کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۵۹۰۰۶۰
تاریخ خبر:
مرد جوان برای تامین دیه یک آرایشگر بعد از کتک‌کاری دست به سرقت با شیوه‌ای عجیب زد

نامه‌نگاری دزدی به نام ایکس با مالباخته

نامه‌نگاری دزدی به نام ایکس با مالباخته

دست نوشته‌های سریالی سارق او را به دام پلیس انداخت

هفت صبح| آقای ایکس که در سرقت‌هایش دچار عذاب وجدان شده بود، روی آینه خانه‌های محل سرقت با ماژیک قرمز می‌نوشت: مجبور شدم از خانه‌تان سرقت کنم و به محض اینکه شرایطم خوب شود پول را به شما برمی‌گردانم. ممنونم. چندی قبل مرد جوانی با پلیس تماس گرفت و از سرقت خانه‌اش خبر داد:

 

شب گذشته خانه نبودم و زمانی که برگشتم متوجه شدم وسایل با ارزش خانه به سرقت رفته بود. اما موضوعی که برایم عجیب بود و توجه‌ام را به خود جلب کرد مطلبی بود که روی آینه خانه‌ام نوشته شده بود. سارق یا سارقان با ماژیک قرمز روی آینه نوشته بودند: مجبور شدم از خانه‌تان سرقت کنم و به محض اینکه شرایطم خوب شود پول را به شما برمی‌گردانم. ممنونم. و زیر آن نوشته شده بود: آقای ایکس.

 

 دست نوشته‌های سریالی

به‌دنبال این تماس ماموران پلیس راهی محل شده و در بررسی‌های اولیه مشخص شد سارقان به شیوه بالکن رویی وارد شده و نقشه سرقت‌شان را اجرا کردند. دوربین‌های مداربسته اطراف محل سرقت نیز نشان می‌داد دو سارق در حالی که ماسک به چهره دارند سناریوی سرقت را اجرا کرده‌اند.  در حالی که تحقیقات کارآگاهان پلیس برای دستگیری سارق پشیمان ادامه داشت، کارآگاهان با سرقت‌های مشابه مواجه شدند که در تمامی آنها روی آینه یا برگه‌ای کاغذ که در محل سرقت‌ها گذاشته شده بود، با ماژیک قرمز آقای ایکس از پشیمانی‌اش برای سرقت‌هایشان گفته بود.

 

تیم تحقیق بررسی‌های خود را برای دستگیری آقای ایکس و همدستش ادامه داد تا اینکه چند روز قبل ماموران گشت یکی از کلانتری‌ها متوجه دو راکب موتورسوار شدند که پلاک موتورسیکلت‌شان مخدوش بود. ماموران به آنها شک کرده و دستور ایست دادند، موتورسواران ابتدا تصمیم به فرار گرفتند اما زمانی که در کوچه‌ای بن بست گرفتار شدند، ادعا کردند که در حال تردد بوده و متوجه هشدار پلیس نشده‌اند. 

 

اما زمانی که ماموران پلیس به بازرسی بدنی از موتورسواران پرداختند داخل کوله‌پشتی آنها مقداری طلا و جواهر و ماژیک قرمز رنگی به همراه چند کاغذ که روی آنها با ماژیک نوشته شده بود از سرقت‌ها پیشمان هستند، کشف کردند. با به‌دست آمدن برگه‌های دست نوشته و طلاهای بدون کاغذ خرید سارقان به سرقت‌های سریالی از خانه‌های تهران اعتراف کرده و بدین ترتیب هویت متهمان به دست آمد.

 

عذاب وجدان داشتم 

شاهین، 27 ساله، با یک سابقه کیفری که مدتی قبل از زندان آزاد شده است. متهم جوانی که در همه سرقت‌هایش پشیمان بوده و به اجبار سناریوی سرقت‌هایش را رقم زده است.

 

سابقه داری؟

سابقه دارم، اما من واقعا متهم نیستم. ناخواسته سابقه‌دار شدم و ای کاش کمی تحملم را بالا برده بودم.

 

بیشتر توضیح می‌دهی؟

مدتی قبل با دختری آشنا شدم و روز خواستگاری برای آرایش موهایم به آرایشگاهی رفتم. اما آرایشگر ناشی بود و موهایم را خیلی بد کوتاه کرد به‌طوریکه اصلا نمی‌شد موها را درست کند. انگار برای سربازی مو کوتاه کرده بودم. سر همین مسئله باهم دعوایمان شد و چند لحظه بعدش با مشت و لگد به جان هم افتادیم و در این میان آرایشگر آسیب دید و از من شکایت کرد. من محکوم به پرداخت دیه شدم و از آنجایی که توانایی پرداخت آن را نداشتم به زندان افتادم.

 

و چطور دیه را پرداخت کردی؟

مشکل همین جاست. من دیه پرداخت نکردم و چندین بار از زندان با شاکی تماس گرفتم و از او خواستم رضایت بدهد ولی او قبول نمی‌کرد. درنهایت به او گفتم تا زمانی که من زندان باشم نمی‌توانم دیه را پرداخت کنم. یک چک دو ماهه می‌دهم و در ازای آن، تو رضایت بده و من از زندان آزاد شوم و در این مدت کار می‌کنم و چک را وصول می‌کنم و شاکی هم در نهایت قبول کرد.

 

بعد چه اتفاقی افتاد؟

از زندان آزاد شدم اما کسی به یک سابقه‌دار کار نمی‌داد آن هم کاری که بتوانم هزینه دیه را پرداخت کنم. در همین گیر و دار بودم که به یکی از هم سلولی‌های سابقم که زودتر از من آزاد شده بود زنگ زدم و او سرقت را جلوی پایم گذاشت. ابتدا قبول نمی‌کردم اما دوستم گفت تنها راه فراهم کردن پول برای دیه همین است و من هم قبول کردم.

 

چرا در صحنه‌های سرقت دست نوشته می‌گذاشتی؟

از شدت عذاب وجدان. من در عمرم یک خودکار برنداشته بودم. اما در این مدت با دوستم راهی خانه‌های مردم می‌شدیم و هر چه پس‌انداز داشتند را با خودمان می‌بردیم. البته من تمامی سرقت‌ها با آدرس و میزان سرقت را در دفترچه‌ای نوشته‌ام. من حتی میزان دقیق گرم طلاها را می‌نوشتم که روزی که پولدار شدم بدهی‌هایم را پرداخت کنم. حتی گاهی اوقات به محض ورود به خانه‌ها پشیمان می‌شدم اما همدستم یادآور می‌شد که دو ماه دیگر باید به زندان برگردی. 

 

فکرش را می‌کردی دستگیر شوید؟

واقعیتش من هر سرقتی که می‌رفتم دعا می‌کردم گرفتار نشوم تا بتوانم پول دیه را پرداخت کنم. اما ته دلم مطمئن بودم که دستگیر می‌شوم.

 

حالا چرا آقای ایکس؟

بالاخره یک اسم باید برای خودم می‌گذاشتم .

 

کدخبر: ۵۹۰۰۶۰
تاریخ خبر:
ارسال نظر