واقعیتی به نام افسردگی

معاون وزیر بهداشت شایعترین اختلال روانی در کشور ما را افسردگی عنوان میکند. ادعایی که گزارشهای جهانی نیز آن را تایید میکنند
هفت صبح، حمیده عبدالهی| صبحهای این شهر شبیه بیدارشدن نیست. بیشتر شبیه روشنشدن اجباری چراغی در اتاقی تاریک است. پیادهروها پر از آدمهایی است که نه همدیگر را میبینند و نه خودشان را. مردی با چشمهای سرخ از بیخوابی، زن جوانی که در سکوت به ویترین خاموش مغازهها نگاه میکند، رانندهتاکسی که رادیویش روشن است؛ اما گوش نمیدهد و دانشجویی که هدفون در گوش دارد؛ اما هیچ موسیقیای پخش نمیشود. هیچکس عجله ندارد، اما همه در حال دویدناند. فرار نه به سمت جایی، بلکه از درون خودشان. در این شهر کسی گریه نمیکند؛ اما هیچکس هم نمیخندد. افسردگی اینجا بیماری نیست؛ یکزبان مشترک است.
وقتی افسردگی به مسئلهای ملی تبدیل میشود
همین چند روز پیش بود که دکتر رئیسی، معاون وزیر بهداشت، در نشستی خبری جملهای گفت که سالهاست در گوش ما تکرار میشود؛ شایعترین اختلال روانی در کشور ما افسردگی است. اما این جمله برای اولین بارنیست که گفته میشود. سالهاست که مسئولان حوزه سلامت روان همین عبارت را تکرار میکنند. کسی نمیداند باید از آن ترسید یا فقط از کنارش بیتفاوت رد شد. اما پشت این جمله، واقعیتی نهفته است که نمیتوان نادیدهاش گرفت؛ تقریبا یکچهارم جمعیت کشور بهنوعی از اختلالات روانی دچارند و افسردگی و اضطراب سهم اصلی را دارند.
رئیسی خود اعتراف میکند که این فقط یک بحران پزشکی نیست، ریشههایش در اقتصاد، جامعه و فرهنگ ماست. حالا پرسش اصلی این است که چه شد که افسردگی به این اندازه عمومی شد؟ چرا احساس خستگی، بیحوصلگی و ناامیدی اینقدر در زندگی روزمره ایرانیها جا خوش کرده است؟ و از آن مهمتر اینکه آیا واقعا ایرانیها جزو انسانهای افسرده دنیا هستند؟
رابطه ناامنی مالی به ناامیدی روانی
در کشوری که قیمتها هر روز بالا میرود و درآمدها همانجا که بودند، ذهن انسان پیش از هر چیز یاد میگیرد فقط «زنده» بماند، نه اینکه «زندگی» کند. جوانی که سالها درسخوانده اما هنوز در صف مصاحبه شغلی است، کارمندی که قبل از رسیدن پایان ماه، حقوقش تمام میشود و خانوادهای که هر شب بین خرید دارو و پرداخت اجاره یکی را باید انتخاب کند، نه حال خوش میخواهد و نه حتی فرصت افسردگی رسمی. اینجا افسردگی تشخیص داده نمیشود؛ بلکه به عینه «تجربه» میشود!
افسردگی ۲۵ درصدی یا ۵۰ درصدی؟
آمارهای مطرح شده از سوی معاون وزارت بهداشت در حالی مطرح میشود که به اعتقاد برخی از روانشناسان و جامعهشناس، افسردگی در بین ایرانیها بسیار شایعتر از اینها! بهعنوانمثال علیرضا شریفی یزدی، جامعهشناس در این مورد گفته است: واقعیت این است که از سال ۱۴۰۱ به بعد زمینهسازی برای افزایش اختلالات روان در کشور شدت گرفته است و این موضوع از طریق افزایش آسیبهای اجتماعی قابلشناسایی است. به ادعای وی، مشاهدات میدانی و مطالعات اکتشافی نشان میدهند که آمار اختلالات روان در ایران بسیار بیشتر از ۲۵ درصدی است که وزارت بهداشت اعلام کرده است. حتی نمیتوان گفت این رقم تنها به ۲۷ درصد نزدیک است؛ برخی آمارها به ۵۰ تا ۶۰ درصد هم میرسند.
جایگاه ایران از نگاه آمارهای داخلی
نگاهی به آمارهای داخلی نشان میدهد که وضعیت افسردگی در ایران جدی و گسترده است. بر اساس بررسیهای وزارت بهداشت و نظر کارشناسان روانپزشکی، حدود یکسوم تا یکچهارم جمعیت کشور بهنوعی از اختلالات روانی مبتلا هستند و افسردگی و اضطراب بیشترین سهم را دراینبین دارند. این یعنی تقریبا در هر خانوادهای دستکم یک نفر وجود دارد که با این مشکلات دستوپنجه نرم میکند.
نکته قابلتوجه این است که بر اساس گزارشهای منتشر شده، زنان دوبرابر مردان در معرض افسردگی قرار دارند و در میان نوجوانان نیز، از هر پنج نفر، یک نفر نشانههای افسردگی را تجربه میکند. بااینحال، بخش قابلتوجهی از این افراد هیچ اقدام درمانی انجام نمیدهند و بسیاری از مردم علائم روانی خود را با جملههایی ساده و روزمره مثل «حوصله ندارم»، «هیچچیز خوشحالم نمیکند» یا «زندگی بیمعنی شده» توصیف میکنند، نه با عنوان اختلال روانی.
ایران در فهرست افسردهترین کشورها
اما موضوع شیوع افسردگی در ایران فقط محدود به گزارشهای داخلی نیست؛ بلکه طبق گزارش شاخص شادی جهانی (WHI) در سال ۲۰۲۵، ایران در رتبههای آخرین فهرست شادترین کشورهای دنیاست. به زبان ساده در این فهرست هر چه به انتهای جدول پیش میرویم، کشورها بهجای شاد بودن، بیشتر افسردهاند.
در چنین فهرستی رتبه افسردگی ایران در جهان، با ۰۹۹/۵، جایگاه ۹۹ در بین دیگر جوامع است و در بین کشورهایی قرار دارد که از نظر افسردگی در رتبههای بالایی قرار دارند. بر اساس این گزارش، طبق بررسی منابع معتبر و گزارش Migrate Magazine، غمگینترین کشور دنیا در سال ۲۰۲۴ و ۲۰۲۵، افغانستان است. این کشور در رتبهبندی کلی رضایت از زندگی، پایینترین امتیاز را دارد. از طرف دیگر، فنلاند برای هشتمین سال متوالی، بهعنوان شادترین کشور دنیا در رتبه اول قرار گرفته است.
افسردگی ایرانیها، پدیدهای که جای تعجب ندارد
کارشناسان و روانشناسان معتقدند در بروز افسردگی عوامل محیطی بیشتر از ژنتیک اثربخش است که البته در ایران توفیق زیادی در کنترل این بیماری تا به امروز نداشتهایم. مینا خرمی، روانشناس اما در گفتوگو با «هفت صبح» آمارهای منتشر شده را چندان عجیب و دورازذهن نمیداند بلکه میگوید: این گزارش و آمارهایی که معاون وزیر بهداشت میگوید، نه جدید است و نه غیرمنتظره. ما سالهاست با نرخ بالای افسردگی و اضطراب در جامعهمان روبهرو هستیم. به بیانی، این فقط یک آمار نیست، یک واقعیت روزمره است که خانوادهها و محیط کار آن را تجربه میکنند.
او ادامه میدهد: اگر بخواهیم صادق باشیم، میتوان گفت جامعه ایران دیگر مرحله فردی و شخصی افسرده را پشت سر گذاشته و در معرض افسردگی گسترده و جمعی است. هموطنان بسیاری نشانههای افسردگی را تجربه میکنند، اما هنوز آن را بهعنوان بیماری نمیشناسند یا «نمیخواهند» که بشناسند.
درواقع ما یک جامعه خسته داریم، جامعهای که امیدش کم شده و انگیزهاش روزبهروز کاهش مییابد. خرمی میگوید: باتوجهبه تکرار این مشکل و استمرار عوامل اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی که قبلا بررسی کردیم، میتوان گفت که اگر اقدام جدی صورت نگیرد، مسیر جامعه هر روز بیشتر و بیشتر به سمت افسردگی خواهد رفت. این مسئله فقط یک مشکل فردی نیست؛ این یک خطر ملی است. اما افسردگی در هر جامعهای میتواند تبعات بسیاری را برای آن جامعه به همراه داشته باشد.
عوامل 10گانه بروز افسردگی
بر اساس یک پژوهش انجام شده مهمترین عوامل افسردگی ایرانیان را میتوان در ده محور مهم خلاصه کرد. نگرانی از آینده، اعتیاد، سوءمصرف مواد مخدر، وضعیت نابسامان اقتصادی، یأس و ناامیدی، افزایش آمار طلاق در ایران، نبود دورنمای روشن برای جوانان، وضعیت ناپایدار اشتغال در ایران، تهاجم فرهنگی غرب و ایجاد عادت مقایسه بین مردم، افزایش روزافزون قیمت ارز و طلا و حتی بعضا نبود پایداری سیاسی ۱۰ محوری هستند که در این پژوهش به آنها اشاره شده است.