آقای خاص دستگیر شد
![آقای خاص دستگیر شد](https://cdn.7sobh.com/thumbnail/MHkHGUDsvyIf/mplrKFaRlbMrw__LR0BO23SAIhAOCfR1Ma8tLslqfPIkwqdU0c-yRSyFd47s988b/%D8%AF%D8%B3%D8%AA%DA%AF%DB%8C%D8%B1%DB%8C.jpg)
مردی که کلکسیون اموال مسروقه داشت، دستگیر شد
به گزارش هفت صبح و به نقل از روزنامه همشهری، سارق سابقهدار معروف به «آقای خاص» که بیش از 20سال کلکسیونی از اموال مسروقه در خانهاش جمعآوری کرده، دستگیر شد. به گزارش همشهری، از چندی قبل، پلیس آگاهی تهران در جریان سرقتهای سریالی یک باند از خانههای شمال پایتخت قرار گرفت. اعضای این باند صورتشان را با ماسک، نقاب و کلاه میپوشاندند و از طریق بالکن وارد خانهها میشدند و نقشه سرقت را عملی میکردند. نکته عجیب این بود که سارقان علاوه بر سرقت دلار و طلا، وسایلی مانند قیچی خیاطی، گلدان، مجسمه یا تابلوهایی را هم که ارزش چندانی نداشتند سرقت کرده بودند.
یک سرنخ
تحقیقات برای دستگیری اعضای این باند ادامه داشت تا اینکه در آخرین سرقت، در دوربینهای مداربسته سرنخ مهمی ثبت شد. بررسی دوربینها نشان میداد که سارقان پس از سرقت سوار بر خودرو پژویی شدند که شماره پلاکش مخدوش بود. آنها چند متر آنطرفتر، مقابل کیوسک روزنامهفروشی توقف کردند و یکی از دزدان برای خرید سیگار از ماشین پیاده شد. او بعد از خرید، ماسکش را کنار زد و سیگاری روشن کرد و همین کافی بود تا تصویر چهره سارق به دست بیاید. در بررسیهای بیشتر، معلوم شد که او مجرم سابقهداری به نام هادی است. هادی بارها به جرم سرقت دستگیر و زندانی شده بود، اما هر بار پس از آزادی از زندان، سرقتهایش را از سر گرفته بود. با این اطلاعات، مأموران راهی مخفیگاه او شدند و با دستگیری دزد سابقهدار، کلکسیونی از اموال مسروقه در خانه او کشف شد، از قیچی، قندان و مجسمه گرفته تا ساعت و تابلوهای ارزانقیمت. او اعتراف کرد که بیش از 20سال است که سرقت میکند و در این میان عادت دارد که از هر سرقت وسیلهای به یادگار نگه دارد. هادی اعتراف کرد که سرکرده باند سرقت از خانههاست و 3جوان را برای دستبرد به خانهها استخدام کرده و با اطلاعاتی که وی در اختیار پلیس قرار داد 3همدست او نیز دستگیر شدند. تحقیقات تکمیلی از اعضای این باند به دستور بازپرس دادسرای ویژه سرقت ادامه دارد.
یادگاریهای عجیب مجرمان
نگهداری یادگاری از قربانیان و مالباختگان، عادتی عجیب است که در برخی از مجرمان وجود دارد. پیش از این هم تبهکارانی از سوی پلیس دستگیر شده بودند که کلکسیونهای عجیب داشتند.
زوج کلکسیونر
در سال90 پلیس زن و شوهری را در تهران دستگیر کرد که سوار بر موتورسیکلت، دست به کیفقاپی میزدند. کیفقاپیها از سوی زن جوان صورت میگرفت و او علاقه خاصی داشت که تمام کیفهای زنانه را در خانهاش نگه دارد. وقتی پلیس برای دستگیری این زوج سارق، قدم در خانه آنها گذاشت با کلکسیونی از کیفهای سرقتی روبهرو شد.
دستهموی دختران
در دهه80 مأموران پلیس پایتخت مجرمی را دستگیر کردند که کلکسیونی از موهای دخترانی را که طعمههایش بودند جمعآوری کرده بود. او سوژههای خود را فریب میداد و به خانهاش میکشاند. سپس آنها را مورد آزار و اذیت قرار میداد و یک دسته از موهای دختران را قیچی میکرد و برای خودش نگه میداشت.مأموران در خانه او با چندین دسته موی دختران مواجه شدند.
گفت و گو
به من میگویند آقای خاص
هادی 43ساله است و معروف به آقای خاص. اما چرا چنین لقبی را به او دادهاند؟ گفتوگو با او را بخوانید.
چرا معروف به آقای خاص هستی؟
چون مدتها سرقتهایم خاص بود و مثل سارقان دیگر عمل نمیکردم.
پس خودت چنین لقبی را به خودت دادی؟
نه، به خاطر شگردهایم، بین تبهکاران دیگر معروف شدم به آقای خاص. البته خودم هم کلی جنگیدم و تلاش کردم که به این نقطه رسیدم.
یعنی از وقتی خلاف را شروع کردی، تصمیم داشتی خاص باشی؟
بله. اصلا به همین دلیل است که از سالها قبل وسیلهای از هر سرقت به یادگار نگه میدارم و کلکسیونر هستم.
چه شد که چنین تصمیمی گرفتی؟
چون از کودکی تحقیر میشدم. پدرم همیشه مرا با برادرم مقایسه میکرد. میگفت او بچه درسخوان است، اما تو بیعرضه هستی. مدام در گوشم میگفت تو دستوپاچلفتی هستی. آنقدر گفت که باورم شد. برادرم درس خواند و پزشک متخصص شد، اما من بهدنبال رفیقبازی رفتم و تبدیل شدم به سارقی حرفهای. خانوادهام طردم کردند و خبری از آنها ندارم. فقط گاهی با مادرم تلفنی صحبت میکنم. همین. میدانم با آبرویشان بازی کردهام و نتوانستهام مانند برادرم برایشان افتخارآفرین باشم. علاوه بر خانواده، رفقایم هم تحقیرم میکردند. آنها سارق بودند و من که تصمیم گرفتم با آنها سرقتهایم را شروع کنم، بیعرضهبازی درآوردم. یادم میآید در 18سالگی و در دومین سرقتم هنگام کیفقاپی زمین خوردم و دستگیر شدم. آن زمان سارقان خیلی تحقیر و مسخرهام کردند. من هم تصمیم گرفتم تغییر کنم، بجنگم تا لقب خاص بودن را به خودم اختصاص بدهم.
سرقتهای قبلیات به چه صورت بود؟
یک بار خودم را خونآلود کردم و جلوی ماشینها را گرفتم. همه فکر میکردند تصادف کردهام و به گمان اینکه زخمی شدهام مرا سوار ماشینشان میکردند. من هم با تهدید چاقو، اموالشان را به سرقت میبردم. شگرد دیگرم این بود که عروسک دستم میگرفتم که همه تصور کنند بچه است. سپس با ترفند اینکه بچهام مریض است سوار ماشینها میشدم و نقشه زورگیری را اجرا میکردم. به این شکل موفق شدم اسم و رسمی بین خلافکاران پیدا کنم. حالا هم که باند خودم را تشکیل دادهام.
باند سرقت را کی تشکیل دادی؟
حدود دو-سه ماه قبل. 3نفر را هم استخدام کردم. ما از طریق بالکن وارد خانهها میشدیم و نقشه سرقت را عملی میکردیم.
ماجرای مجموعهای که از اموال مالباختهها در خانهات نگه میداری چیست؟
این موضوع هم برمیگردد به خاص بودنم. بیش از 20سال است که از هر مالباخته وسیلهای نگه داشتهام. همین که تبهکاران دیگر میگویند که هادیآقای خاص در خانهاش کلکسیونی قدیمی از سوژههایش دارد برایم کافی است. همین که تحقیرم نمیکنند برایم کافی است.
در این مدت، چندین مرتبه دستگیر شدهای؟
این پنجمین بار است که بازداشت میشوم، اما دیگر خسته شدهام.