گرهگشایی از بنبستهای سیاست خارجی

این روزها سرنوشت مذاکرات هستهای ایران و غرب، در هالهای از ابهام قرار گرفته است
هفت صبح| در فضای پرتحول سیاست بینالملل، هر از گاهی یک «محور» تازه متولد میشود که میتواند قواعد بازی را برای سالها تغییر دهد. امروز، بیش از هر زمان دیگری، نشانههایی از شکلگیری یک اتحاد استراتژیک میان ایران، روسیه و چین به چشم میخورد؛ اتحادی که بعضی تحلیلگران از آن با عنوان «محور شرق» در برابر غرب یاد میکنند.
مذاکرات هستهای و سایه تردید
این روزها سرنوشت مذاکرات هستهای ایران و غرب، در هالهای از ابهام قرار گرفته است. با تداوم اختلافها بر سر مسائل کلیدی مانند چگونگی رفع تحریمها، شفافیت برنامه هستهای و ضمانتهای اجرایی، احتمال رسیدن به توافقی تازه کاهش یافته است.
تجربه خروج دولت ترامپ از برجام و بیاعتمادی ناشی از آن، باعث شده تهران دیگر حاضر نباشد بدون ضمانتهای قوی وارد توافقی تازه شود. همزمان، موضعگیریهای تند برخی کشورهای اروپایی و آمریکا درباره پرونده هستهای ایران و حتی تهدید به فعالسازی مکانیسم ماشه، بر پیچیدگی فضا افزوده است.
در چنین شرایطی، نگاه راهبردی تهران بیش از هر زمان دیگری به سوی شرق دوخته شده است. این گرایش صرفاً واکنشی مقطعی به فشارهای غربی نیست، بلکه بر پایه یک تحلیل کلان از تحولات نظم نوین جهانی بنا شده است.
نظم جهانی جدید؛ جابهجایی کانون قدرت
در یک دهه اخیر، تغییر توازن قدرت جهانی بهوضوح به چشم میخورد. آمریکا، اگرچه همچنان یکی از قدرتهای اصلی نظام بینالملل است، اما دیگر تنها ابرقدرت بیرقیب به حساب نمیآید. چین، با رشد اقتصادی شگفتانگیز و نفوذ فناوری و اقتصادی خود، به رقیب جدی واشنگتن تبدیل شده و بازیگری تعیینکننده در ساختارهای منطقهای و بینالمللی شده است.
روسیه نیز با حضور فعال در بحرانهای مهم از اوکراین تا سوریه، نقش خود را به عنوان یک قدرت موثر و بازدارنده تثبیت کرده است. در این میان، ایران هم به عنوان یکی از بازیگران مهم منطقهای، همواره به دنبال راههایی برای افزایش عمق استراتژیک و متنوعسازی گزینههای سیاست خارجی خود بوده است. تلاقی منافع و اشتراکات ژئوپلیتیک میان تهران، مسکو و پکن، حالا بیش از هر زمان دیگری ملموس شده است.
همکاریهای سهجانبه؛ از اقتصاد تا امنیت
همکاریهای ایران با روسیه و چین، سابقهای چند دههای دارد، اما طی سالهای اخیر، این روابط از سطح همکاریهای سنتی فراتر رفته و ابعاد جدیدتری پیدا کرده است. امضای سند همکاری ۲۵ ساله ایران و چین، تقویت همکاریهای نظامی و فناورانه با روسیه و مشارکت سه کشور در سازمانهای منطقهای مانند شانگهای، تنها بخشی از این روند است.
در عرصه اقتصادی، ایران و چین در حوزههایی چون انرژی، حملونقل و زیرساخت به پروژههای مشترک بزرگی دست زدهاند؛ پروژههایی که ظرفیت بالایی برای عبور از تحریمهای غرب و تقویت اقتصاد ملی دارند. از سوی دیگر، روسیه نیز در حوزههای امنیتی، دفاعی و هستهای، به یک شریک راهبردی برای ایران تبدیل شده است.
منافع مشترک؛ خطوط قرمز و فرصتها
اما واقعیت این است که اتحاد ایران، روسیه و چین نه یک ائتلاف کلاسیک مانند ناتو است و نه صرفاً مبتنی بر «دشمنی مشترک» با غرب. این سه کشور، هر یک خطوط قرمز و منافع ملی ویژه خود را دارند و همکاریشان، محصول همپوشانی منافع در نقاط حساس است. برای ایران، همکاری با شرق فرصتی است برای بیاثر کردن تحریمها، توسعه اقتصاد و دسترسی به فناوریهای نوین.
برای روسیه، ایران یک شریک کلیدی در جنوب و مسیری مهم برای عبور از فشارهای غرب است. چین نیز ایران را حلقهای استراتژیک در مسیر پروژههای بزرگ جاده ابریشم و امنیت انرژی خود میبیند. در همین حال، غرب هم با دقت روند نزدیکی این سه کشور را زیر نظر دارد و با ابزارهای دیپلماتیک، اقتصادی و رسانهای تلاش میکند تا مانع تعمیق این همکاری شود. اما به نظر میرسد واقعیتهای میدان و نیازهای متقابل، هر روز این کشورها را به یکدیگر نزدیکتر میکند.
دستانداز
البته نباید از موانع و محدودیتها غافل شد. روابط ایران با روسیه و چین اگرچه رو به گسترش است، اما همواره تحت تأثیر برخی بیاعتمادیهای تاریخی و ملاحظات راهبردی قرار دارد. مثلاً چین و روسیه روابط گسترده اقتصادی و سیاسی با اروپا و آمریکا دارند و نمیخواهند همه تخممرغهای خود را در سبد یک کشور بگذارند. همچنین، ایران به عنوان یک کشور مستقل و با پیشینه تاریخی خاص، همواره مراقب است منافع ملیاش قربانی رقابت قدرتهای بزرگ نشود.
نگاهی به فردا
تحولات اخیر عرصه بینالملل و بنبست احتمالی در مذاکرات هستهای، ایران را بیش از پیش به سمت تعمیق همکاری با روسیه و چین سوق داده است. محور شرق حالا دیگر یک انتخاب نیست، یک ضرورت استراتژیک برای تهران محسوب میشود.
همزمان، افزایش حجم تعاملات اقتصادی، نظامی و فناورانه سه کشور، میتواند فضای تازهای برای رشد و ثبات منطقهای فراهم کند. هرچند این همکاریها جایگزین همه تعاملات با غرب نخواهد شد، اما بهعنوان یک اهرم راهبردی، میتواند ایران را در مسیر تثبیت جایگاه خود در نظم جدید جهانی یاری کند.