بلاتکلیفی به مثابه سیاست عمومی

از سرپرستی موقت در اداره کل هنرهای نمایشی تا انتظار برای مکانیسم ماشه
هفت صبح، پوریا محسنزاده| خبری در خبرگزاری مهر آمده بود با این مضمون که سال از نیمه گذشت اما نه دبیر تئاتر فجر معلوم است چه کسی است و نه هنوز مدیری برای تئاتر شهر انتخاب شده است. در ادامه آمده بود که این وضعیت مدتهای مدیدی است در مدیریت فرهنگی وزارت ارشاد پایدار است.
طی یک سال گذشته در مدیریت هنری وزارت ارشاد، اتفاقاتی افتاده که بیش از آنکه صرفا به یک وزارتخانه مربوط باشد، به تصویری از وضعیت کلی جامعه شباهت دارد. ادارهکل هنرهای نمایشی ماهها با سرپرست مدیریت شد، مدتی اصلا مدیر نداشت و درنهایت با کشوقوس بسیار مدیرکل آن معرفی شد. مجموعه تئاتر شهر نیز بارها میان سرپرستهای موقت دستبهدست شد و امروز همچنان چشمانتظار مدیری دائمی است.
این چرخه «سرپرستی، بیمدیری و بلاتکلیفی» دیگر فقط حکایت نابسامانی اداری نیست؛ بلکه نشان میدهد در برنامهریزیهای مدیران، «زمان» معنا ندارد. آنچه جاری است، نه حرکت و تصمیم، بلکه انتظار است؛ انتظاری که آرامآرام از دیوارهای وزارتخانه عبور و در بطن جامعه رسوخ کرده است.
این روند نشاندهنده یک اصل نگرانکننده است. زمان در برنامهریزیها و تصمیمگیریهای مدیران گویی حلقهای مفقوده است. همه چیز در انتظار به سر میبرد، انتظاری که نهتنها در ساختارهای مدیریتی، بلکه در بطن جامعه نیز ریشه دوانده و پیامدهای عمیقی بر جای گذاشته است.
انتظار یک تعلیق فراگیر
از منظر روانشناسی اجتماعی، انتظار حالتی است که فرد برابر رخدادهایی که قرار است اتفاق بیفتد، هیچگونه دخل و تصرف یا تأثیری ندارد و تنها میتواند منتظر بماند تا ببیند چه پیش خواهد آمد. این حالت، که اغلب با احساس ناتوانی و عدم کنترل همراه است، به تعلیق ذهنی و عاطفی منجر میشود.
وقتی افراد در موقعیتی قرار میگیرند که نمیتوانند بر آینده تأثیر بگذارند، نوعی انفعال در رفتار و تصمیمگیری آنها شکل میگیرد. این انفعال در سطح فردی به بیانگیزگی، اضطراب و حتی افسردگی منجر میشود و در سطح جمعی، جامعه را به سمت سکون و بیعملی سوق میدهد. در جامعه ایران، انتظار به یک تجربه جمعی تبدیل شده است. مردم در انتظار نتایج مذاکرات هستهای، فعال شدن مکانیسم ماشه، بازگشت تحریمهای سازمان ملل یا حتی احتمال درگیری نظامی با اسرائیل به سر میبرند.
این انتظار طولانیمدت، که ریشه در بیش از دو دهه مذاکرات هستهای دارد، بهگونهای است که فردی متولد سال 1382، زمانی که وزرای خارجه سه کشور اروپایی برای اولین بار و به طور همزمان برای مذاکره با دبیر وقت شورای عالی امنیت ملی به کاخ سعدآباد آمدند، اکنون 22 ساله است و همچنان شاهد ادامه این مذاکرات است و نمیداند بالاخره سرانجام این رویداد که همسن خود اوست چه خواهد شد. تداوم بلاتکلیفی، حس اعتماد به آینده را در جامعه تضعیف کرده و به ایجاد یک فرهنگ روزمرگی منجر شده است.
پیامدهای انتظار بر زندگی روزمره
این تعلیق همگانی مانند ویروسی خاموش، به زندگی روزمره مردم نفوذ کرده و رفتارهای اجتماعی و اقتصادی آنها را تحت تأثیر قرار داده است. وقتی آینده نامطمئن است، افراد از تصمیمگیریهای بزرگ اجتناب میکنند. برای مثال، جوانان از ازدواج یا تشکیل خانواده صرفنظر میکنند، زیرا نمیدانند وضعیت اقتصادی و سیاسی کشور در ماههای آینده چگونه خواهد بود.
آنها که ازدواج کردهاند بچهدار نمیشوند، خانوادهها به جای سرمایهگذاری در کسبوکارهای جدید، داراییهای خود را به کالاهایی با ارزش ذاتی مانند طلا، ارز یا املاک تبدیل میکنند تا از نوسانات احتمالی در امان بمانند. نتایج این رفتار جمعی را در نرخ باروری، نرخ آمار ازدواج، وضعیت بازار سرمایه، شاخصهای اقتصادی از جمله تورم، نرخ رشد اقتصادی، نرخ بیکاری و غیره به وضوح میتوان مشاهده کرد. این رفتارها نهتنها نشاندهنده عدم اطمینان به آینده است، بلکه به کاهش تحرک اجتماعی و اقتصادی منجر میشود.
از منظر روانشناسی اجتماعی، انتظار طولانیمدت به کاهش سرمایه اجتماعی نیز دامن میزند. سرمایه اجتماعی، که بر پایه اعتماد متقابل و همکاری شکل میگیرد، در شرایطی که افراد احساس میکنند کنترلی بر سرنوشت خود ندارند، به شدت آسیب میبیند.
مردم به جای مشارکت فعال در جامعه، به انزوای اجتماعی روی میآورند و این انزوا به کاهش همبستگی اجتماعی و افزایش احساس ناامیدی منجر میشود. گزارش مرکز رصد فرهنگی کشور در سال 1403 نشان میدهد که سرمایه اجتماعی در ایران به دلیل تداوم مشکلات اقتصادی و سیاسی دچار فرسایش شده است.
وقتی حکومت هم منتظر است
بلاتکلیفی تنها به سطح فردی و اجتماعی محدود نمیشود؛ کل ساختار حکومتی نیز در حالت انتظار به سر میبرد. عدم تصمیمگیری قاطع در حوزههای کلیدی مانند سیاست خارجی، اقتصاد و حتی مدیریت فرهنگی و از آن عجیبتر در تعیین یک مدیر برای تئاتر کشور نشاندهنده یک نظام مدیریتی گرفتار در تعلیق است.
وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی که باید پیشگام سیاستگذاری در حوزه فرهنگ و هنر باشد، خود درگیر بیتصمیمی است. نمونه بارز آن، وضعیت آشوبناک مدیریت هنری است که در بالا شرح داده شد. وقتی نهادهای کلیدی مانند وزارت ارشاد نمیتوانند تصمیمات بهموقع و موثری بگیرند، این بیتصمیمی به سایر بخشهای جامعه سرایت میکند.
در سطح کلان، انتظار برای نتایج مذاکرات هستهای و سیاستهای بینالمللی، تصمیمگیریهای اقتصادی را نیز به تعویق انداخته است. دولت و نهادهای حکومتی، به جای ارائه راهکارهای مشخص برای مشکلات اقتصادی، منتظر تحولات خارجی هستند. این رویکرد، فضای عدم اطمینان را تشدید کرده و به کاهش اعتماد عمومی به نهادهای حاکمیتی منجر میشود.
تأثیر انتظار بر شاخصهای اقتصادی
بلاتکلیفی و انتظار اثرات مخربی بر شاخصهای اقتصادی داشته است. بازار بورس ایران، که یکی از معیارهای سلامت اقتصادی است، در سالهای اخیر به دلیل عدم اطمینان سرمایهگذاران دچار نوسانات شدید شده است. سرمایهگذاران، به دلیل ترس از بازگشت تحریمها یا تشدید تنشهای سیاسی، از سرمایهگذاری بلندمدت خودداری میکنند.
این موضوع باعث شده است که بورس ایران به جای نقشآفرینی بهعنوان موتور محرک اقتصاد، به یک فضای سفتهبازی تبدیل شود. تورم، که یکی دیگر از شاخصهای کلیدی اقتصاد است، نیز تحت تأثیر این انتظار قرار دارد. وقتی مردم و فعالان اقتصادی نمیدانند که آیا تحریمهای جدید اعمال خواهد شد یا خیر، تمایل به احتکار و تبدیل پول به کالاهای بادوام افزایش مییابد.
این رفتار به افزایش تقاضا و در نتیجه تشدید تورم منجر میشود. بر اساس گزارشهای اقتصادی، نرخ تورم در ایران در سالهای اخیر به دلیل عدم اطمینان و نوسانات ارزی به سطوح بالایی رسیده است.نرخ بیکاری نیز از این بلاتکلیفی متأثر شده است.
مرکز پژوهشهای مجلس در سال 1403 گزارش داده که بیکاری یکی از عوامل اصلی تأخیر در استقلالیافتگی جوانان ایرانی است. جوانان به دلیل نبود چشمانداز روشن برای آینده، از ورود به بازار کار یا راهاندازی کسبوکارهای جدید باز میمانند. این وضعیت به کاهش رشد اقتصادی و تشدید چرخه فقر منجر شده است.
نیاز به تصمیمگیری قاطع
برای رهایی از این چرخه انتظار و سکون، نیاز به تصمیمگیریهای قاطع و شفاف در سطح حکومتی و اجتماعی وجود دارد. در سطح کلان دولت باید با ارائه سیاستهای روشن در حوزه اقتصاد و سیاست خارجی، اعتماد عمومی را بازسازی کند. از منظر روانشناسی اجتماعی، تقویت حس کنترل و مشارکت در میان مردم میتواند اثرات مخرب انتظار را کاهش دهد.
برنامههای آموزشی، ایجاد فرصتهای شغلی و حمایت از ابتکارات مردمی میتواند به افزایش انگیزه و کاهش انفعال کمک کند. همچنین، شفافیت در تصمیمگیریها و اطلاعرسانی بهموقع میتواند حس ناتوانی را در جامعه کاهش دهد.