کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۶۱۲۷۹۳
تاریخ خبر:
نماینده ویژه ترامپ، استاد به بن‌بست رساندن مذاکرات است

ماموریت غیر ممکن آقای ویتکاف

ماموریت غیر ممکن آقای ویتکاف

چرا مردی که نه سابقه سیاسی دارد و نه قواعد آن را می‌داند مسئول حساس‌ترین پرونده‌هاست؟

هفت صبح، پوریا محسن‌زاده|   در دنیای دیپلماسی، گاه مهم‌تر از آن‌که موضوع مذاکره چیست، آن است که مذاکره‌کننده کیست و چرا او انتخاب شده است. استیو ویتکوف، مشاور نزدیک دونالد ترامپ و یکی از چهره‌های کمتر شناخته‌شده در سیاست خارجی آمریکا، از آغاز دولت ترامپ تا امروز بی‌وقفه درگیر پرونده‌های ملتهب جهان بوده، از جنگ در غزه گرفته تا بحران روسیه و مذاکرات هسته‌ای با ایران.

 

اما وجه مشترک همه ماموریت‌هایش یک چیز است. هیچ‌یک به نتیجه نرسیده‌اند. شاید عده‌ای گمان کنند این ضعف در مهارت مذاکره کننده است که احتمال معقولی است اما شاید بتوان آن را بخشی از یک طراحی بزرگتر هم در نظر گرفت. اهالی بازار املاک نیویورک با نام «استیو ویتکاف» آشنایند. مردی از طبقه متوسط یهودی‌تبار که با پشتکار و شم تجاری به یکی از غول‌های املاک آمریکا تبدیل شد. شرکت «ویتکوف گروپ» از برج‌های منهتن تا کازینوهای لاس‌وگاس را در اختیار داشته و سابقه‌ همکاری‌های گسترده‌ای با بنیاد ترامپ دارد.

 

ویتکاف هرگز سیاست‌مدار نبود، اما دوستی عمیق و قدیمی‌اش با ترامپ باعث شد در بازگشت ترامپ به قدرت، در ژانویه ۲۰۲۵، به‌طور ناگهانی نام او به‌عنوان «نماینده ویژه در امور مذاکرات خارجی» مطرح شود. انتخابی که منتقدان و دیپلمات‌های حرفه‌ای را در بهت فرو برد.

 

  وی با نداشتن سابقه سیاسی یا مذاکرات بین‌المللی و وابستگی شدید به منافع اقتصادی از همان ابتدا چهره بیگانه روابط بین‌الملل بود. اما همین ویژگی، برای ترامپ و برخی حلقه‌های خاص جمهوری‌خواه یک مزیت بود. کسی که قواعد بازی را نمی‌داند، شاید بهتر بتوان او را هدایت کرد یا شاید بتوان از او به‌عنوان عامل خنثی‌کننده مذاکرات بهره برد.

 

به نظر می‌رسد که حضور استیو ویتکاف در جایگاه نماینده ویژه، با توجه به سابقه‌ مذاکرات بدون نتیجه ملموس، بی‌تجربگی دیپلماتیک و گرایش به مواضع هماهنگ با جناح‌های افراطی، بیش از آن که برای پیشبرد مذاکرات و حل مناقشات طراحی شده باشد، امکانات بن‌بست‌سازی را فراهم آورده ‌است.

 بنابراین این‌که شاید هدف آماده‌سازی مذاکرات نبوده، بلکه ایجاد شکست و بن‌بست بوده تا زمینه بحران‌آفرینی و حملات بعدی جناح اسرائیلی و ترامپی فراهم شود در پرتو داده‌های موجود قابل دفاع به نظر می‌رسد که می‌توان آن را در چهار پرده تماشا کرد. 

 

پرده اول

‌غزه - دیپلماسی در سایه دود و آتش

زمستان ۲۰۱۹، استیو ویتکاف برای نخستین‌بار درگیر ماموریتی شد که به نظر می‌رسید از توان او فراتر است. غزه، زیر آتش بود. روابط میان اسرائیل و حماس به مرحله‌ای رسیده بود که هر روز احتمال آغاز دوباره یک جنگ تمام‌عیار می‌رفت. ترامپ که خود در پی اجرای معامله قرن بود، تصمیم گرفت یک چهره غیرسیاسی و نزدیک به خود را برای مدیریت این بحران به منطقه بفرستد. استیو ویتکوف وارد میدان شد.

 

ویتکوف با مقامات مصری، اردنی و حتی در پشت درهای بسته با واسطه‌هایی از قطر و ترکیه دیدار کرد. اما آنچه در نهایت به‌جا ماند، نه تفاهمی سیاسی، که آرامشی شکننده بود که فقط با میانجی‌گری مصر حفظ شد. گفت‌وگوهای مستقیم حماس و اسرائیل هرگز به نقطه روشنی نرسیدند. یک خبرنگار ترک که از نزدیک در دوحه روند دیدارهای غیررسمی را دنبال کرده بود، در آن زمان نوشت: «ویتکاف مثل توریستی بود که در بازار ادویه دنبال راه‌حل می‌گشت.» او نه زبان منطقه را می‌دانست، نه از پیچیدگی‌های سیاست در خاورمیانه با چهارهزار سال سابقه سیاست‌ورزی پیچیده آشنایی داشت.

 

در این میان، تنها کسی که از حضور ویتکاف رضایت کامل داشت، بنیامین نتانیاهو بود. اسرائیل توانست بدون واگذاری هیچ امتیازی، حملات هوایی خود را ادامه داده و همزمان خود را در موضع دفاعی و قربانی نشان دهد.

 

پرده دوم

‌روسیه - سایه‌ای بر گفت‌وگوهای پشت پرده

در میانه سال ۲۰۲۵، استیو ویتکوف ماموریتی بلندپروازانه از سوی ترامپ دریافت کرد. یافتن راهی برای پایان دادن به جنگ در اوکراین. او تا تابستان سه بار با ولادیمیر پوتین دیدار کرد؛ آخرین‌بار در سن‌پترزبورگ، در نشستی که بیش از چهار ساعت به طول انجامید. کرملین، آن نشست را «متمرکز بر ابعاد یک توافق صلح» معرفی کرد و نماینده ویژه روسیه، کریل دیمیتریف، آن را «سازنده» دانست. اما هیچ‌کدام از طرفین، نه از آتش‌بس گفتند، نه از عقب‌نشینی و نه از نشانه‌ای که بشود آن را گام آغازین یک صلح پایدار نامید. واقعیت میدانی تغییری نکرد.

 

در همان روز، ترامپ که ظاهرا از دستاوردهای فرستاده‌اش ناامید شده بود، در پستی در رسانه‌های اجتماعی خطاب به پوتین نوشت: «روسیه باید دست بجنباند. هر هفته هزاران نفر در این جنگ بی‌معنا کشته می‌شوند.»اما حتی این فشار لفظی هم کمکی نکرد. در حاشیه مذاکرات، سخنان مبهم و دلهره‌آور ژنرال کیت کلاگ ـ یکی دیگر از نمایندگان ترامپ ـ درباره امکان شکل‌گیری «مناطق تحت کنترل» غربی‌ها در اوکراین و ادامه حضور روس‌ها در شرق، رسانه‌ها را تکان داد.

 

هرچند کلاگ بعدتر مدعی شد منظورش «نیروی پایداری پس از آتش‌بس» بوده، نه تجزیه اوکراین، اما شک و تردیدها همچنان باقی ماند. اما از ماموریت ویتکوف هیچ نقطه‌عطفی به دست نیامد. جنگ ادامه پیدا کرد. روسیه هیچ نشانه‌ای از عقب‌نشینی نشان نداد و اگر هدف، دستیابی به توافق بود، مسیر اشتباهی انتخاب شده بود. چون نه اوکراین، نه روسیه، نه اروپا و نه حتی ناتو، او را به‌عنوان یک واسطه جدی نمی‌دیدند. سوال مهم اینجاست: چرا کسی با این پیشینه به چنین ماموریت حساسی اعزام می‌شود؟ یک منبع در پنتاگون در همان روزها به «پولیتیکو» گفت: «ویتکاف زبان دیپلماسی را بلد نیست، اما ترامپ به او اعتماد دارد، چون از دایره نزدیکان خودش است.»

 

پرده سوم

‌ ایران – تکرار سناریوی شکست؟

 اکنون نوبت ایران است. بار دیگر مذاکرات هسته‌ای به بن‌بست رسیده‌اند و گمانه‌زنی‌ها از ورود دوباره ویتکاف به میدان می‌گویند. این بار نه از سوی وزارت خارجه، بلکه در چارچوبی «خارج از چارچوب».در ماه‌های اخیر، منابع اسرائیلی گزارش داده‌اند که اگر مذاکرات احیای برجام تا دو ماه آینده پیشرفتی نکند، تل‌آویو به «شیوه خود» عمل خواهد کرد. این تهدید، تنها در صورتی معنا می‌یابد که فرصت لازم برای شکست مذاکرات به‌طور عمدی فراهم شده باشد و در این میان، اگر کسی قرار باشد نقش عامل «بن‌بست‌آفرین» را بازی کند، به نظر می‌رسد کسی بهتر از استیو ویتکاف نیست.

 

سابقه او در پرونده‌های دیگر نیز همین را نشان می‌دهد که تقریبا هیچ پیشرفتی و هیچ دستاوردی نداشته است اما همواره فرصتی تازه برای جناح‌های جنگ‌طلب می‌آفریند تا سیاست‌های افراطی خود را توجیه کند. در مورد ایران نیز، تاخیر در توافق، می‌تواند به نتانیاهو مجال دهد تا با جلب رضایت محافظه‌کاران آمریکایی، سیاستی تهاجمی‌تر را پیگیری کند. این همان الگوی آشنایی‌ست که از غزه تا مسکو دیده‌ایم.

 

پرده چهارم

‌ویتکوف، دیپلمات یا مامور شکست؟

 شاید وقت آن رسیده باشد که به ویتکاوف نه به‌عنوان یک مذاکره‌کننده شکست‌خورده، بلکه به‌عنوان یک مهره حساب‌شده نگاه کنیم. یک مامور برای به بن‌بست کشاندن مذاکرات و نه یافتن راهی برای برون رفت از بن‌بست. برای این ادعا فقط می‌توان با مشاهده رفتار دیپلماتیک ویتکاف به الگو رسید و شواهد روایی آن در میدان‌های مختلف آشکار است. هربار که ویتکاف پا به مذاکرات گذاشته، نه‌تنها گره‌ای گشوده نشده، بلکه طرف تندرو، فرصت و بهانه لازم برای اقدامات بعدی را به‌دست آورده است.

 

در این چارچوب، نتانیاهو بیش از همه سود می‌برد. او در غزه، بدون فشار بین‌المللی، در پرونده ایران، با ایجاد تاخیر هدفمند در مذاکرات و در سطح جهانی، با نشان دادن این‌که گفت‌وگو با دشمنان بی‌فایده است به اهداف خود رسیده است. نتانیاهو سیاستمداری جنگ‌زی است و به خوبی می‌داند وقتی زمان صلح برسد عمر سیاسی او برای همیشه پایان می‌یابد پس چه کسی جز ویتکاف ثروتمند و یهودی‌تبار می‌تواند با نفوذی که بر ترامپ دارد این فرصت را دراختیار وی قرار دهد. ویتکاف شاید ماموریتی سیاسی از جنس دیگر بر دوش دارد که هدفش تنها یک چیز است. شکست. اما نه شکست آمریکا، که شکست گفت‌وگو، تا در سایه آن، آتش‌افروزان بهانه‌های لازم برای افروختن شعله‌های تازه را داشته باشند.

 

تازه‌ترین تحولاتسیاسیرا اینجا بخوانید.
کدخبر: ۶۱۲۷۹۳
تاریخ خبر:
ارسال نظر