افشای راز قتل پس از رهایی از زندان
![افشای راز قتل پس از رهایی از زندان](https://cdn.7sobh.com/thumbnail/GJISGXnDwzQk/mplrKFaRlbMrw__LR0BO23SAIhAOCfR1Ma8tLslqfPKJfrch4MLtHSyFd47s988b/%D9%82%D8%AA%D9%84+.jpg)
مرد جوانی که هفت سال قبل به زندان افتاده بود پس از آزادی، راز قتل مرد تاجری را برملا کرد
به گزارش هفت صبح و به نقل از روزنامه جوان، چند روز قبل مرد جوانی به دادسرای امور جنایی تهران رفت و راز قتل مرد تاجری را برملا کرد.
وی در ادعایی گفت: «سال ۸۹ از طریق یکی از دوستانم با مرد جوانی به نام پیمان آشنا شدم که دفتری در یکی از خیابانهای شمالی تهران داشت. پیمان و همکارانش کارهای غیرقانونی انجام میدادند. افرادی که به این دفتر معرفی میشدند معمولاً یا چکهای بلامحل داشتند یا پولهایشان در کشورهای دیگر بلوکه شده بود. آنها برای وصول چکهای برگشتی و پولهای بلوکه شده با افراد قرارداد میبستند و معمولاً ۴۰ درصد از پولها را به عنوان دستمزد برمیداشتند. من به خاطر اختلاف و مشکلات مالی که داشتم به دفتر پیمان رفت و آمد داشتم تا اینکه یکی از روزها متوجه مرد تاجری شدم که برای حل مشکلش به این دفتر معرفی شده بود، آنطور که از صحبتهای آنها متوجه شدم مرد تاجر با مشکلات مالی زیادی دست و پنجه نرم میکرد و میگفت ۱۰۰ میلیون دلار از سرمایهاش در کشور انگلستان بلوکه شده است. او میخواست پیمان و همکارانش پولهای بلوکه شدهاش را آزاد کنند، از این رو با آنها قرارداد امضا کرد و قرار شد ۴۰ درصد از پولهای بلوکه شده را پس از آزاد کردن به عنوان دستمزد برای خودشان بردارند.»
وی ادامه داد: «من به آن دفتر رفت و آمد داشتم و در این مدت هم چندین بار مرد تاجر را دیده بودم. مشکل من حل نشد و پیمان و دوستانش هم کاری برایم انجام ندادند و بهخاطر بدهی که داشتم، فراری شدم. من درگیر مشکلات مالیام شدم و بهخاطر اینکه تحت تعقیب شاکیانم بودم، رفت و آمدم به آن دفتر قطع شد تا اینکه چند سال بعد دستگیر شدم و به زندان افتادم. هفت سال در زندان بودم و در نهایت با تلاش خانوادهام بدهیام را پرداخت کردم و سه ماه قبل از زندان آزاد شدم. پس از آزادی از زندان به دنبال کار بودم و تلاش میکردم از دوستان و بستگانم پولی قرض بگیرم و برای خودم کاری دست و پا کنم، اما موفق نشدم. چند روز قبل به یاد پیمان و دوستانش افتادم و با خودم گفتم به دفتر او بروم شاید کمکم کند.»
مرد جوان در پایان گفت: «وقتی به دفتر کارش رفتم، متوجه شدم پیمان دفترش را مدتها قبل بسته است. پس از کلی جستوجو در نهایت او را پیدا کردم و به او گفتم به دنبال کارم و از پیمان کمک خواستم. پیمان به من گفت شب میهمان یکی از دوستانش است و از من هم خواست در میهمانی شرکت کنم تا در آنجا با هم صحبت کنیم. او مرا به بزم شبانهشان دعوت کرد و وقتی به خانه دوستش رفتم همه مست بودند. پیمان خیلی مشروب خورده بود و خاطرات زیادی را از قدیم و جدید برایم تعریف کرد. ابتدا از ۱۴ سال قبل با هم صحبت کردیم و گلایه کردم که مشکل مالی مرا حل نکرد و به زندان افتادم. در میان صحبتهایمان از مرد تاجری که پولهایش در کشور انگلستان بلوکه شده بود، یادی کردیم که پیمان در کمال ناباوری گفت او را به قتل رسانده است. او به من گفت پس از اینکه تمامی پول بلوکه شده مرد تاجر را آزاد کرده، او را به قتل رسانده و تمامی پولهایش را بالا کشیده است. پیمان حادثه را موبهمو برای من توضیح داد و حتی گفت جسد را پس از قتل در بیابانهای اطراف جاده قم رها کرده است. وقتی صحبتهایش را شنیدم، خیلی ترسیدم و به خودم قول دادم دیگر پیش او نروم، چون احتمال دادم مرا هم بکشد. از طرفی عذابوجدان به سراغم آمد و تصمیم گرفتم به دادسرا بیایم و راز قتل مرد تاجرا را برملا کنم.»
با طرح این ادعا، پرونده به دستور قاضی محسن اختیاری، بازپرس شعبه اول دادسرای امور جنایی تهران برای بررسی در اختیار مأموران پلیس قرار گرفت. مأموران در تلاشند با اطلاعاتی که مرد جوان به پلیس داده و بررسی پرونده افراد گمشده خانواده مرد تاجر را شناسایی و صحت و سقم این ادعا را آشکار کنند. تحقیقات درباره این حادثه ادامه دارد.