کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۵۷۱۳۴۴
تاریخ خبر:

مرور پرونده| در این نزاع‌ تو فحش می‌دهی اما من آدم می‌کشم!

مرور پرونده| در این نزاع‌ تو فحش می‌دهی اما من آدم می‌کشم!

متهمان زیادی انگیزه خود از ارتکاب جنایت را فحاشی مقتول بیان می‌کنند

هفت صبح| قدیمی‌ها می‌گفتند فحش باد هواست! اگر شنیدی راهت را بگیر و برو چون در دعوا حلوا خیرات نمی‌کنند!اما خیلی‌ها فکر می‌کنند اگر راهشان را بگیرند و بروند، آن وقت کسی که فحش داده پررو می‌شود یا فکر می‌کند، طرف کم آورده!آنها نمی‌دانند که قدیمی‌ها اگر می‌گفتند برو و جواب نده به خاطر این بود که شر خشمت گریبان خودت را نگیرد!کم نیستند پرونده‌های جنایی که در آن فحاشی یک فرد به قیمت جانش تمام شده و البته به کابوس چوبه دار برای کسی که راهش را نگرفت و برود!

 

قتل در محله کن

شهاب ۲۹ ساله متهم بود که تیرماه سال ۱۴۰۳ در جریان درگیری خیابانی در محله کن در غرب تهران و نزدیکی یک کافه‌رستوران، مردی ۲۷ ساله را کشت و فرار کرد اما بعد از یک ماه فرار در خانه‌ای مرزی در غرب کشور بازداشت شد.متهم در اظهاراتش گفت‌: مدتی بود به‌عنوان کارگر بازیافت در شهرداری مشغول به کار شدم. می‌خواستم سالم زندگی کنم اما آن شب مقتول با دیدن من چپ‌چپ نگاه کرد و کری‌خوانی شرو‌ع شد. من مست بودم‌. انگار باید می‌جنگیدم. با دوستانش سر من ریختند. مقتول چوب‌دستی داشت.

 

من هم تلفنی به دوستانم خبر دادم و دعوا گروهی ادامه یافت. یکی از دوستانم مصدوم شد و خودم هم با چوب‌دستی مقتول مصدوم شدم. مقتول به من فحش ناموسی داد. با چاقو دو ضربه به آن جوان زدم که زخمی شد. چاقو را انداخته و فرار کردم. رفتم دره‌های اطرف کن و چهار روز آنجا بودم. به‌زور از افراد معتاد غذا می‌گرفتم و می‌خوردم که زنده بمانم. روز دوم که آنجا بودم، دوستم به من اطلاع داد، مرد زخمی مرده است. می‌خواستم به ترکیه بروم اما در فرارم ناکام ماندم.»

 

قتل در اتاقک نگهبانی

آذرماه سال ۱۴۰۰ بود که پلیس در جریان پیدا شدن جسد مرد ۶۵ساله‌ای در اتاقک نگهبانی یک ساختمان نیمه‌کاره قرار گرفت.صاحب‌ملک که برای سرکشی به ساختمان نیمه‌ساز رفته بود با در قفل‌شده روبه‌رو شد و پس از گشودن در و مشاهده جسد خونین نگهبان میانسال به نام اصغر، پلیس را باخبر کرد. به این ترتیب ماموران بلافاصله راهی ساختمان نیمه‌ساز شدند و جسد اصغر را با دستور قضایی به پزشکی‌قانونی منتقل کردند. شواهد نشان می‌داد این مرد با ضربه‌های متعدد میله آهنی به سرش از پا درآمده است.

 

صاحب‌ملک که پلیس را خبر کرده بود گفت: از مدت‌ها قبل اصغر و پسرجوانی به نام قاسم را به عنوان نگهبان در ساختمان نیمه‌ساز استخدام کردم؛ اما حالا خبری از قاسم نیست و ناپدید شده است.در حالی که فرضیه دست‌داشتن قاسم در این ماجرا قوت گرفته بود، ماموران رد او را یافتند و بازداشتش کردند.

 

قاسم به درگیری با همکارش و قتل او اعتراف کرد و گفت: من و قاسم چهار ماه با هم همکار بودیم و هر دو در اتاقک نگهبانی ساختمان نیمه‌ساز کار می‌کردیم و هیچ مشکلی هم نداشتیم. آن شب من سر موضوعی از او ناراحت شدم و خواستم از اتاقک نگهبانی خارج شود؛ اما او فحاشی کرد. من اعتراض کردم و از او خواستم فحش ندهد، اما قاسم با عصبانیت فحش‌های ناموسی داد.

 

او گفت: من که عصبانی شده بودم در یک لحظه با میله‌ای که در گوشه اتاقک افتاده بود به او حمله کردم و چند ضربه به بدنش زدم. می‌خواستم او را رها کنم؛ اما گمان کردم اگر بلند شود من را می‌کشد. به همین خاطر با بیل هم چند ضربه به سرش زدم. وقتی روی زمین افتاد در اتاقک نگهبانی را قفل کردم و از آنجا گریختم. باور کنید وقتی آنجا را ترک می‌کردم او نفس می‌کشید و زنده بود.متهم ادامه داد: باور کنید قصد نداشتم قاسم را بکشم. فقط چند ضربه به او زدم، اما فکر نمی‌کردم ضربه‌ها کشنده باشد.

 

قتل رفیق

هفتم مهرماه سال ۹۸ وقوع درگیری خونین در یکی از خیابان‌های قرچک به پلیس اعلام شد. مأموران بلافاصله در محل درگیری حاضر شدند و دریافتند درگیری 2 دوست به خون کشیده شده و در این میان ساسان ۳۴ ساله از ناحیه گردن مجروح و به بیمارستان منتقل شده است. ماموران پلیس به تحقیق از شاهدان پرداختند و دریافتند ساسان در درگیری با دوست قدیمی‌اش به نام مصطفی، زخمی شده است.

 

وقتی مصطفی روبه‌روی قضات ایستاد، قتل را گردن گرفت و گفت: من ساسان را به خاطر فحاشی کشتم. من و ساسان از سال‌ها قبل با هم دوست بودیم و همیشه با هم رفت‌وآمد داشتیم. آن روز سر موضوعی پیش‌پا افتاده باهم بحث کردیم. او پررویی کرد و به من ناسزا گفت. من که توقع شنیدن چنین حرف‌هایی را نداشتم از فحش های او عصبانی شدم و به رویش چاقو کشیدم تا او را بترسانم. اما ساسان دست بردار نبود.

 

او به سمتم حمله‌ور شد و به همین خاطر یک ضربه کاری به گردنش زدم و بلافاصله فرار کردم. من و ساسان روزهای زیادی را با هم گذرانده بودیم و من از او توقع نداشتم سر موضوعی پیش پا افتاده، چنین ناسزاهایی را به من بگوید. من قتل او را قبول دارم و حالا هم می‌گویم از کشتن او پشیمان نیستم.

 

فحاشی در تلگرام

اردیبهشت سال ۹۶ پسر جوانی دوست تلگرامی‌اش را در جریان نزاع دسته‌جمعی با چاقو به قتل رساند . این قتل در شهرری اتفاق افتاد و پسر نوجوانی به‌ نام حمید با ضربه چاقو در دم جان باخت. ضارب که جوانی به‌ نام «کامران» بود دستگیر شد و در نخستین مرحله بازجویی به ارتکاب قتل دوستش «حمید» اعتراف کرد. متهم در دفاع از خود گفت:

 

چند ماهی بود که من و دوستانم در تلگرام گروهی را تشکیل داده بودیم تا اینکه به خاطر طرح یک مشت حرف زشت و فحاشی در بین اعضای گروه اختلاف‌ها به خارج از محدوده فضای مجازی کشیده شد و من و حمید با هم در یک بوستان در شهرری قرار گذاشتیم تا دراین باره  حرف بزنیم، اما بحث‌مان به مشاجره کشید و بعد با چاقو به جان هم افتادیم. حمید سرباز وظیفه بود و من هم تازه خدمت وظیفه را شروع کرده بودم که آن‌ روز در مرخصی به سر می‌بردم. در جریان درگیری، ضربه‌ای با چاقو به حمید خورد اما نمی‌دانستم این ضربه باعث کشتن او می‌شود.

 

قتل همکار

چند سال قبل مرد جوانی همکارش را به خاطر فحاشی به قتل رساند. رسیدگی به این پرونده از  دی‌ماه سال ۹۶ به دنبال  جدال  خونین دو مرد افغان در یک ساختمان نیمه‌کاره در جنوب تهران آغاز شد. بررسی‌ها نشان می‌داد عبدالباقی ۳۰ ساله با ضربه‌های چاقوی همکارش به نام ستار  کشته شده است. پلیس بلافاصله به محل درگیری رفت و با جسد خونین عبدالباقی روبه‌رو شد. در این میان ستار  به قتل اعتراف کرد و همدستش به نام محمد را نیز لو داد. او گفت: وقتی من و عبدالباقی با هم درگیر شدیم، دوستم محمد او را  نگه داشت و من دو ضربه چاقو به سینه‌اش زدم.

 

 به دنبال اعتراف‌های این مرد، ردیابی محمد آغاز شد اما پلیس ردی از وی به دست نیاورد. به این ترتیب پرونده ستار با صدور کیفرخواست به شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد . در این میان روشن شد ۴۵ روز قبل پلیس محمد را دستگیر کرده اما وی هویتش را پنهان کرده و پلیس نیز او را به افغانستان برگردانده است . با افشای این ماجرا ستار پای میز محاکمه ایستاد. در آن جلسه  پدر قربانی برای وی حکم قصاص خواست.

 

 ستار در تشریح جزئیات ماجرا گفت: آن روز تلفنی با همسرم  که در افغانستان است صحبت می‌کردم. عبدالباقی در گوشه اتاق نشسته بود و  استراحت می‌کرد. او وقتی فهمید با همسرم صحبت می‌کنم پشت سر همسرم حرف‌های نامربوط زد و فحش ناموسی داد. من که  از شنیدن این حرف‌ها کنترل اعصابم را از دست داده بودم به سمت او حمله کردم. محمد او را نگه داشت و من دو ضربه چاقو  به سینه  او زدم .

 

کدخبر: ۵۷۱۳۴۴
تاریخ خبر:
ارسال نظر