کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۵۹۵۵۱۲
تاریخ خبر:

زنان شگفت‌انگیز | فخرآفاق؛ فریاد خفته در غبار

زنان شگفت‌انگیز | فخرآفاق؛ فریاد خفته در غبار

متعصبین و عوام، نشریه‌اش را به ضددینی متهم کردند. خانه‌اش را غارت کردند و ...

هفت صبح| در دلِ سال‌های پرهیاهوی مشروطیت، هنگامی که صدای آزادی‌خواهی در کوچه‌پس‌کوچه‌های تهران طنین انداخته بود، زنی پا به میدان گذاشت که نامش بعدها در زمره‌ پیشگامان بیداری زنان ایران ثبت شد: فخرآفاق پارسا.

 

او در تهران زاده شد، در خانواده‌ای اهل علم و سیاست. مادرش، فرخ‌رو پارسا، نخستین وزیر زن در تاریخ ایران، سال‌ها بعد به یکی از چهره‌های برجسته دولت امیرعباس هویدا تبدیل شد. اما فخرآفاق پیش از آن‌که مادر یک وزیر باشد، خود زنی بود تحول‌آفرین، پرشور و پیشرو.

 

در خانه پدری، به جای بازی‌های کودکانه، کنار معلم سرخانه، به آموختن زبان عربی و فرانسه پرداخت و در چهارده‌سالگی، در روزگاری که برای بسیاری از دختران، مدرسه رفتن نیز رویایی دور بود، پای در راه معلمی گذاشت؛ معلم یکی از دبستان‌های تازه‌تاسیس تهران.

 

تنها یک سال بعد، دل به پسری از اهل قلم و سیاست سپرد: فرخ‌الدین پارسا، مدیر داخلی روزنامه‌ «ارشاد» و یکی از روزنامه‌نگاران نام‌آشنای عصر مشروطه. با او راهی مشهد شد، چرا که همسرش به سمت «تحویل‌داری اداره تذکره خراسان» منصوب شده بود. فخرآفاق اما در مشهد نیز آرام ننشست. معلمی را از سر گرفت و سپس دل به دنیای قلم و رسانه سپرد.

 

در همان سال‌ها، در مشهد، امتیاز مجله‌ای به نام «جهان زنان» را گرفت؛ ماهنامه‌ای که قرار بود صدای زنان ایران باشد. اگرچه امتیاز رسمی نشریه به نام همسرش ثبت شده بود، اما نفس و نبض آن، فخرآفاق بود. با انتشار مقاله‌ای تند درباره‌ تساوی حقوق زنان و مردان، دشمنی‌ها آغاز شد. متعصبین و عوام، نشریه‌اش را به ضددینی متهم کردند. خانه‌اش را غارت کردند و او، با تنی مجروح و دلی زخمی، به خانه‌ دوستی پناه برد.

 

حمله نه تنها موجب تعطیلی مجله شد، که فخرآفاق باردار را تبعید کردند؛ به اراک. او نخستین زن روزنامه‌نگار ایرانی شد که به‌خاطر قلمش تبعید می‌شد.در تبعید، فخرآفاق تسلیم نشد. نامه‌ای نوشت با عنوان «از قم به مشترکین زنان» و در آن فریاد زد که:

«نه تنها به زن‌ها آزادی تعلیم داده نشد، که حتی حق انتقاد از مردان هم از آنان سلب گردید!»

 

و در پایان با اندوه نوشت: «نشریه تعطیل است. من هم با یاس به انتظار انقلابی نشسته‌ام که شاید مرا نیز در آتش خود بسوزاند...»

زخم تبعید، اما برای او تنها از سوی حکومت نبود. فخرآفاق دردمند از سکوت زنان هم‌عصرش، گلایه‌ای تاریخی بر زبان آورد: «زن‌ها غیرت نداشتند. صدا از یکی‌شان بلند نشد. اگر جمع می‌شدند جلوی مجلس و اعتراض می‌کردند، شاید من این‌همه مصیبت نمی‌کشیدم.»

 

اما او همچنان خاموش نماند. پس از بازگشت به تهران، به جمعیت نسوان وطن‌خواه، یکی از رادیکال‌ترین انجمن‌های زنان ایران پیوست؛ سازمانی آتشین، که پرچم‌دار آزادی، آموزش و برابری بود. از او اسنادی برجای مانده، اما تاریخ دقیقی از مرگش نه.

 

تنها می‌دانیم که او در مشهد، در سال ۱۳۰۰ خورشیدی، نشریه‌ «جهان زنان» را بنیان نهاد، با نگاهی معتدل و آموزش‌محور، اما حتی این اعتدال نیز در برابر تعصبات آن زمان تاب نیاورد. از مشهد تا تهران، از خانه‌ای غارت‌شده تا تبعید در اراک، از یاس و اندوه تا عضویت در جنبش‌های رادیکال زنان، فخرآفاق پارسا روایتی است از زنی که پیش از زمانه‌اش زیست و بهای پیشگامی را با جان و آبرو پرداخت. نام او در تاریخ ایران، همچون فریادی خفته در غبار است؛ فریادی که هنوز هم، در گوش تاریخ می‌پیچد.

 

آخرین تحولاتسیاسیرا اینجا بخوانید.
کدخبر: ۵۹۵۵۱۲
تاریخ خبر:
ارسال نظر