چهار برداشت از نمایشگاه گردشگری
حضور پرقدرت آژانسها، جای خالی استارتاپها
روزنامه هفت صبح| اولین نکته اینکه باید اعتراف کنم نمایشگاه گردشگری امسال از چیزی که فکر میکردم بهتر بود. نمیگویم نمایشگاه خوبی بود بلکه میگویم انتظار داشتم که با اتفاقاتی که در یکسال گذشته در حوزه اقتصادی و تلاطمهای کسبوکاری افتاده اوضاع نمایشگاه آنهم در حوزه گردشگری خیلی بد باشد. اما خب از چیزی که فکر میکردم بهتر بود. استقبال از نمایشگاه هم بهخصوص در روز آخر نسبتا خوب بود. البته که با روزهای اوج آن خیلی فاصله داشت.
آیا آژانسها بازی گردشگری را از استارتاپها بردهاند؟
اما اگر کسی وقت میگذاشت و در بخشهای دیگر نمایشگاه با حوصله و دقت بیشتری سرک میکشید هم از حجم پرقدرت حضور آژانسهای مسافرتی به چشمش میآمد و هم معدود کسبوکارهای آنلاین و نوآوری را میدید که با وجود شرایط کلی اقتصادی کشور بهخصوص اکوسیستم استارتاپی ایدههای جذابی را دنبال میکردند.
البته که آژانسهای مسافرتی بیشتر تمرکزشان را روی تورهای خروجی و متاسفانه تعداد زیادیشان روی مقوله مهاجرت و ویزا و اخذ اقامت و... گذاشته بودند اما باز هم جای خوشحالی داشت که بعد از چند سال سخت کمکم دارند جان میگیرند. به نظر میرسد آژانسها تبعات کرونا را پشت سر گذاشتهاند و دوباره کسبوکار آنها به روزهای نسبتا خوب بازگشته است.
البته که جای خالی استارتاپهای گردشگری بزرگ در نمایشگاه به شدت احساس میشد. نه خبری از علیبابا و فلایتیو بود و نه شب و جاجیگا و بسیاری از استارتاپهای متوسط و شناختهشده دیگر. بعید نیست که بازگشت پرقدرت آژانسها به مقوله بلیتفروشی هواپیمایی در این موضوع بیتاثیر بوده باشد. قبلا هم نوشتیم که از ابتدای امسال آژانسها با امکانهایی که در خصوص فروش گرانتر بلیت هواپیما دارند عملا این بازار را دارند از دست استارتاپهای فروش بلیت درمیآورند.
اما با وجود غیبت استارتاپهای بزرگ گردشگری، باز برخی ایدهها و استارتاپهای نوظهور جلب توجه میکردند. از جمله ایدههای جذابی در زمینه تولید وسایل کمپینگ، کمپرهای نسبتا ارزانقیمت، خانههای اقامتی روی آب و... برای من یکی از جذابترین ایدهها یک استارتاپ بود که میتوان آن را اسنپ آفرودی نامید.
یک پلتفرم که صاحبان ماشینهای آفرود و دو دیفرانسیل را به مسافران ماجراجو وصل میکرد. میتوانستید مثلا مبدا را خانه خودتان و مقصد را کویر مرنجاب بزنید و پلتفرم بعد از محاسبه قیمت (در این مورد خاص فکر کنم حدود 6 میلیون تومان) ماشینهای در دسترس را به شما نمایش میداد تا اگر تصمیمتان نهایی بود کلیک کنید و بزنید به دل طبیعت!
یا ایده تیم خلاق گوگرین (GoGreen) که از بچههای بومگردی شناختهشده آهید بودند و دست به کار تولید محصولات سازگار با محیطزیست مرتبط با سفر و هتلینگ زده بودند. برای نمونه اقلام بهداشتی (مسواک و...) را با استفاده از چوب بامبو برای هتلها تولید میکردند یا قمقمههایی که قابلیت شخصیسازی داشتند. یا مثلا دیدن کمپرهای تولید داخل که میشد آنها را حتی به ماشینهای زیر 2 هزار سیسی وصل کرد. قیمت زیر 160 میلیون تومان آنها هیجانانگیز بود.
گردشگری سلامت و حضور پررنگ دولتیها
اما چند نکته درباره بخش گردشگری سلامت؛ اول اینکه نهایتا دو یا سه کسبوکار خصوصی در این بخش حضور داشتند و بقیه غرفهها تماما در اختیار دانشگاههای علوم پزشکی یا بیمارستانهای آنها بود. حضور بیمارستانهای خصوصی هم خیلی کمرنگ و در حد 3-4 بیمارستان بود. غرفههای دانشگاههای علوم پزشکی صرفا در حد حضور کارشناسانی بود که عملا در مدیریت ارشد بیمارستان در حوزه گردشگری سلامت نقش چندانی نداشتند.
همین حضور هم با بدترین شکل ممکن بود. نه نمود قدرتمندی از برند این دانشگاهها و بیمارستانهای دولتی را میدیدیم نه هویت بصری جذابی که بازدیدکنندگان را ترغیب به ایستادن و ارتباط گرفتن با کارشناسان حاضر در غرفهها کند و نه مشخص بود از این حضور آنها چه هدفی را دنبال میکنند.
شاید از این رو بود که معدود شرکتهای خصوصی حاضر در نمایشگاه بیشتر وقت و تلاششان را روی بازدیدکنندگانی گذاشته بودند که از شرکتهای خصوصی یا آژانسهای مسافرتی بودند. شرکتهایی که اگرچه در نمایشگاه حضور پیدا نکرده بودند اما در حد چند ساعت از نمایشگاه بازدیدی داشتند و تلاش کردند از اتفاقات آن عقب نیفتند. هرچند اتفاق خاصی هم نیفتاد!
واقعیت این است که دانشگاههای علوم پزشکی کمترین نقش تاثیرگذار را در گردشگری سلامت دارند و حضور پررنگ آنها که احتمالا اکثرا از سر تکلیف آمده بودند دردی از گردشگری سلامت کشور دوا نخواهد کرد. حضوری که بیشتر در قالب ماموریتهای کاری برای کارکنان موظف در بخشهای مرتبط بود و به نظر نمیرسد که راهبرد مشخصی پشت آن بوده باشد.
وقتی مقایسه میکنم با حضور بیمارستانهای مطرح و حتی شناختهنشده در نمایشگاههای بینالمللی که به نمایشگاه به چشم سکویی برای توسعه کسبوکار و بیزینس و دایره مشتریان خود نگاه میکنند متوجه درد اصلی گردشگری سلامت کشور میشوم: اینکه بیمارستانهای ایرانی درک و راهبرد درستی از مفهوم «بیزینس» ندارند.
درکی که معمولا در برنامههای مارکتینگ و توسعهای آنها باید خودش را نشان بدهد و چه جایی بهتر برای نمایش این درک از یک رویداد مرتبط با توریسم سلامت. بعید میدانم از مدیران ارشد یا هیاتمدیرههای 20 بیمارستان مطرح خصوصی کشور حتی یک نفر از آنها هم به خود زحمت داده باشد و سری به این نمایشگاه زده باشد.
البته که میدانم دستفرمان دولتی این نمایشگاهها هم در دلزدگی بخش خصوصی از حضور در آنها بیتاثیر نیست. اما حداقل کار یک مدیر بخش خصوصی این است که در حد دو ساعت وقت کاری خود را به چنین برنامههایی اختصاص دهد.
مهمانان سرگردان خارجی نمایشگاه
مثل همیشه بیبرنامگی و ضعف شدید برنامهریزی دولتیها هم در همه جا مشهود بود. تاسفبار است که یکی از معدود مهمانان خارجی مرتبط با بخش گردشگری سلامت گلایهمند بود که تنها دو سه روز قبل از نمایشگاهها برخلاف هماهنگیهای قبلی به او گفتهاند نمیتوانند هتل محل اقامت را برایش فراهم کنند و خودش باید فکری بکند! واقعا وقتی امکان چنین هماهنگیها و برنامهریزیهای سادهای در بخش دولتی وجود ندارد چه اصراری به دعوت از مهمانان خارجی دارند؟!
فراموش نکنیم که روزگاری مدیکال توریسم ایران یک صنعت چند میلیارد دلاری بود درحالی که بعید است این روزها به 200-300 میلیون دلار برسد. هرچند وزیر بهداشت در همین نمایشگاه آمارهایی داد که برای فعالان این بخش از صنعت سلامت کشور چندان قابل پذیرش نبودند.