تصور خیانت به قتل واقعی انجامید

متهم در دادگاه ادلهای برای اتهام خیانت به همسرش ارائه نداد
هفت صبح| اواسط سال 1403 در یکی از محلههای جنوب تهران صدای درگیری زن و شوهری جوان شنیده شد و چند دقیقه بعد مرد جوان به نام هادی سراسیمه از خانه خود خارج شد و در حالی که دستان خونینش حکایت از وقوع یک جنایت میداد از محل فرار کرد.
دقایقی بعد همسایهها که نگران شده بودند پا به خانه زن جوان به نام فرناز گذاشتند. هادی موقع فرار از خانه در را باز گذاشته بود و جسم نیمه جان فرناز غرق در خون وسط هال خانهشان افتاده بود.با تماس همسایهها خیلی سریع امدادگران اورژانس از راه رسیدند و فرناز فورا به بیمارستان منتقل شد و در حالی که مورد اصابت یک ضربه چاقو از ناحیه سینه قرار گرفته بود به اتاق عمل منتقل شد و تلاش کادر درمان برای معالجه او آغاز شد.
اما عمق جراحت وارد شده به ناحیه حساس بدن به حدی زیاد بود که به رغم تلاش پزشکان و پرستاران، فرناز به کام مرگ فرو رفت.به این ترتیب یک پرونده جنایی روی میز بازپرس قرار گرفت و تیم جنایی بالای سر جسد فرناز در سردخانه بیمارستان حاضر شدند.
تحقیقات ابتدایی
بررسیهای ابتدایی تیم تشخیص هویت پلیس آگاهی حکایت از این داشت که فرناز با اصابت یک ضربه تیز و برنده مثل چاقو به قفسه سینهاش جان باخته است. در ادامه مشخص شد درگیری در خانه فرناز و هادی رخ داده و خون آلود بودن فرش خانه و برخی وسایل دیگر حکایت از درگیری زن و شوهر داشت.
علاوه بر این همسایهها سروصدای درگیری را شنیده بودند و همچنین شاهد دور شدن هادی از صحنه نیز بودند. همه اینها کافی بود که نوک پیکان اتهام به سمت شوهر فرناز بچرخد و او به عنوان تنها مظنون پرونده تحت تعقیب قرار گرفت.
هادی در فاصله زمانی خیلی کوتاهی دستگیر شد و به قتل همسرش اعتراف کرد. با این اعتراف و تکمیل تحقیقات و همچنین انجام بازسازی صحنه قتل از سوی متهم، پرونده با صدور کیفرخواست برای رسیدگی به شعبه یازدهم دادگاه کیفری یک استان تهران ارجاع شد و متهم پای میز محاکمه رفت.
در دادگاه
در ابتدای جلسه رسیدگی، پدر و مادر فرناز به عنوان اولیای دم تقاضای قصاص داماد خود را کردند. همچنین پدر فرناز از سوی فرزند خردسال فرناز نیز به عنوان قیم او تقاضای قصاص کرد.سپس نوبت به متهم رسید که برای دفاع از خود پای میز محاکمه حاضر شود.
هادی در دفاع از خود به تشریح ماجرا پرداخت و گفت:«حدود یک سال قبل بود که با فرناز آشنا شدم. او قبلا یک بار ازدواج کرده بود و از ازدواج اولش هم یک پسر خردسال دارد که با خانواده خودش زندگی میکند. با این حال که میدانستم او مطلقه و صاحب یک پسر است اما دلباخته او شدم و از او خواستم با من ازدواج کند. فرناز ابتدا قبول نمیکرد و میگفت باید مدت بیشتری از طلاقم بگذرد تا بتوانم خودم را پیدا کنم اما من به او گفتم که نمیخواهم تو را از دست بدهم برای همین هرطور بود ازدواج ما سر گرفت.»
هادی ادامه داد:«بعد از ازدواج با فرناز فهمیدم که در مورد او اشتباه میکردم. او همیشه سرش در گوشی بود و با مردان غریبه رابطه داشت.حتی یک بار متوجه شدم که بابت رابطه نامشروع از یک مرد پول گرفته است.برای همین بارها با او درگیر شدم.
او هر بار انکار میکرد و به من میگفت شک و ظن بیپایه و اساس دارم و میگفت دست از سرش بردارم اما من شاهد رفت و آمدهای مشکوک او بودم و همچنین سرد شدن رفتارش با من و زیاد شدن زمان استفاده از فضای مجازی نیز گواه شک من بود. حتی یک بار فرناز به من گفت که برای او کافی نیستم.»
قهر سه روزه
متهم در ادامه دفاعیات خود گفت:«سه روز قبل از درگیری مرگبار من و فرناز بود که از او خواستم سرش را از گوشی بیرون بیاورد.گفتم روی این رفتارش حساس هستم و او باز هم شروع کرد به اعتراض به من. میگفت بیجهت به من پیله میکنی و فقط برای پر کردن وقتم در فضای مجازی پرسه میزنم.
من هم به او گفتم متوجه شدهام با کسی چت میکنی. یکدفعه از جایش بلند شد و گفت دیگر تحمل گیردادنهای بیدلیل تو را ندارم. بعد از خانه بیرون رفت و من نتوانستم جلوی او را بگیرم.سه روز از او بیاطلاع بودم تا اینکه روز حادثه به خانه برگشت.
در تمام آن سه روز من دنبالش میگشتم.ابتدا فکر میکردم که شاید برای دیدار فرزندش به خانه مادر و پدرش رفته است.اما وقتی سراغش را گرفتم متوجه شدم که آنها خودشان هم از فرناز بیاطلاع بودند.بعد با هر کدام از دوستانش که میشناختم تماس گرفتم اما خبری از او نداشتند.»
متهم ادامه داد:«بالاخره بعد از سه روز فرناز برگشت.وقتی از او پرسیدم کجا بودی جواب درستی به من نمیداد. به او گفتم مطمئنم به خانه یکی از مردانی رفته بودی که با او رابطه داشتی.وقتی این را گفتم درگیری ما بالا گرفت و اینقدر خشم سر تا پای وجودم را گرفته بود که نفهمیدم چه شد و یک ضربه با چاقو به او وارد کردم. وقتی دیدم دستش را روی سینهاش گذاشت و از لای انگشتانش خون فواره زد؛ خیلی ترسیده و از خانه بیرون رفتم.»
قاضی به او گفت:«اما هیچ مدرکی که نشان دهد همسر تو خیانت کرده وجود ندارد و ما تمام پیامکهای او را بررسی کردیم؛ با تنها مردی که در تماس بوده خود تو بودی و همیشه تو را هادی جان خطاب کرده است.»
متهم گفت:«ارتباطات او در فضای مجازی بود و یک بار به فردی شماره کارت داده بود.» قضات دادگاه بعد از شنیدن دفاعیات متهم و وکیل او برای صدور رای وارد شور شدند.بعد از مشورت رای پرونده صادر خواهد شد و رای صادر شده پس از اینکه به تائید قضات عالی رتبه دیوانعالی کشور برسد به مرحله اجرا درمیآید.