بمب ساعتی خیابان چراغ برق | بازار برندهای فیک: ظاهر اروپایی، باطن چینی

قطعات تقلبی، جان مردم، سود واسطهها
هفت صبح| بازار قطعات یدکی خودرو در ایران این روزها بیش از همیشه آشفته است؛ بازاری که هم تولیدکننده داخلی از آن ناراضیست، هم واردکننده رسمی و در نهایت مصرفکنندهای که هیچوقت نمیفهمد دقیقا چه چیزی برای خودرویش خریده است. در دل این آشفتهبازار، قطعات تقلبی و بیهویت نهتنها فروش بالایی دارند، بلکه اغلب خود را بهجای برندهای خارجی جا میزنند. اینگونه است که «کالای فیک» حالا به برند تبدیل شده و «کالای اصل»، متهم به گرانی و کمیاب بودن.
جنگ بیصاحبها: واردکننده رسمی تنهاست
واردکنندگان رسمی قطعات خودرو این روزها بیش از همیشه در حاشیهاند. با وجود پرداخت تعرفه، رعایت استاندارد و صرف هزینه برای اصالت کالا، آنها در رقابت با قطعات تقلبی که از مجاری غیررسمی و عمدتا قاچاق وارد میشوند، شکست خوردهاند. در غیاب نظارت دقیق و نبود سامانه شفاف برای رهگیری قطعات، هر مغازهداری میتواند یک بسته قطعه ساخت چین را بهجای برند آلمانی جا بزند. نتیجه؟ برند رسمی به گرانی متهم میشود و فیکها، بازار را فتح میکنند.
تولیدکننده داخلی: بدون ابزار، بدون حمایت
در آنسوی میدان، تولیدکننده داخلی هم حال و روز خوبی ندارد. قطعهساز ایرانی در سالهای اخیر زیر فشار افزایش نرخ مواد اولیه، تورم افسارگسیخته و تحریمهای چندلایه، عملا زمینگیر شده است. بسیاری از قطعهسازان حتی امکان رقابت قیمتی با کالای قاچاق یا فیک را ندارند، چه برسد به رقابت کیفی. یکی از فعالان این حوزه میگوید: «نه از دولت حمایت فنی داریم، نه مالی؛ از اونطرف هم مشتری به قطعه ایرانی اعتماد نداره، چون برند نداره.» وقتی برند داخلی دیده نمیشود، طبیعی است که مشتری به سمت بستهبندی درخشان و نامهای آشنا اما جعلی تمایل پیدا کند.
بازار برندهای فیک: ظاهر اروپایی، باطن چینی
یکی از اصلیترین بحرانهای بازار قطعه، وفور بستهبندیهای جعلی با برندهای بینالمللی است. واردکنندگان متقلب یا حتی برخی مونتاژکنندگان داخلی، قطعات بیکیفیت چینی را با نامهایی مانند BOSCH، Valeo، LUK و KYB عرضه میکنند. در بسیاری از موارد، حتی QR code روی بسته هم جعلیست یا به سایتهای نامعتبر وصل میشود. مصرفکننده، مکانیک و حتی فروشنده خرد در بازار، قدرت تشخیص اصل و تقلبی را از دست دادهاند. همین فضا باعث شده اعتماد عمومی به قطعه اصل بهشدت کاهش یابد؛ نتیجهای که به ضرر همه بازیگران واقعی بازار است.
مصادیق پرتکرار کالاهای فیک: از لنت ترمز تا فیلتر روغن
در میان قطعات تقلبی بازار، برخی کالاها جایگاه ویژهای دارند؛ هم بهخاطر مصرف بالا و هم بهخاطر سود وسوسهبرانگیزشان برای توزیعکنندگان. لنت ترمز یکی از اصلیترین اقلام تقلبی است؛ قطعهای حیاتی که با ظاهری فریبنده و بستهبندی شکیل اما بدون حتی استاندارد اولیه روانه بازار میشود. پس از آن، فیلتر روغن، تسمه تایم، شمع موتور و دیسک و صفحه کلاچ نیز در فهرست پرفروشهای فیک قرار دارند. یکی از فروشندگان بازار چراغبرق میگوید: «فیلتر تقلبی بهقدری حرفهای بستهبندی شده که تشخیصش برای مکانیک هم سخته، چه برسه به مشتری معمولی.»
فراتر از این قطعات، روغنموتورهای غیراصلی زیانهای مهلکی را به مالکان خودرو وارد میکنند که در اکثر مواقع، مالک برای جبران این زیان باید موتور خودرو را تعویض کند یا هزینهای معادل تعویض موتور را صرف تعمیر آن کند.
نارضایتی مکرر، هزینه مضاعف، اعتماد از دست رفته
تجربه بسیاری از مصرفکنندگان به یک چرخه تکراری و تلخ ختم میشود: خرید قطعهای با برچسب برند، نصب آن با صرف هزینه و زمان و بعد از تنها شش ماه یا یک سال، خرابی مجدد. صفحهکلاچی که باید چند سال دوام بیاورد، ناگهان در ترافیک شهری از کار میافتد.
لنت ترمزی که خیال راننده را راحت میکند، صدا میدهد یا زود تمام میشود. مشتری درمانده است؛ نه راهی برای پیگیری دارد، نه اعتمادی برای خرید بعدی. حتی وقتی به سراغ برند خارجی میروند، میبینند همان قطعه تقلبی این بار فقط با قیمت بالاتری عرضه شده است. بدتر اینکه هزینه مکانیک، زمان تعمیر و اضطراب خرابی خودرو در مواقع حساس هم به زیان مردم اضافه میشود.
این وضعیت منجر شده تا مردم ندانند که باید چه کنند. اگر صفحه کلاچ خارجی به اسم وارداتی بخرند، باید چند میلیون بیشتر بپردازند اما در ۹۰ درصد مواقع این قطعات تقلبی هستند و زودتر خراب میشوند. قطعات داخلی و شرکتی نهایت عمر مفیدشان فراتر از یکسال نیست و مشکل بزرگتر این است که کیفیت کلی قطعات مصرفی به شکلی ملموس دچار افت شده است.
قانون هست، اجرا نیست
قانون، در ظاهر، سفتوسخت است. واردات قطعات باید با شناسه رهگیری، گواهی اصالت و ثبت در سامانه جامع تجارت انجام شود اما در عمل، بسیاری از این الزامات یا دور زده میشوند، یا اجرا نمیشوند. نبود اراده برای نظارت دقیق، عدم هماهنگی بین دستگاههای متولی و خلأهای قانونی در برخورد با عرضهکنندگان متقلب، دست دلالها را باز گذاشته است. تا زمانی که بازار رسمی قطعه نتواند بر بازار سیاه پیروز شود، نه تولیدکننده داخلی نفس میکشد، نه واردکننده رسمی.
سخن آخر: بازی با جان مردم
قطعه خودرو، صرفا یک کالا نیست؛ بخشی از ایمنی، کیفیت رانندگی و جان مسافران است. وقتی قطعه تقلبی بهجای اصل جا زده میشود، فقط بازار دچار خدشه نمیشود، بلکه جان انسانها هم به خطر میافتد. این بازار بیمار، نیاز به درمان فوری دارد. اگر سیاستگذار بخواهد، هنوز فرصت نجات هست. اگرنه، باید پذیرفت که بازیگران واقعی بازار یکییکی حذف میشوند و میدان، تمامقد در اختیار فیکها باقی میماند.