کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۶۱۶۶۸۹
تاریخ خبر:
واکاوی سیاست خارجی کشورهای عربی در دوران پساجنگ

خلیج‌فارس در اوج ثروت؛ در قلب بحران

خلیج‌فارس در اوج ثروت؛ در قلب بحران

از پیامدهای مهم حمله اسرائیل به ایران، شکل‌گیری موضعی یکپارچه میان کشورهای عرب خلیج‌فارس علیه تل‌آویو بود

هفت صبح|  سال جاری میلادی را می‌توان نقطه اوج قدرت اقتصادی کشورهای عرب حوزه خلیج فارس دانست. جهش قیمت انرژی پس از تنش‌های اخیر، درآمدهای بی‌سابقه‌ای را روانه خزانه‌های این دولت‌ها کرد و جایگاهشان را در بازار جهانی نفت و گاز، به‌ویژه قطر در حوزه گاز طبیعی مایع، مستحکم‌تر از همیشه کرد. این ثروت، همراه با موقعیت ژئوپلیتیک و ثبات سیاسی داخلی، زمینه را برای تبدیل این کشورها به بازیگران اصلی در گذار جهانی به «دوران پس از نفت» فراهم آورده است.

 

در سال‌های اخیر، دولت‌های عرب خلیج‌فارس توانسته‌اند روابط خود را نه‌تنها با قدرت‌های بزرگ همچون آمریکا، چین و روسیه متوازن نگه دارند، بلکه با رقبای منطقه‌ای همچون ایران و ترکیه نیز بهبود بخشند. این مهارت دیپلماتیک، به آنها امکان داده از رقابت ژئوپلیتیک جهانی به نفع خود بهره بگیرند. با این حال، تحولات اخیر در خاورمیانه، به‌ویژه جنگ ۱۲ روزه اسرائیل علیه ایران و ورود مستقیم آمریکا به درگیری، نشان داد که این اقتدار اقتصادی و دیپلماسی هوشمندانه، مصونیت سیاسی و امنیتی را تضمین نمی‌کند.

 

در این جنگ، ایالات متحده با حمله به تأسیسات هسته‌ای کشورمان، عملاً به گسترش تنش کمک کرد و واکنش موشکی تهران، حتی آسمان قطر را روشن کرد. این تحولات نه‌تنها ضعف سازوکار امنیتی منطقه را آشکار کرد، بلکه اعتماد پیشین کشورهای عرب حوزه خلیج‌فارس به توانایی واشنگتن در مدیریت بحران را به‌شدت متزلزل کرد.

 

   از «دیپلماسی دلار» تا محدودیت‌های نفوذ بر واشنگتن

در دوره دوم ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ، کشورهای عرب خلیج‌فارس از راهبردی استفاده کردند که به‌خوبی با سبک سیاست‌ورزی او همخوان بود؛ از قراردادهای پرسروصدای چند تریلیون دلاری تا سرمایه‌گذاری مستقیم در اقتصاد آمریکا و خرید تسلیحات پیشرفته. این «دیپلماسی دلار» به رهبران منطقه این امید را داد که در مسائل حیاتی خاورمیانه، بتوانند تصمیمات واشنگتن را به سمت منافع خود هدایت کنند.

 

اما جنگ تجاوز اخیر اسرائیل به ایران نشان داد که حتی این سطح از نفوذ اقتصادی بر آمریکا، در شرایط بحران کارایی محدودی دارد. تلاش قطر، عربستان و امارات برای میانجی‌گری از طریق ترامپ، به نتیجه ملموسی نرسید. حمله به ایران نه‌تنها تهدیدات امنیتی علیه کشورهای عرب خلیج‌فارس را افزایش داد، بلکه بر شکاف میان خواسته‌های آنان و اقدامات واقعی آمریکا صحه گذاشت.

 

نکته کلیدی اینجاست که این کشورها اکنون با دو قدرت منطقه‌ای مواجهند که از قابلیت‌های نظامی پیشرفته برخوردارند؛ اسرائیل که حاضر است بدون هشدار قبلی به اهداف خود حمله کند و ایران که پس از این حملات مصمم‌تر از گذشته به دنبال بازدارندگی نظامی و دفاعی است. این موقعیت، فضای مانور سیاسی خلیج‌فارس را محدود و هزینه هرگونه خطای محاسباتی را چند برابر کرده است.

 

کاهش اعتماد به چتر امنیتی آمریکا و چرخش به‌سوی تنش‌زدایی

حمله انصارالله به تأسیسات نفتی عربستان در ۲۰۱۹ نقطه عطفی در ارزیابی کشورهای عرب خلیج‌فارس از قابل‌اعتماد بودن چتر امنیتی آمریکا بود. واکنش محتاطانه و عدم مداخله مستقیم دولت اول ترامپ در آن زمان، نشان داد که حتی متحدان دیرینه واشنگتن نمی‌توانند روی حمایت بی‌قید و شرط آمریکا حساب کنند. این تجربه، مسیر تازه‌ای را پیش روی سیاست خارجی خلیج‌فارس گشود که ناظر به تنش‌زدایی مستقیم با تهران بود.

 

اوج این روند، توافق مارس ۲۰۲۳ میان عربستان و ایران با میانجی‌گری چین بود؛ توافقی که هرچند بیشتر جنبه نمادین داشت اما روابط دو کشور را به بهترین سطح در دو دهه اخیر رساند. حتی در بحران دریای سرخ، بیشتر کشورهای عربی خلیج‌فارس ترجیح دادند به ائتلاف نظامی آمریکا علیه حوثی‌ها نپیوندند و از گسترش دامنه درگیری پرهیز کنند.

 

با این حال، حمله اسرائیل و متعاقبش، آمریکا به ایران بار دیگر نشان داد که واشنگتن آماده استفاده از پایگاه‌های نظامی در خاک این کشورها، حتی برخلاف میل آنهاست. این مسئله، نارضایتی و احساس بی‌اختیاری را میان رهبران عرب منطقه تشدید کرد. در چنین شرایطی، راهبرد تنش‌زدایی با ایران، نه یک انتخاب، بلکه ضرورتی برای بقای ثبات داخلی و تداوم توسعه اقتصادی است.

 

   اتحاد کم‌سابقه علیه اسرائیل؛ حفظ منافع حیاتی در دوران گذار انرژی

یکی از پیامدهای مهم حمله اسرائیل به ایران، شکل‌گیری موضعی یکپارچه در میان کشورهای عرب خلیج‌فارس علیه تل‌آویو بود؛ حتی کشورهایی که روابط دیپلماتیک با اسرائیل داشتند، ازجمله امارات و بحرین. این همگرایی ناشی از یک دغدغه مشترک بود؛ حفظ ثباتی که برای تداوم صادرات انرژی و گذار اقتصادی به دوران پس از نفت ضروری است.

 

جنگ‌های منطقه‌ای و ناامنی در مسیرهای دریایی، می‌تواند زنجیره صادرات نفت و گاز را مختل کرده و پیامدهای سنگینی برای اقتصاد جهانی و داخلی این کشورها داشته باشد. از این رو، موضع‌گیری مشترک و محکومیت اسرائیل بیش از آنکه واکنشی صرفاً سیاسی باشد، اقدامی در راستای حفاظت از منافع حیاتی اقتصادی بود.

 

با این حال، سکوت محتاطانه در قبال حمله آمریکا به ایران نشان داد که این کشورها هنوز حاضر نیستند روابط خود با واشنگتن را در میانه یک بحران نظامی به خطر بیندازند. عمان و قطر بیانیه‌هایی صادر کردند که از نام بردن مستقیم آمریکا پرهیز داشت و عربستان لحن خود را محدود نگه داشت. این موازنه‌سازی میان استقلال سیاسی و وابستگی امنیتی، بیانگر پیچیدگی وضعیت خلیج‌فارس در معماری جدید امنیتی منطقه است.

 

میانجی‌گری یا گرفتار شدن در چرخه بی‌ثباتی

رفتار دولت دوم ترامپ و حمایت ضمنی اروپا از اقدامات اسرائیل، جایگاه غرب به‌عنوان میانجی بی‌طرف در نگاه ایران را به‌شدت تضعیف کرده است. این شرایط، فرصت و در عین حال مسئولیتی برای کشورهای عرب حوزه خلیج‌فارس ایجاد می‌کند که بر ایفای نقش فعال به‌عنوان میانجی اصلی میان تهران و واشنگتن تاکید دارد.

 

قطر و عمان به دلیل روابط متوازن با ایران و آمریکا، شانس بالاتری برای موفقیت دارند. عربستان و امارات نیز با وجود کاهش نفوذشان در واشنگتن، همچنان می‌توانند از اهرم‌های اقتصادی و امنیتی خود استفاده کنند. اما این مأموریت نیازمند مدیریت پیچیده‌ تضاد منافع میان سه بازیگر اصلی ـ ایران، آمریکا و اسرائیل ـ است.

 

در مقابل، اگر این کشورها نتوانند ابتکار عمل را در دست گیرند، خطر ورود منطقه به چرخه جدیدی از خشونت و بی‌ثباتی بسیار بالاست. جاه‌طلبی‌های اسرائیل برای تغییر نقشه سیاسی خاورمیانه، همراه با احتمال احیای گروه‌های افراطی، می‌تواند هرگونه برنامه‌ریزی برای توسعه اقتصادی و گذار به دوران پس از نفت را به تعویق بیندازد یا نابود کند.

 

بنابراین آینده سیاسی و اقتصادی خلیج‌فارس بیش از هر زمان دیگری به توانایی این کشورها در مهار تنش‌ها و دستیابی به یک توافق پایدار میان ایران و آمریکا وابسته است. موفقیت در این مسیر نه‌تنها ثبات داخلی را تضمین می‌کند، بلکه می‌تواند موقعیت این دولت‌ها را به‌عنوان بازیگران کلیدی نظم جدید جهانی تثبیت کند.

 

 

برای پیگیری اخبارسیاسیاینجا کلیک کنید.
کدخبر: ۶۱۶۶۸۹
تاریخ خبر:
ارسال نظر