دوراهی فدرال رزرو: چرا هر دو مسیر سیاست پولی به تورم و رشد بالقوه بیتکوین ختم میشود؟

فدرال رزرو آمریکا در یک تنگنای استراتژیک قرار گرفته است که در آن، هم کاهش نرخ بهره و هم بالا نگه داشتن آن، به تضعیف ارزش دلار منجر خواهد شد. این چشمانداز، داراییهای مستقل از دولت مانند بیتکوین را به عنوان یک پناهگاه بالقوه در برابر تورم آتی مطرح میکند.
در دنیای پیچیده اقتصاد کلان، سرمایهگذاران با اضطراب به تصمیمات فدرال رزرو آمریکا چشم دوختهاند تا مسیر آینده بازارها را پیشبینی کنند. اما یک نظریه جسورانه در حال قوت گرفتن است: فرقی نمیکند که فدرال رزرو نرخ بهره را کاهش دهد یا آن را بالا نگه دارد، هر دو مسیر در بلندمدت به یک مقصد مشترک ختم میشوند: تورم. در این چشمانداز، داراییهای کمیابی مانند بیتکوین میتوانند به عنوان برنده نهایی این بازی بزرگ پولی ظاهر شوند.
سناریوی اول: فدرال رزرو نرخ بهره را کاهش میدهد (مسیر آشکار تورم)
این سناریو، مسیر سنتی و قابل فهم برای ایجاد تورم است. زمانی که بانک مرکزی نرخ بهره را کاهش میدهد، در واقع در حال تسهیل سیاستهای پولی و تزریق نقدینگی به اقتصاد است. هدف از این کار، تشویق به وامگیری، سرمایهگذاری و افزایش هزینهها برای تحریک رشد اقتصادی است.
اما این سیاست یک پیامد اجتنابناپذیر دارد: کاهش ارزش پول. با افزایش عرضه پول، قدرت خرید هر واحد از آن (مثلاً هر دلار) کمتر میشود. در چنین محیطی، سرمایهگذاران برای حفظ ارزش داراییهای خود، از پول نقد و اوراق قرضه با بازدهی پایین فرار کرده و به سمت داراییهای سخت و کمیاب پناه میبرند.
در اینجاست که بیتکوین با عرضه محدود و ثابت ۲۱ میلیون واحدی خود، به عنوان یک «طلای دیجیتال» و سپری در برابر تورم، جذابیت پیدا میکند. کاهش نرخ بهره، هزینه فرصت نگهداری داراییهای بدون بازده مانند بیتکوین را کاهش داده و تقاضا برای آن را به عنوان یک ابزار حفظ ارزش، افزایش میدهد.
سناریوی دوم: فدرال رزرو نرخ بهره را بالا نگه میدارد (مسیر پنهان تورم)
در نگاه اول، حفظ نرخ بهره در سطوح بالا یک سیاست ضدتورمی است. هدف از این کار، کنترل تورم موجود از طریق گران کردن هزینه استقراض و کاهش سرعت فعالیتهای اقتصادی است. اما این سیاست یک پاشنه آشیل بزرگ دارد: بدهی عظیم دولتی.
دولت ایالات متحده با کوهی از بدهی ملی روبرو است. نرخ بهره بالا به معنای افزایش شدید هزینه خدماتدهی به این بدهیهاست. پرداخت بهرههای سنگین، فشار خردکنندهای بر بودجه دولت وارد میکند و میتواند اقتصاد را به سمت یک رکود عمیق یا بحران مالی سوق دهد.
در این نقطه، فدرال رزرو در یک دوراهی غیرقابل حل قرار میگیرد. تاریخ نشان داده است که در مواجهه با یک بحران سیستمی، واکنش دولتها نه ورشکستگی، بلکه مداخله و چاپ پول گسترده (تسهیل مقداری یا QE) برای نجات سیستم مالی است. این مداخله، اگرچه بحران را در کوتاهمدت مهار میکند، اما در بلندمدت به تورمی بسیار شدیدتر و غیرقابل کنترلتر از آنچه در سناریوی اول دیدیم، منجر میشود.
در این سناریو، بیتکوین نه تنها به عنوان یک سپر تورمی، بلکه به عنوان یک پناهگاه امن در برابر بیثباتی سیستم مالی سنتی و ریسکهای دولتی عمل میکند.
نتیجهگیری: بیتکوین، برنده در هر دو حالت؟
این تحلیل نشان میدهد که بانک مرکزی آمریکا در یک تله استراتژیک گرفتار شده است. مسیر کاهش نرخ بهره، یک مسیر مستقیم به سمت تورم و کاهش ارزش پول است. از سوی دیگر، مسیر حفظ نرخ بهره بالا، با توجه به حجم بدهیها، یک مسیر غیرمستقیم است که به یک بحران و سپس یک مداخله تورمزای بسیار بزرگتر ختم میشود.
بنابراین، از دیدگاه بلندمدت، به نظر میرسد که تورم به نوعی سرنوشت محتوم اقتصادهای بزرگ مبتنی بر بدهی است. برای سرمایهگذارانی که این چشمانداز را درک میکنند، داشتن بخشی از پرتفوی خود در یک دارایی غیرمتمرکز، کمیاب و مستقل از دولت مانند بیتکوین، دیگر یک انتخاب سفتهبازانه نیست، بلکه یک ضرورت استراتژیک برای حفظ ثروت در دهههای آینده است.