دیدار ترامپ و پوتین؛ استقبال گرم و بدرقهای سرد

صحنهآرایی نشست بیش از آنکه حامل ارادهای برای مصالحه باشد، بازتولید یک نمایش قدرت بود
هفت صبح، حسین فاطمی| بعد از روزها گمانهزنی و تحلیل، شاهد برگزاری دیدار دو ساعت و نیمه بین ولادیمیر پوتین و دونالد ترامپ در آلاسکا بودیم؛ دیداری که بهرغم تشریفات پرزرقوبرق و بازتاب گسترده رسانهای، در عمل دستاورد دیپلماتیک قابلتوجهی نداشت و بیش از هر چیز به صحنهای برای نمایش تبلیغاتی و جنگ روایتها بدل شد. پرسش اصلی اینجاست که چرا این نشست نتوانست مسیر بحران اوکراین را تغییر دهد و در عوض چگونه توانست در سطح افکار عمومی جهان بهعنوان یک رخداد بزرگ جلوه کند؟
صحنهسازی در آلاسکا؛ سیاست قدرت در پوشش نمادها
محل برگزاری دیدار در آلاسکا، آن هم در پایگاه مشترک المندورف-ریچاردسون نهتنها انتخابی نمادین بود، بلکه حاوی پیامهای ژئوپلیتیکی آشکاری نیز محسوب میشد. آلاسکا هم از منظر تاریخی یادآور پیوندهای روسیه و آمریکاست و هم از نظر نظامی جایگاهی راهبردی در معادلات قطب شمال دارد. برگزاری این نشست در فضایی آمیخته از نمادهای جنگ سرد، از فرش قرمز و کاروانهای تشریفاتی گرفته تا حضور جنگندهها و بمبافکنهای استراتژیک همگی یادآور رقابت سنتی مسکو و واشنگتن بود.
از منظر تبلیغاتی، کرملین موفق شد با این انتخاب، گذشته ابرقدرتی شوروی را یادآوری کند؛ بهویژه آنکه حضور سرگئی لاوروف با پیراهنی منقش به حروف CCCP خود پیام سیاسی آشکاری به جهان مخابره کرد. در این چارچوب، صحنهآرایی نشست بیش از آنکه حامل ارادهای برای مصالحه باشد، بازتولید یک نمایش قدرت بود؛ جایی که دو بازیگر بزرگ تلاش کردند تصویر خود را در مقام رهبران بلامنازع عرصه جهانی بازسازی کنند.
صلح اوکراین؛ خیلی دور، نه خیلی نزدیک
اگرچه پوتین و ترامپ هر دو در اظهارات رسمی خود از مذاکرات «سازنده» و «مثبت» سخن گفتند اما ماهیت بحران اوکراین اجازه دستیابی به توافقی عملی را نداد. پوتین بار دیگر بر سه محور کلیدی کرملین شامل تضمین امنیت مناطق تحت اشغال، مخالفت با عضویت اوکراین در ناتو و اتحادیه اروپا و تغییر ساختار قدرت در کییف تأکید کرد. در مقابل، ترامپ هرچند لحنی آشتیجویانه برگزید اما در عمل و به صراحت اعلام کرد که «هیچ توافقی تا زمانی که همهچیز نهایی نشود، وجود ندارد».
این موضع نشان میدهد که حتی اگر برخی مسائل جزئی مورد تفاهم قرار گرفته باشد، اختلافات بنیادی همچنان حلنشده باقی مانده است. از نگاه واشنگتن، هرگونه توافقی بدون مشارکت زلنسکی و متحدان اروپایی غیرقابل دوام است، حال آنکه مسکو از حذف کییف از میز مذاکره استقبال میکند. به همین دلیل، نشست آلاسکا بیش از آنکه به حل بحران نزدیک شود، پردهای تازه از تضادها را آشکار کرد.
ترامپ و پوتین؛ اتحاد تاکتیکی یا رقابت استراتژیک؟
یکی از نکات برجسته این نشست، نحوه تعامل شخصی دو رهبر بود. ترامپ کوشید رابطه گرم و صمیمی خود با پوتین را برجسته کند و حتی دعوت خود به دیدار بعدی در مسکو را شدنی دانست. در مقابل، پوتین با اعتماد بهنفس از «همسایگی تاریخی» دو کشور سخن گفت و بر اشتراکات گذشته تأکید کرد. این نزدیکی لفظی در سطح شخصی، اگرچه فضای رسانهای را تحت تأثیر قرار داد اما در سطح استراتژیک نمیتواند اختلافات ژرف میان دو کشور را بپوشاند.
واقعیت آن است که روابط مسکو–واشنگتن در پایینترین سطح خود از زمان جنگ سرد قرار دارد و هرچند تماس مستقیم میان رهبران میتواند از تشدید تنش جلوگیری کند اما تا زمانی که منافع امنیتی بنیادین دو طرف متعارض باشد، «اتحاد تاکتیکی» رهبران نمیتواند به «توافق پایدار» بدل شود. به بیان دیگر، رابطه پوتین و ترامپ بیشتر یک بازی دوگانه است چون از یکسو نمایش نزدیکی برای مدیریت افکار عمومی و از سوی دیگر تداوم رقابت برای تثبیت موقعیت جهانی.
جنگ روایتها؛ پیروزی کرملین در عرصه تبلیغات
شاید مهمترین دستاورد نشست آلاسکا نه در عرصه دیپلماسی، بلکه در میدان تبلیغات رقم خورد. تصاویر پوتین در کنار ترامپ، حضور در تشریفات رسمی آمریکا و حتی سوار شدن بر خودروی ریاستجمهوری این کشور، در رسانههای جهان بازتاب گسترده یافت و این پیام را منتقل کرد که روسیه همچنان بازیگری همسنگ آمریکا در نظام بینالملل است.
برای پوتین، همین بازنمایی تصویری بهمنزله دستاوردی راهبردی بود. در شرایطی که روسیه با فشار تحریمهای غرب و انزوای دیپلماتیک مواجه است، نشان دادن او در مقام «مذاکرهکننده برابر با آمریکا» میتواند سرمایه سیاسی ارزشمندی برای مصرف داخلی و منطقهای باشد. در مقابل، ترامپ به دلیل واگذاری ابتکار عمل رسانهای به مسکو و فقدان توضیحات شفاف درباره جزئیات مذاکرات، در برابر افکار عمومی آمریکا و اروپا دستاورد ملموسی ارائه نکرد. همین امر باعث شد دست برتر در جنگ روایتها به کرملین تعلق گیرد.
پیامدهای منطقهای و جهانی؛ صلحی دور، رقابتی نزدیک
نشست آلاسکا برای بازیگران منطقهای و جهانی حامل پیامهای مهمی بود. نخست این واقعیت که بحران اوکراین بدون مشارکت مؤثر اتحادیه اروپا و کییف قابل حل نیست و گفتوگوی دوجانبه واشنگتن–مسکو نمیتواند جایگزین چارچوبهای چندجانبه شود. دوم، نمایش تبلیغاتی دو قدرت نشان داد که در جهان امروز «جنگ روایتها» به اندازه میدان نبرد اهمیت دارد؛ جایی که حتی بدون توافق، میتوان دستاورد نمادین و روانی به دست آورد.
برای اوکراین و متحدان اروپایی، پیام نشست روشن بود که آنها همچنان باید روی حمایتهای نظامی و امنیتی غرب حساب کنند چراکه واشنگتن و مسکو قادر به مصالحه نهایی نیستند. برای دیگر مناطق بحرانی جهان، از خاورمیانه تا شرق آسیا، این نشست یادآور این شد که دیپلماسی قدرتهای بزرگ بدون پایبندی به حقوق بینالملل و خواست کشورهای درگیر، ره به جایی نخواهد برد.
در نهایت، نشست آلاسکا بیش از آنکه گرهای از بحرانها بگشاید، بازتابدهنده معادله پیچیدهای بود که در آن تبلیغات و نمایش قدرت بر دیپلماسی پیشی گرفته است. به همین دلیل، اگرچه دو رهبر وعده دیدارهای بعدی را دادند اما چشمانداز صلح در اوکراین همچنان دور و مبهم به نظر میرسد.
در کل نشست آلاسکا نمونهای آشکار از شکاف میان «ظاهر پرزرقوبرق» و «واقعیت تلخ» دیپلماسی قدرتهای بزرگ بود. اگرچه رسانهها پر از تصاویر دست دادن، لبخندها و سخنان مثبت دو رهبر شد اما فقدان توافق و تداوم اختلافات اساسی نشان داد که بحران اوکراین همچنان در بنبست است.
با این حال، کرملین توانست از این فرصت برای تقویت موقعیت تبلیغاتی خود استفاده کند، در حالی که ترامپ بیشتر در جایگاه بازیگری قرار گرفت که روایت را به حریف واگذار کرده است. بنابراین آلاسکا را میتوان «ناکامی دیپلماسی و پیروزی تبلیغات» نامید؛ صحنهای که شاید پیشنمایشی برای دیدارهای آتی باشد اما در حال حاضر بیش از هر چیز بازتابدهنده رقابت ژئوپلیتیکی و جنگ روایتها در نظم بینالملل است.