سانتافه نسل دوم شاسیبلندی که شجاعت آورد

خودرویی که همزمان با جومونگ آمد و همان اندازه محبوب شد!
هفت صبح| وقتی جادههای ایران هنوز عادت به شاسیبلند نداشتند، هیوندای سانتافه نسل دوم با چراغهایی بیرونزده، قامت کشیده و پیشرانه V6 سررسید تا مرز میان جسارت و پرستیژ را جابهجا کند.در سالهایی که زانتیا و پژو پارس فرمانروای خیابانهای ایران بودند و واژه «SUV» هنوز برای بسیاری بیمعنا، ناگهان خودرویی با ظاهری نامتعارف، چراغهایی بیرونزده و هیبتی شبیه ماشینهای فیلمهای آمریکایی وارد میدان شد. هیوندای سانتافه نسل دوم که بعدها لقب مردمیِ «چراغ قورباغهای» را گرفت، نخستین بار اواخر دهه 80 خورشیدی با واردات آزاد به کشور آمد و در مدتی کوتاه، نگاهها را ربود.
طراحی این خودرو بر پایه جسارت بود. خطوط تیز بدنه، سپرهای برجسته و جلوپنجرهای عضلانی، یک پارادایم جدید را وارد ذهن خریداران ایرانی کرد؛ پارادایمی که میگفت قرار نیست خودرو فقط وسیلهای برای رفتوآمد باشد، بلکه میتواند حامل شخصیت، جسارت و حتی طبقه اجتماعی باشد.
تولد یک جسور کرهای از دل یک فضای محافظهکار
کرهایها که سالها برای ارتقا و توسعه صنعت خودروسازی خود از طراحان مطرح دنیا مانند طراحان شرکتهای آلمانی نظیر آئودی و ب.ام.و استفاده کرده بودند، پس از دو دهه حس جسارت را در خود زنده کردند و در نهایت جسارت و شجاعت را در طراحی محصولات خود جاری و ساری کردند، تا طراحیهای تکلیف نامعلوم محصولات کرهای که همیشه آمیختهای سردرگم از نظم اروپایشرقی، جسارت آمریکایی و هارمونی اروپای غربی بود را یک بار از تن محصولات کیا و هیوندایی دربیاورند تا محصولات کرهای یک قدم جلوتر روند. یکی از تجلیهای این جسارت سانتافه نسل دوم بود.
ابعاد سانتافه نسل دوم — با طول ۴۶۷۶ میلیمتر، عرض ۱۸۹۰ میلیمتر، ارتفاع ۱۷۲۵ میلیمتر و فاصله محوری ۲۷۰۰ میلیمتر — نشان میداد که با خودرویی کاملا خانوادگی روبهرو هستیم. فضای داخلی با صندلیهای چرمی، سانروف پانوراما، سیستم تهویه اتوماتیک و طراحی ارگونومیک، بهراحتی نیازهای خانوادههای پرجمعیت ایرانی را پاسخ میداد. حتی صندوق بار نیز ظرفیت مناسبی داشت و همین مسئله باعث شد سانتافه چراغ قورباغهای نهفقط شیک بلکه کاربردی تلقی شود.
سادهدل اما جانسخت
اما برگ برنده واقعی این خودرو، زیر کاپوت پنهان شده بود. موتور 2/7 لیتری V6 با آرایش DOHC و توان ۱۸۵ اسببخار، شتاب صفر تا 100 حدود ۱۱ ثانیهای را ممکن میساخت. شاید این عدد امروز چندان خیرهکننده نباشد اما در سال ۱۳۸۷ که هنوز خودروهای چهار سیلندر تنفس طبیعی بازار را اشغال کرده بودند، چنین پرفورمنسی بهوضوح در کلاس بالاتری قرار داشت.
این حجم موتور در نوبه خود هنوز هم برای ایرانیها جذاب است، چراکه مردم ایران و خاورمیانه به طورکلی و برخلاف اروپاییها علاقه بسیاری به موتورهای حجیم و پرقدرت دارند، در چنین شرایطی بود که سانتافه نسبت به رقبای خود در بازار که اکثرا اسیوویهای ژاپنی بودند به عنوان یک محصول جمعوجورتر توانست بسیار قدرتمند ظاهر شود و آغازگر مسیر برای یک سگمنت جدید خودرویی در ایران برای یک دهه بعد به نام کراساوور باشد.
اگرچه گیربکس چهارسرعته اتوماتیک با معیارهای امروزی ابتدایی بهنظر میرسد اما در آن سالها عملکرد روان و دوام بالای آن، مالکان را راضی نگه میداشت. سیستم چهار چرخ محرک به همراه قفل دیفرانسیل الکترونیکی محور عقب، رانندگی در جادههای خیس شمال یا مسیرهای خاکی اطراف ویلاها را به تجربهای امن و قابل اتکا بدل میکرد. مصرف سوخت ترکیبی 4/10 لیتر در هر ۱۰۰ کیلومتر نیز اگرچه بالا بود اما در مقابل حس «اصالت SUV واقعی»، خریداران را از چشمپوشی بر آن بازنمیداشت. نکتهای که بعدها در بازار خودروهای کارکرده، با حفظ قیمت این خودرو، بارها تأیید شد.
مقایسه با نسل سوم: فناوری یا اصالت؟
در سال ۲۰۱۳، هیوندای نسل سوم سانتافه را با موتورهای کمحجمتر، گیربکس ششسرعته و طراحی نرمتر وارد بازار کرد. اگرچه از نظر مصرف سوخت و نرمی رانندگی پیشرفت داشت اما چیزی از «روح» سانتافه چراغ قورباغهای را با خود نداشت.
آن حس تعلق، سرسختی و صدای بم موتور V6 دیگر جایی در کابینهای عایقشده نسل سوم نداشت. بسیاری از علاقهمندان معتقد بودند سانتافه CM (کد شاسی نسل دوم) هنوز هم تجربهای خام، اصیل و ماجراجویانه را ارائه میداد؛ چیزی که در نسلهای بعدی با وسواسهای طراحی جهانی و قوانین سختگیرانه آلایندگی از میان رفت.
میانبری بین پرستیژ و منطق
سال ۱۳۸۷، بازار خودروی ایران در مرحلهای گذار قرار داشت. خودروهای ژاپنی دستدوم بخش بزرگی از بازار را در اختیار داشتند و برندهای اروپایی نیز بهدلیل تعرفههای سنگین کمتر در دسترس بودند. در چنین فضایی، سانتافه نسل دوم با قیمتی حدود ۴۰ تا ۵۰ میلیون تومان به بازار عرضه شد و عملا جایگاهی بین پرستیژ برندهای گرانقیمت و منطق اقتصادی قرار گرفت. حضور سانتافه در شمال، در بزرگراههای تازهساخت، یا در خیابانهای بالاشهر تهران، نماد تغییر سلیقه جامعهای بود که بهدنبال متفاوت بودن، اما نه در قالب تجمل صرف، بلکه در قالب انتخابی هوشمندانه و باهویت بود.
پایانی بر سادهدلی؛ آغاز دوران نمایش
امروز، در دورانی که بازار پر شده از کراساوورهای توربوشارژ کوچک با ظاهر شاسیبلند اما عملکرد دیفرانسیلجلو، نگاه به سانتافه چراغ قورباغهای، به نوعی بازگشت به اصل است. خودرویی با پلتفرم مستحکم، موتوری حجیم و فرم بدنی که واقعا SUV بود، نه صرفا «شبیه» آن.
این خودرو نهتنها در حافظه بصری خیابانها ماندگار شد، بلکه در ذهن نسل خاصی از مصرفکنندگان ایرانی نیز نقش بست: نسلی که همزمان میخواست نوگرا، جسور، اقتصادی و اهل تکنولوژی باشد و سانتافه CM، بیتعارف، پاسخ این چهار میل متناقض را در قالب یک خودرو خلاصه کرده بود.