اخبارسیاسیرا از اینجا دنبال کنید.
کدخبر: ۶۲۸۷۲۹
تاریخ خبر:
ارسال نظر