کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۶۰۳۸۸۰
تاریخ خبر:

عملیات چندسطحی در خاورمیانه؛ حمله، فریب، یا پیغام مذاکره؟

عملیات چندسطحی در خاورمیانه؛ حمله، فریب، یا پیغام مذاکره؟

حمله آمریکا به تأسیسات هسته‌ای ایران در میانه بازی استراتژیک میان تهران - واشنگتن

هفت صبح،  محسن عسکری جهقی |   حمله آمریکا به خاک ایران با اینکه نیمه شب رخ داد اما بسیاری از مردم همچنان بیدار بودند و اخبار را دنبال می‌کردند. در قیاس با دیگر حمله‌های هوایی و با توجه به آنچه در رسانه‌های داخلی و شاهدان عینی روایت شد، ابعاد حمله با آنچه مشاهده و احساس شد همخوانی نداشت.

 

بسیاری در شبکه‌های اجتماعی چنین می‌گفتند که نه صدای انفجار مهیبی شنیده‌اند، نه آتش‌سوزی گسترده‌ای مشاهده شد، در نهایت چند عکس ماهواره‌ای از خساراتی خبر می‌داد که آمریکا آن را گسترده و مقامات جمهوری اسلامی آن را ناچیز می‌شمردند. حتی ژنرال کین، رئیس ستاد مشترک آمریکا که فرماندهی این عملیات را به عهده داشت گفت: ارزیابی نهایی از خسارت واردشده به تأسیسات فردو هنوز کامل نشده و همچنان در حال انجام است و به نظر می‌رسد که نهایی شدن این گزارش کمی طول بکشد.

 

او که با لباس نظامی پشت تریبون رفته، مقابل دوربین رسانه‌های جهانی سخن می‌گفت اعلام کرد که حدود ساعت ۱:۴۵ بامداد به وقت ایران، بمب‌افکن‌های بی-۲، دو بمب سنگرشکن ۱۳۶۰۰ کیلوگرمی از نوع MOP (مهمات نفوذگر عظیم‌الجثه) را روی فردو رها کردند. سپس ۱۴ بمب دیگر از همین نوع روی تأسیسات نطنز و فردو انداختند. اما این حجم از مهمات با آنچه مشاهده شد لااقل از دید افکار عمومی همخوانی ندارد. 

 

ژنرال کین توضیح داد که تعداد زیادی هواپیماها نسبت به آنهایی که درنهایت به ایران حمله کردند، از ایالت میسوری به سمت ایران به پرواز درآمدند، اما اکثر آن‌ها در عملیات «فریب» به سمت غرب منحرف شدند. تا اینکه هفت فروند بمب‌افکن B-2 در پروازی ۱۸ ساعته و با چند بار سوخت‌گیری هوایی به‌سوی ایران ادامه مسیر دادند و هواپیماهای جنگنده اسکورت از جهتی متفاوت به این بمب‌افکن‌ها ملحق شدند.

 

به گفته وی در این عملیات آمریکا با حملات سایبری، آتش پیش‌دستانه توسط جنگنده‌های نسل چهارم و پنجم، و شلیک ۲۴ موشک تاماهاوک از یک زیردریایی برای منحرف کردن توجه ایران به کار گرفت تا بمب‌افکن‌های بی-۲ بتوانند به سمت تأسیسات هسته‌ای فردو و نطنز پیشروی کنند. در مجموع ۷۵ سلاح هدایت‌شونده در این عملیات به کار رفت و ده‌ها فروند موشک‌ تاماهاوک نیز از زیردریایی به سمت اهدافی در مرکز ایران شلیک شد که به تأسیسات هسته‌ای اصفهان اصابت کردند.

 

به گفته مقامات آمریکایی از جمله وزیر دفاع این کشور روی هم رفته، بیش از ۱۲۵ فروند هواپیما از نیمه‌شب جمعه از جمله بمب‌افکن‌های بی-۲، تانکرهای سوخت‌رسان، هواپیماهای طعمه، شناسایی و جت‌های جنگنده در این حمله شرکت داشتند ولی جنگنده‌ها و بمب‌افکن‌ها تقریبا ۲۵ دقیقه‌ای در آسمان ایران بودند. این همه در حالی بود که ترامپ چند ساعت قبل‌تر اعلام کرده بود برای تصمیم‌گیری در خصوص پیوستن به رژیم صهیونیستی در جنگ با ایران دو هفته زمان نیاز دارد. 

 

  ترفند ابهام‌آفرینی با اظهارات متناقض

این حمله، در حالی رخ داد که تنها ساعاتی پیش از آن، دونالد ترامپ در مصاحبه‌ای گفته بود «برای تصمیم‌گیری دو هفته زمان نیاز دارد». این تضاد نه یک اشتباه، بلکه بخشی از الگوی رفتاری رئیس‌جمهور آمریکا است که می‌توان آن را «تاکتیک ابهام آفرینی با اظهارات متناقض نامید.

 

اظهارات دونالد ترامپ همچون بسیاری از مواضع گذشته‌اش نه صرفا تهدیدهای توخالی‌اند و نه کاملا بی‌معنا؛ بلکه ترکیبی از بلوف‌های صریح و هشدارهای واقعی‌اند که با هدف ایجاد ابهام و برهم زدن تعادل روانی طرف مقابل مطرح می‌شوند. ترامپ به همان اندازه که بلوف می‌زند، به همان میزان راست هم می‌گوید تا مخاطب را در آشفتگی ذهنی و سردرگمی نگه دارد. چه آن زمان که ادعا کرد جنگ روسیه و اوکراین را «در یک روز» به پایان می‌رساند، و چه زمانی که هشدار داد اگر حماس گروگان‌ها را آزاد نکند «درهای جهنم» را خواهد گشود که هیچ‌کدام از این وعده‌ها محقق نشد.

 

   سناریوهای محتمل در میدان بازی چندجانبه

ما با یک بازی چندسطحی مواجهیم که بازیگرانی چون ایران، آمریکا، اسرائیل، کشورهای خلیج فارس، روسیه و چین در آن حضور دارند. اما محور بازی را دو کنش کلیدی شکل داده‌اند: حمله محدود آمریکا به تاسیسات هسته‌ای ایران و هم‌زمان باز ماندن پنجره مذاکره. این وضعیت، بازی را از یک تقابل دوجانبه به شبکه‌ای از تعاملات تبدیل می‌کند. بر این اساس، می‌توان سه سناریوی اصلی را تصور کرد:

 

۱. بازی تنبیه با پنجره مذاکره:

 فشار کنترل‌شده برای تغییر رفتار

در این سناریو، حمله آمریکا نه با هدف آغاز جنگ، بلکه به‌عنوان یک تنبیه نظامی دقیق و محدود طراحی شده است. پیام ترامپ دوگانه است: «ما می‌توانیم حمله کنیم، اما ترجیح می‌دهیم مذاکره کنیم.» این بازی به مدل «تنبیه مشروط» در نظریه بازی‌ها شباهت دارد، که در آن، بازیگر قدرتمند (آمریکا) با یک حرکت تنبیهی سعی می‌کند هزینه ادامه مسیر قبلی (پیشروی ایران در برنامه هسته‌ای) را بالا ببرد، اما هم‌زمان مسیر بازگشت (مذاکره) را نیز باز می‌گذارد.

 

اگر ایران تهدید متقابل نظامی انجام دهد، هزینه بازی برای دو طرف افزایش می‌یابد. اما اگر پاسخ تهران فقط دیپلماتیک باشد و در عین حال گفتمان مقاومت را حفظ کند، توازن جدیدی شکل می‌گیرد  که هیچ‌یک از طرفین امتیاز کامل نمی‌گیرد، اما تقابل به درگیری تمام‌عیار نمی‌انجامد.

 

۲. بازی بازدارندگی نامتقارن:

 تهران با کارت‌های منطقه‌ای بازی می‌کند

در این سناریو، ایران با علم به محدود بودن دامنه حمله آمریکا بازی را به میدان دیگری مثل بستن تنگه هرمز یا تهدید متحدان منطقه‌ای آمریکا منتقل می‌کند تا هزینه پاسخ نظامی آمریکا را بالا ببرد بدون آن‌که مستقیم وارد نبرد شود.

 

 به این ترتیب بدون حمله مستقیم به منافع آمریکا، بازی به یک جنگ فرسایشی بدل می‌شود که تعادل را حفظ می‌کند. در این مدل، هرگونه ورود مستقیم آمریکا به جنگ تمام‌عیار، به احتمال زیاد با واکنش روسیه و چین (سیاسی، اطلاعاتی، شاید تسلیحاتی) مواجه خواهد شد. در این تعادل، آمریکا نمی‌تواند با یک حمله محدود به نتیجه بلندمدت برسد.

 

۳. بازی ابهام راهبردی:

 ترامپ و تاکتیک شوک و نرمش

اگر ایران الگوی رفتاری ترامپ را درک کرده، خود را درگیر واکنش‌های هیجانی نکند، می‌تواند با حفظ بازدارندگی و تداوم فشارهای غیرمستقیم، بازی را به سوی فرسایش پیش ببرد. اما اگر گمان کند هر اظهارنظر ترامپ جدی است، ممکن است وارد دام واکنش شتاب‌زده شود. تعادل مطلوب برای تهران، شناسایی این الگوی رفتاری و تنظیم سیاست خارجی با فرض بی‌ثباتی گفتاری رئیس‌جمهوری آمریکاست.

 

ترامپ، برخلاف چمبرلین نخست‌وزیر بریتانیا که برای جلوگیری از وقوع جنگ جهانی دوم با آلمان مذاکره می‌کرد نشان داده که به برخی تهدیدهای خود جامه عمل می‌پوشاند، اما همچنان ائتلافی منسجم ندارد. اتحادیه اروپا هنوز برابر حمله آمریکا موضع قاطعانه‌ای نگرفته، چین آن را محکوم کرد روسیه به‌دنبال بهره‌برداری از فضای خلأ استراتژیک است. در چنین فضایی شناخت انگیزه‌ها و ظرفیت‌های بازیگران اهمیت فوق‌العاده‌ای دارد و واکنش احساسی به تحریکات اولیه می‌تواند تبعات جبران‌ناپذیری داشته باشد. 

 

  چه باید کرد؟ درس‌هایی برای ایران و منطقه

در چنین صحنه پیچیده و چندلایه‌ای از بازی قدرت، ایران پیش از هر چیز باید الگوهای رفتاری دونالد ترامپ را بشناسد و از گرفتار شدن در دام اظهارات متناقض او بپرهیزد. ابهام‌آفرینی هدفمند ترامپ نباید به واکنش‌های هیجانی یا محاسبات ناپخته منجر شود. در کنار این شناخت روان‌شناختی و سیاسی، ایران باید انسجام داخلی را حفظ کرده و دیپلماسی فعال‌تری در منطقه در پیش بگیرد، به‌ویژه با کشورهایی چون عمان، قطر، ترکیه و عراق که پیش‌تر در نقش‌های میانجی‌گر ظاهر شده‌اند.

 

افزون بر این، افزایش هزینه‌های اقدام نظامی برای ایالات متحده، از طریق تدابیر اقتصادی، اطلاعاتی و امنیتی هدفمند و نه الزاما از مسیر نظامی مستقیم  ضرورتی راهبردی است. در نهایت، بهره‌گیری از ائتلاف‌های نرم جهانی و نهادهای بین‌المللی می‌تواند در مهار و تعدیل رفتار آمریکا مؤثر واقع شود، به‌ویژه اگر این اقدامات در جهت شکل‌دهی به اجماعی بین‌المللی درباره لزوم بازگشت به مسیر مذاکره باشد. در این میان پیگیری حقوقی تخلف آشکار آمریکا به تاسیسات هسته‌ای کشوری که به طور رسمی عضو پیمان منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای است می‌تواند محمل خوبی برای مقابله با آمریکا و اسرائیل باشد. 

 

 

سایر اخبارسیاسیرا از اینجا دنبال کنید.
کدخبر: ۶۰۳۸۸۰
تاریخ خبر:
ارسال نظر