طلسم تنها در تاریکی، ماجراجویی در ژانر ترس و بقا
بررسی بازسازی پدر معنوی ژانر ترس در دنیای بازیهای ویدئویی
هفت صبح| وقتی به تاریخچه ژانر ترس و بقا نگاه میکنیم، عناوین مختلفی را میتوانیم نام ببریم که هر کدام در زمان خود تاثیرات مختلفی روی این سبک گذاشته و این ژانر را در مسیر رشد یک قدم جلو بردهاند. اما در این میان عنوانی است که تاثیر آن در ژانر ترس و بقا نه تنها یک قدم بلکه باعث شده تا استانداردهای جدیدی به این سبک اضافه شده و اساسا میتوانیم بگوییم که این عنوان توانسته مسیری جدید و مدرن را پیش روی ژانر ترس و بقا قرار دهد. تاثیری که باعث شد به دنبال آن عناوین بزرگ و متحول کنندهای در این ژانر معرفی شوند.
این عنوان چیزی نیست جز بازی Alone in the Dark که در سال 1992 اولین قسمت از این مجموعه منتشر شد و مورد توجه منتقدین و مخاطبین بازیهای ویدئویی قرار گرفت. تاثیر Alone in the Dark به قدری بزرگ و قابل لمس بود که تا به امروز چندین نسخه از این مجموعه ساخته شده است و با وجود فراز و نشیبهای فراوان، همچنان طرفداران خودش را حفظ کرده است. حال پس از گذشت هفت سال از آخرین نسخه از این مجموعه، استودیوی Pieces Interactive با گردآوری تیمی از افراد ماهر در این زمینه، دور هم جمع شدهاند تا یک نسخه ریبوت یا بازسازی شده از قسمت اول را با همان نامِ Alone in the Dark ساخته و توسعه دهند.
بازی Alone in the Dark یک اکشن ماجراجویی در ژانر ترس و بقا است که توسط استودیوی Pieces Interactive ساخته و منتشر شده. سری بازیهای Alone in the Dark در طول تاریخ حیات خودشون با فراز و نشیبهای زیادی روبهرو شدند. بعد از موفقیتهای قسمت اول، تیم سازنده سریعا اقدام به ساخت و انتشار نسخههای بعدی کردند که متاسفانه هیچ کدام از آنها نتوانستند کیفیت و موفقیت قسمت اول را تکرار کنند. نسخههای دوم و سوم بیشتر از آن که ترسناک باشند، اکشنتر شده و عوامل سازنده مسیر بازی را از اولویت اصلی آن که ترس و وحشت باشد دور کرده بودند.
با ظهور سری بازیهایی همچون رزیدنت ایول و سایلنتهیل، Alone in the Dark بیشتر از قبل در تاریکی فرو رفته و چه از نظر فروش و چه از نظر کیفیت زیر سایه موفقیتهای این دو بازی قرار گرفته و عملا از چرخه رقابت کنار گذاشته شدند. نسخه 2024 عنوان «Alone in the Dark» یک اثر ریبوت یا بازسازی شده است که قرار است اتفاقات قسمت اول را مجددا در کالبدی مدرن روایت کند. داستان در اواخر سال 1920 رخ میدهد و از آنجایی شروع میشود که «امیلی هارتوود» به همراه یک کارآگاه خصوصی به نام «ادوارد کارنبی» برای ملاقات با عموی خودش «جرمی هارتوود» که در یک عمارت بزرگ زندگی میکند، میروند.
اخبار ضد و نقیضی از وضعیت جسمی و روحی عموی امیلی به گوش او رسیده است و این احتمال میرود که جرمی خودکشی کرده است، پس امیلی به همراه ادوارد کارنبی به عمارت او که در یک مکان دورافتاده قرار دارد، سفر میکند. همه چیز در ابتدا خوب به نظر میرسد تا این که شخصیتهای جدیدی رونمایی میشوند و روند داستان دستخوش اتفاقات مختلفی میشود که تمامی شخصیتها را درگیر میکند.
یکی از نکات مثبتی که در این سری از بازیها معرفی شد، امکان انتخاب بین یکی از دو شخصیتی است که میخواهیم بازی را با آن ادامه دهیم. در نسخه جدید هم این امکان وجود دارد و ما میتوانیم از بین دو شخصیت اصلی یعنی امیلی و کارآگاه کارنبی یکی را انتخاب کنیم. اما متاسفانه تنها نکته مثبت و جذاب بازی در روایت در همینجا به پایان میرسد. با وجود این که داستان بازی تحت تاثیر اتمسفر سرد و خشک خود، کند شروع میشود اما متاسفانه روند داستان بازی به هیچوجه خوب پیش نمیرود و این اتفاق تا انتها نیز وجود دارد.
داستان نه تنها در روایت ضعیف و عجیب غریب جلو میرود بلکه کلیت داستان بازی هم چنگی به دل نمیزند. شخصیتها اکثرا بیهوده وارد داستان شده از دید دیالوگ نیز سطحی و بیکیفیت ظاهر میشوند. شخصیت اصلی داستان تا اواسط بازی همچنان گیج و منگ است و با وجود این که تمام تلاش خودش را میکند تا از اتفاقاتی که برایش رخ میدهد سر دربیاورد اما متاسفانه بازی نه تنها به ما بلکه او نیز هیچ سرنخی نمیدهد و مخاطب را در برزخ نگه میدارد.
مشکلات Alone in the Dark اما فقط شامل حال داستان نمیشود و مهمترین ضعف بازی که البته ضربه اساسی را به آن وارد کرده در طراحی سیستم مبارزات و دشمنان بازی است. دشمنان یا هیولاهای بازی ضعیف و مضحک طراحی شده و در برخی مواقع حتی خندهدار هستند.
طراحی آنها نه تنها از نظر ظاهری چنگی به دل نمیزند بلکه از نظر طراحی و تاثیرگذاری روی گیمپلی هم با یک اثر نیمهکاره یا ناقص روبهرو هستیم. طراحی دشمنان بازی به شکلی است که نه تنها تنوع آنها مشخص نمیشود بلکه تفاوتی برای مخاطب ندارد که با کدام یک از آنها در میدان نبرد روبهرو خواهد شد. همگی آنها تنها با یک روش و با یک قلق عادی آسیبپذیر هستند و به راحتی نیز از بین میروند. به راحتی میتوانیم باکس آخرهای بازی را در فهرست بدترینهای تاریخ بازیهای ویدئویی قرار دهیم. چالشهای این عنوان برای مقابله با آنها خیلی ساده و حتی پوچ هستند و عملا بازی از این حیث کیفیت و کارایی خودش را از دست داده است. این در حالی است که ما از «Alone in the Dark» به عنوان یک اثر ژانر ترس و وحشت انتظار شرایطی هولناک داریم که متاسفانه این مهم نیز به وقوع نمیپیوندد.
بازی Alone in the Dark بستهای از نقاط ضعف را در اختیار مخاطب میگذارد. هیچ بخشی از بازی چه از نظر گیمپلی، چه از نظر گرافیک یا حتی داستان کامل و پخته نشدهاند. اثر نهایی به خوبی این موضوع را به ما نشان میدهد که استودیوی Pieces Interactive تمام سعی خودش را کرده است تا یکبار دیگر این مجموعه را احیا کند اما خروجی کار تبدیل به اثری ناقص شده.