عقلانیت در دل بحران

در کوران جنگ ناخواسته، گفتوگو، سناریوسازی، همبستگی اجتماعی و هوشمندی راه نجات ایران است
هفت صبح| جنگی که اسرائیل علیه ایران آغاز کرده، تازهترین حلقه در زنجیرهای طولانی از تجاوزات این رژیم در خاورمیانه به شمار میرود. رژیمی که در طول نزدیک به هشتاد سال گذشته با اشغال سرزمین فلسطین، آواره کردن میلیونها انسان بیدفاع و مانعتراشی در مسیر تشکیل دولت مستقل فلسطینی یکی از عوامل اصلی بیثباتی در منطقه بوده است. اینبار هدف تجاوز خاک ایران بود.اما ریشهها همچنان توسعهطلبی افراطی، جنگافروزی حسابشده و استفاده ابزاری از مفاهیم اخلاقی همچون «آزادی» و «دموکراسی» برای فریب افکار عمومی جهان است.
در چنین شرایطی، نخستین واکنش طبیعی، مقاومت نظامی است. اما یک گام فراتر از آن، نیازمند تفکر راهبردی برای مهار بحران است. اکنون زمان اندیشیدن به یک «راهبرد خروج» فرا رسیده است. راهبردی که معنای آن عقبنشینی نیست. این راهبرد نشاندهنده عقلانیت،درک شرایط و توان راهبری یک بحران تمامعیار است. هر جنگی حتی ناخواستهترینشان نیازمند ترسیم نقطه پایان است.
در مرحله اول، ایران باید با حفظ کانالهای دیپلماتیک از جمله ادامه گفتوگوهای غیررسمی با آمریکا، مانع از آن شود که اسرائیل به هدف دیرینهاش یعنی انزوای کامل ایران برسد. واقعیت این است که آمریکا، تاکنون در حمله مستقیم به خاک ایران مشارکت نداشته و این روزنه، اگرچه کوچک میتواند بستری برای مدیریت تنش باشد. اگر اسرائیل موفق شود مذاکرات ماههای اخیر را متوقف کند، خود را پیروز یک جنگ روانی بزرگ خواهد دانست. ما باید مانع از ثبت این پیروزی در کارنامه آنها شویم.
در همین حال، کشور باید روی سناریوهای کوتاهمدت تمرکز کند. ازجمله تلاش برای خارج کردن آمریکا از موقعیت حمایت فعال از حملات اسرائیل. پیشنهادهایی چون ادامه غنیسازی تحت نظارت یک کنسرسیوم منطقهای، اگرچه در کوتاهمدت عملیاتی نیست، اما میتواند نشانهای از حسننیت و ابتکار عمل ایران در مسیر دیپلماسی باشد.
اما مواجهه با جنگ فقط در سطح سیاست خارجی یا میدان نظامی خلاصه نمیشود. یکی از مهمترین دغدغههای مردم، تأمین کالاهای ضروری در شرایط بحران است. در حال حاضر، ریسک امنیتی منطقهای احتمالاً موجب میشود روند واردات کالا دشوار و پرهزینه شود.
بنابراین دولت باید پاسخ مناسبی برای این دغدغه مردم داشته باشد که این وضعیت بحرانی تا چه زمانی و با چه شدتی ادامه خواهد داشت؟مثلا رئیس جمهور گزارشی کوتاه به مردم بدهد که تاکنون چه شده و پس از این چه سیاستی دنبال میشود. گفته شود که سیاستگذاریها و برنامهریزیهای دولت برای تأمین و توزیع نیازهای کشور در این شرایط چیست؟
اینجاست که نیاز به یک هماهنگی سهجانبه بین بخش نظامی، دیپلماسی و اقتصاد فوریت پیدا میکند. شورای عالی امنیت ملی با حضور نهادهایی همچون سازمان برنامه و بودجه، باید نقشههای دقیق و واقعبینانهای برای سناریوهای مختلف آماده کند. رئیس سازمان برنامه باید امکانات و محدودیتهای کشور را در هر سناریو روشن کند تا تصمیمگیریها مبتنی بر واقعیتهای اقتصادی و ظرفیتهای عملی کشور باشد.
در کنار سیاست خارجی و سیاست اقتصادی، آنچه ستون فقرات مقاومت در شرایط بحرانی بهشمار میآید، همبستگی اجتماعی است. انسجام داخلی، پادزهر جنگ روانی دشمن است. در غیاب این انسجام، شکافهای اجتماعی میتواند به نقطهضعف استراتژیک کشور تبدیل شود.
تقویت عدالت اجتماعی بهویژه توجه به حقوق زنان و اقشار محروم، نباید در اولویتهای ثانویه قرار گیرد. در چنین لحظاتی، اتفاقاً باید نشان داده شود که دولت در سختترین شرایط نیز صدای همه مردم را میشنود و مطالبات مردم را درک میکند. این موضوع سرمایه اجتماعی دولت را بازسازی میکند.
مسئولان باید نهایت هوشمندی را به خرج دهند. آنچه امروز لازم داریم، سیاستمدارانی جسور اما عاقل، عملگرا اما دارای افق دید بلند است. تجربه دفاع مقدس نشان داد که وقتی مردم احساس کنند دولت در کنارشان قرار دارد و در برابر سختترین بحرانها ایستادگی میکنند. اتحاد اقوام و مذاهب در دهه شصت به یکی از کلیدیترین مؤلفههای پایداری ایران در برابر صدام تبدیل شد. امروز نیز ما به بازتولید همان روحیه نیاز داریم. این روحیه را باید در عمل به اثبات برسانیم.
در این میان، موضوع سواد رسانهای و روایتسازی مقاومتی نیز از نقش کلیدی برخوردار است. دشمن تلاش میکند با شایعهپراکنی و تحریف واقعیات، ذهن مردم را تسخیر کند. ما باید پیشدستانه عمل کنیم. انتشار اخبار معتبر، مستند و امیدوارکننده، ارائه تحلیلهای روشن و افشای اهداف جنگ روانی دشمن، سپری مؤثر برای حفظ آرامش روانی جامعه است. در مقابل، فقدان روایتسازی داخلی، میدان را برای نفوذ پیامهای مخرب دشمن باز میگذارد.
ایران با اتکا به تجربه تاریخیاش، ظرفیت مقاومت و ترمیم را دارد. اما این پتانسیل تنها در صورتی فعال میشود که نظام حکمرانی بتواند با مردمش سخن بگوید، سناریوهای پیشرو را شفاف بیان کند و مسیرهای خروج از بحران را با جسارت و تدبیر طراحی کند. راهبرد خروج را نمیتوان نشانه ضعف قلمداد کرد. این مسئله نشان عقلانیت یک ملت در دل طوفان است. ما باید راهی برای پایان جنگ طراحی کنیم، پیش از آنکه دیگران آن را برایمان طراحی کنند.