سیاست روزمره در چهره زندگی ایرانیها

ترس و خودسانسوری در روابط اجتماعی
هفت صبح، ایمان برین | در خیابانها و بازارهای شلوغ شهر، سیاست همواره سایهای بر رفتار مردم انداخته است. زندگی معمول و سادهی شهروندان ایرانی بر اثر سیاستها و تصمیمهای کلان نهادهای قدرت آشکارا سیاسی شده است. حتی بحثهای کاملاً عرفی و عادی در جمعهای خانوادگی یا دوستانه رنگ و بوی سیاسی میگیرند و شکاف میان برداشت مردم و توقع نهادهای رسمی از آنها باعث اختلاف و گاه اعتراض میشود.
مردم در زمینههای مختلف ناگزیر به «استفاده از نقاب و ماسک» هستند و با موضعی رسمی سخن میگویند که گاه در خلوت کاملاً برعکس آن را باور دارند. در چنین فضایی، سیاست فقط دیگر امری حاکمیتی و دور از خانه نیست، بخشی از روزمرگی و سبک زندگی مردم شده و انتظار میرود شهروندان خود را در رفتار عام درست یا در راستای ایدئولوژیها نشان دهند.
ترس و خودسانسوری در روابط اجتماعی
یکی از ریشههای مهم این تظاهر روزمره، بیم از پیامدهای اجتماعی و شغلی است. کارشناسان میگویند فضای ناامنی و حساسیت نسبت به گفتار و رفتار، مردم را به خودسانسوری وامیدارد. ترس نهادینه شده موجب میشود که کنشهای اجتماعی، ذهنیت فرد را به سمتی سوق دهند که ابراز نظر صریح آنان به مجازات، حذف و انگشتنما شدن منجر شود.
به عبارت دیگر، افراد وقتی بیم آن دارند که بیان آزادانهی اعتقادات یا دیدگاههایشان باعث از دست دادن جایگاه شغلی، اجتماعی و محبوبیت گروهی شود، ترجیح میدهند حقیقت را پنهان کنند و مطابق آنچه جامعه میپسندد رفتار کنند. این خودسانسوری در تمام سطوح جامعه یافت میشود: معلمان، کارمندان و مدیران در محل کار تنها نظرات تائیدشده را عنوان میکنند و هر کس در جمع خانوادگی یا دوستانه میگوید، الزاماً بر خلاف نگرش خود عمل نکرده است، ترس از پیامدهای منفی او را وادار به حفظ ظاهر کرده است.
در نتیجه، میزان اعتماد عمومی کاهش مییابد و تحلیل دقیق افکار عمومی دشوار میشود. شهروندان ایرانی در نقشهای گوناگونی که ایفا میکنند؛ اعم از معلم، کارشناس، مدیر یا هر موقعیت و نقش دیگری از نوعی روایت نهانی یا گفتمان پنهان برخوردارند. این روایت نهانی در مقابل نمایش عمومی قرار دارد؛ در جمعی خودمانی و راحت، مردم افکار و مسائل خود را بیان میکنند که ممکن است در موقعیت رسمی، درست نقطه مقابل آن را بگویند.
روایتهای پنهان و نمایشهای عمومی
تجربههای روزمره نشان میدهد که این دوگانهگی رفتاری در ایران تا حدی فراگیر شده که خود روایتهای نهانی، چندان نهانی هم نیستند. در خلوت خانواده یا با دوستان نزدیک، اغلب میتوان فهمید افراد چه فکر میکنند، حتی اگر در جمع و فضای عمومی چنین ابراز نکنند.
تحلیل نظرسنجیها و گفتگوهای گروهی در ایران دشوار است؛ زیرا مردم معمولاً برخلاف باور واقعی خود پاسخ میدهند و نظرشان را بر اساس آنچه معمول و مقبول میدانند، بیان میکنند. این امر سبب میشود نظرخواهیهای عمومی تنها تصویری نمادین از خواست واقعی آحاد جامعه ارائه دهند.
در موارد متعددی دیده میشود که شهروندان در مراسم و مناسک علنی، آداب و رسوم دولتی را بهجا میآورند و همزمان در زندگی شخصی یا مجازی انتقادها و تردیدهای خود را با نزدیکان مطرح میکنند. این دوگانهگی رفتاری از یک سو به حفظ آرامش ظاهری جامعه کمک میکند، اما از سوی دیگر موجبات تشدید بیاعتمادی و نارضایی پنهان را فراهم میآورد.
پیشینه جهانی سیاست روزمره
این پدیده تنها مختص ایران نیست. پژوهشگران بینالمللی هم دریافتهاند که مردم عادی در جوامع مختلف سعی میکنند به شیوههای خلاقانه و گاه پنهانی بر مناسبات قدرت تأثیر بگذارند. به عنوان مثال، مایکل زونی، تاریخشناس دانشگاه هاروارد، در مطالعهای بر دورهای از چین سلسله مینگ نشان داده است که دهقانان و خانوادههای معمولی چگونه با ابهام در قوانین خدمت سربازی، به شیوهای مؤثر منافع خود را حفظ میکردند.
او میگوید مردم عادی _ حتی در دولتهای سرکوبگر _ از مهارتهای سیاسی تأثیرگذاری برخوردار هستند. این نشان میدهد که تحت هر نظام مقتدر و غالبی، غالباً راههایی برای مذاکره در سطح پایین یا شکل دیگری از سیاستورزی وجود دارد که شکل رسمی آن، لزوماً تنها شکل مشارکت سیاسی نیست. این دیدگاه در ایران هم به چشم میخورد. مطالعات تطبیقی بیان میکنند که وقتی عرصه رسمی نقد و تعامل محدود باشد، مردم از روشهای ضمنی و هنرمندانهای برای بیان مخالفت یا تأیید استفاده میکنند.
پیامد چنین وضعیتی این است که تغییرات اجتماعی و سیاسی فقط در خیابانها و تریبونها قابل مشاهده نیست، در کوچه و بازار، خانه و دفتر کار شکل میگیرد، هر چند نامرئی به نظر آید. زندگی روزمره مردم ایران چالشی مابین سکوتِ ظاهری و گفتمانِ پنهان است. زمانی که گفتوگو و ارتباط سازنده با مسئولان وجود نداشته باشد، شهروندان به ناچار مجبور میشوند از چارچوبهای مورد قبول رسمی پیروی کنند و خواستههای درونی خود را مخفی کنند.
شرایط حاکم بر جامعه و نحوه ارتباط دولت و مردم یکی از مهمترین دلایل خودسانسوری است؛ اگر مردم بتوانند به راحتی با مسئولان در سطوح مختلف ارتباط برقرار کنند و مسائل خود را مطرح کنند، جامعه کمتر به سمت خودسانسوری سوق داده میشود. در غیر این صورت، برای بسیاری از افراد، تظاهر به تبعیت از قواعد پذیرفته شده، تنها راه حفظ شرایط موجود و به دست آوردن فرصتهای مدنی و اقتصادی است.