قتل عروس خاله در جریان عشق موازی

متهم ادعا کرد مقتول قصد آبروریزی داشته برای همین دست به درگیری منجر به جنایت زده است
هفت صبح| اواسط مهر ماه سال 1402 صدای فریادهای زن جوانی به نام نازنین در یکی از محلههای پاکدشت پیچید. همسایهها برای کمک به این زن به کوچه رفتند اما او غرق در خون روی زمین افتاده بود.بلافاصله نازنین به بیمارستان منتقل شد اما شدت جراحات وارد شده به حدی بود که او جانش را از دست داد و به این ترتیب رسیدگی به موضوع در دستور کار جنایی قرار گرفت.
دستگیری متهم
در تحقیقات ابتدایی مشخص شد که عامل این جنایت جوانی به نام فرشید بوده که از بستگان همسر نازنین است.همچنین مشخص شد که مدتی قبل نازنین و همسرش از یکدیگر جدا شده بودند اما بعد از اینکه چند وقتی از طلاقشان گذشته بود مجددا به زندگی مشترک خود رجوع کرده بودند. به این ترتیب فرشید شناسایی و دستگیر شد و در همان برخورد ابتدایی با ماموران پلیس به ارتکاب قتل اعتراف کرد.
اعترافات متهم
متهم به قتل در برخورد ابتدایی با ماموران پلیس در شرح ماجرا گفت:«نازنین همسر پسر خاله من بود و از مدتی قبل با شوهرش به مشکل برخوردند.من در جریان اختلافات آنها بودم و در حرف و سخنهای فامیلی در مورد آن شنیده بودم اما دخالتی نمیکردم تا اینکه فهمیدم آنها از همدیگر جدا شدهاند.»
متهم ادامه داد:«تا اینکه یک روز نازنین سر راه من قرار گرفت و به من گفت که میخواهد با من رابطه داشته باشد.وقتی این حرف را زد خیلی جا خوردم چون اولین تصوری که به ذهنم آمد این بود که من را طعمه قرار داده تا از پسرخالهام انتقام بگیرد برای همین به او گفتم چنین ارتباطی امکان ندارد.اما نازنین اصرار میکرد و میخواست دلیل عدم تمایل من به برقراری رابطه را بداند.
من هم بالاخره به او گفتم که نمیخواهم از طریق این رابطه از شوهر سابق خودت انتقام بگیری اما وقتی این حرف را زدم نازنین گفت من مدتی است که عاشقت شدهام و این درخواست من فقط از روی عشق است.حتی برای اینکه به من ثابت کند که راست میگوید تتوی روی دستش را به من نشان داد و دیدم که نام من و پسر خردسالش را روی دستش تتو کرده است.با این حال من باز هم حاضر نشدم که تن به این ارتباط بدهم.»
فرشید ادعا کرد که نازنین از او انتقام گرفته است:«بعد از اینکه نازنین احساس کرد از سمت من مورد بیمحلی قرار گرفته است نقشه عجیبی کشید و با همدستی سه مرد ناشناس من را ربودند.آنها من را با زور و اجبار سوار خودرویی کردند و من که توان مقاومت در برابر سه قلچماق را نداشتم سوار خودرو شدم.بعد به سمت واوان حرکت کردند و گوشیام را سرقت کرده و بعد رهایم کردند. نازنین میگفت میخواهد با انتشار عکسهای خواهر و مادرم آبرویم را ببرد.من هم که میدانستم عکس بیحجاب خانوادهام رادر گوشی دارم از این تهدیدش واقعا برآشفته شده بودم.»
روز حادثه
متهم در ادامه درباره روز حادثه گفت:«روز حادثه من مقابل خانه نازنین رفتم.او مدتی بود که با مراجعه به پسرخالهام به زندگی مشترک خود برگشته بود.به او گفتم باید گوشی من را پس بدهی تا موضوع آدمربایی را فاش نکنم. اما او با پوزخند گفت که آن سه مرد گوشی را به عنوان دستمزد خود بابت شرکت در آدمربایی برداشتهاند. من همراه خودم یک چاقو هم داشتم که میخواستم با آن نازنین را تهدید کنم اما وقتی درگیری بین ما بالا گرفت نفهمیدم چه شد که چند ضربه به او زدم.»با اعترافات متهم و تکمیل تحقیقات، پرونده برای رسیدگی به شعبه یازدهم دادگاه کیفری یک استان تهران ارسال شد.
در دادگاه
در ابتدای جلسه رسیدگی پدر نازنین، فرزند و همسر او به عنوان اولیای دم تقاضای خود مبنی بر قصاص متهم را به دادگاه ارائه کردند.سپس متهم در دفاع از خود بار دیگر اظهارات قبلیاش را بیان کرد. در این قسمت از محاکمه قاضی خطاب به او گفت:«به نظر میرسد که تو در حال پنهان کردن موضوعی هستی و ماجرای عاشق شدن مقتول تنها یک داستانسرایی از طرف تو است! چون او بعدا به شوهرش رجوع کرده بود و اگر عاشق تو بود این کار را نمیکرد!»
متهم پاسخ داد:«من دروغ نگفتم. نازنین مدتی قبل از حادثه عمل اسلیو کرده بود تا لاغر شود. او از هر راهی وارد شد تا من را به ارتباط متقاعد کند و حتی به من گفت که در مطب همان دکتری که جراحی اسلیوش را انجام داده کار پیدا کرده. میگفت اگر با دکتر دوره آموزشی بگذرانیم به ما مدرک هم میدهد و از این طریق میتواند برای من هم یک شغل نان و آب دار پیدا کند. وقتی از من ناامید شد نقشه آدم ربایی را کشید.»
قاضی گفت:«برای من فقط گوشی مهم بود که حالا هم گوشی پیدا شده است!»متهم در آخر گفت:«پدر من چند سال پیش یک جوان از دست داده و طاقت ندارد من قصاص شوم.از کار خودم پشیمانم و تقاضای بخشش دارم.» قضات دادگاه بعد از پایان دفاعیات متهم برای صدور رای وارد شور شدند.